eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مگر که مهر تو سرگرم کیمیاکاری است که دست یافته بر خرمن طلاست خورشید به بوی آنکه جمال تو بیند آورده است هزارها طبق نور رونما خورشید هنوز چشم به راه تو اند ای همه نور جدا سپهر و جدا اختر و جدا خورشید شناخت خورشید عروج کرده به گردون نماز نور بخوان که رو می‌کند به تو امروز خورشید عروج کردی و فریاد هر چه اهل دل است بلند گشته به گردون که ای خدا خورشید امام نور حریر فروغ خود برچید دریغ و درد که رفت از میان ما خورشید در آن غروب غم‌افزا چه لابه‌ها کردیم که شب نیامده از ره بیا بیا خورشید هزار شکر که سر زد دوباره از مشرق به رغم کوردلان گرم و جان فزا خورشید چنان فروغ وی آفاق را منور کرد که لب گشود به تفسیر آن خورشید رسیده‌ایم به محضر به زادروز امام همان که اوست سپهر کمال را خورشید جدا نبوده امام از تو و نخواهد بود کجا به جلوه نشسته است به نظاره خورشید قسم به نور، به کوثر به مادرت زهرا که با توایم همانند ذره با خورشید
4_5886441692088770627.mp3
657K
@majmaozakerine ▪️🎤نوحه سالگرد امام راحل ▪️▪️▪️🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 عزای رهبرمستضعفان است /سیه پوش مهدی صاحب زمان است _____ شده سالگرد رحلت خمینی/ عزادار شیعهٔ پاک حسینی به پا شد در جهان چه شورو شینی / که زهرا مادر او نوحه خوان است عزای رهبرمستضعفان است /سیه پوش مهدی صاحب زمان است جهان را هاله ائی از غم گرفته /زمین و آسمان ماتم گرفته به جنت مادرش ماتم گرفته / وفات حامی بیچاره گان است عزای رهبرمستضعفان است /سیه پوش مهدی صاحب زمان است خدایا امت مظلوم ایران / شدند در سوگ رهبر دیده گریان دل غمدیده دارند زارو نالان / که روز زاری درمانده گان است عزای رهبرمستضعفان است /سیه پوش مهدی صاحب زمان است جهان امروز شده در سوگ عظما / کنار تربتش چه شور و غوغا صدای وااماما وااماما /غریو عاشقان تا آسمان است عزای رهبرمستضعفان است /سیه پوش مهدی صاحب زمان است دگر برگوش نیاید صوت رهبر /کلام آتشین پر جوش رهبر قسم بروح پاکت ای دلاور /به راهت سرنهیم تا آنکه جان است عزای رهبرمستضعفان است /سیه پوش مهدی صاحب زمان است قاسم جناتیان قادیکلایی
▪️🎤امام خمینی(ره)-ارتحال ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️➖▪️➖ یاد آن مولای نورانی بخیــر یاد خــورشید جمارانی بخیـر کاشکی روح خـــدا معنای نور داشت این ایّام بین مـا حضور مهر عالمتاب آزادی کــجاست؟ رهــروان عشق را هادی کجاست؟ ای خمینی آفــــتاب بام دل ای تو در آیین ما همنام دل مهربانی های نابت را ســلام تا قیامت انقلابت را ســـلام ازتو یاد و یادگاران زنده است تا ابد نام جماران زنده است مست از پیمانه ی عشق توایم تا مقیم خانه ی عشق توایم خنده ی گل نذر لبخند شماست هر چه عاشق آرزومند شماست مردی و مردانگــی را آیتـی لشکر حق را تو نقش رایتــی یوسف مصر ملاحت جز تو نیسـت مهر جانبخش هدایت جز تو نیست نور باران تا به روز محشر است مضجع پاکت که جنّت منظـر است یاس از عطر تو گر با خود نداشت در حریم عشق کی پا می گذاشت ما نه اهل کوفه ایم ای مقتدا گر علی تنها بماند وای مــا با تو بر آن عهد و پیمان نخست ما وفاداریم با عــزم درست از تو و از آرمانهایت جداست با علی هرکو نپوید راه راست راه تو راهی است روشن کورباد دیده ای کوبسته بر این نور باد کاروان عشق را رهبر علی است از شما امروز یادآور علی است با تو هرکس داشت قلب منجلـی می کند امروز اطاعت از علــی از علی آموختیم اخلاص نـــاب در مسیـر نــور بــار انقـلاب دائم از رهبر حمایت می کنیم پاســداری از ولایت می کنیم ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️➖▪️➖ ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بگذارید از این خانه عبا بردارد لااقل رحم نمایید عصا بردارد بگذارید در این حلقه ی دود و آتش طفلِ ترسیده از این معرکه را بردارد پیرمرد است نبندید دو دستش نکشید وای اگر دستِ نحیفی به دعا بردارد کوچه ای تنگ و دلی سنگ و زمین خوردن ها استخوانی که تَرَک خورد صدا بردارد آی نامردِ سواره نَفَسَش بند آمد فرصتی دِه قدمی پشتِ شما بردارد رَمَقش نیست ولی می رود و می خواهد که قدم یادِ غمِ کرب وبلا بردارد آخرین روضه ی او روضه ی گودالش بود وقتِ آن است به لب بانگِ عزا بردارد تشنگی بود و لبی چاک و تَنی خون آلود لشگری حلقه زده رسمِ حیا بردارد خوب پیداست چرا این همه نیزه اینجاست هر کسی آمده یک سهمِ جُدا بردارد هر کسی آمده یک تکه بگیرد بکشد حق بده اینهمه زخم از همه جا بردارد کاش می شد که سنان تا که سنان را نزند دست از گیسویِ بر خاک رها بردارد زجرکُش می کند این قاتلِ خنجر در مُشت کاش می شد که از این حنجره پا بردارد (حسن لطفی ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
باز هم نوبتِ مدینه شُدو در غَمَش باز کربلا میسوخت باز در کوچه یِ بنی هاشم خانه ای بینِ شعله ها میسوخت نیمه شب ریختند در خانه مو سپیدی به ریسمان بستند درِ آتش گرفته را اما ناگهان رویِ کودکان بستند َ به پَرِ دامنی ولی اینبار آتشِ چوبِ شُعله وَر نگرفت پدر از خانه رفت شُکرِ خدا پهلویِ او به میخِ در نگرفت نَفَسَش بند آمده نامرد در پِیِ خود دوان دوان نَبَرش پیرمرد است میخورد به زمین بینِ کوچه کِشان کِشان نَبَرش شرم از رنگِ این محاسن کُن رحم کُن حالِ کودکانش را این چنین رفتن و زمین خوردن درد آورده اُستُخوانش را حق بده که به یادِ او انداخت گَرد و خاکی که بر محاسن داشت مادرش را که تا درِ مسجد داغِ بابا عزایِ محسن داشت حق بده که به یادِ او انداخت عرقِ سردِ رویِ پیشانیش خونِ رویِ جبینِ جدش را عمه و رنجِ کوچه گردانیش حق بده که به یادِ او انداخت عمه اش را گُذر گُذر بردند از مسیری که ازدحام آنجاست یعنی از راهِ تنگ تر بردند حق بده که به یادِ او انداخت گیسوانش که خاک آلود اند گیسویی را که در دلِ گودال غرقِ خون رویِ خاکها بودند رویِ این کوچه ای که از سنگ است همه جایش نشانیِ او بود یادِ یک حنجر است این دفعه نوبتِ روضه خوانی او بود هرچه او بیشتر نَفَس میزد بیشتر می زدند زینب را تیغ شان مانده بود در گودال با سپر می زدند زینب را چادرش زیرِ پایِ او پیچید بین نامحرمان زمین اُفتاد از سَرِ تَلِّ خاک تا گودال با کَمَر میزدند زینب را سَرِ شب کودکان همه در خواب تا سحر میزدند زینب را یک نفر در میانِ گودال و صد نفر میزدند زینب را (حسن لطفی ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم کاش خاموش کُنَد اشک ، مُصلایش را کاش گیرند کمی زیرِ بغلهایش را به زمین خورده و خاکی است ردایش رویش کاش می‌شد بِتِکاننَد سَر و پایَش را به زمین خورد ، زمین خورد ، زمین خورد مُدام ولی از دست ندادند تماشایش را درِ آتش زده کَم بود بیاُفتد ای کاش بِبَرد از دَمِ در دخترِ نوپایَش را کوچه سنگی است ، سرش درد گرفته نامرد بی هوا هول نده ، سنگ است...ببین جایش را او خودش خواسته تا روضه‌ی مادر گیرد جُراتِ خویش نبینید مُدارایش را او علی هست به کوچه نکشیدش اینبار زنده کردید دوباره غمِ غمهایش را قنفذ از راه از آن لحظه كه آمد میزد میزند تا شکند بازویِ زهرایش را دست بگذاشت به زانو نفسش تند شده عمه‌ی کوچک خود دید و نَفَس‌هایش را خیزران بود و سَر و طشتِ طلا و مشروب کاش می‌شد که نبیند لبِ بابایش را (حسن لطفی ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم باز هم نوبتِ مدینه شُد و در غَمَش باز کربلا میسوخت باز در کوچه‌یِ بنی هاشم خانه‌ای بینِ شعله‌ها میسوخت نیمه شب ریختند در خانه مو سپیدی به ریسمان بستند درِ آتش گرفته را اما ناگهان رویِ کودکان بستند به پَرِ دامنی ولی اینبار آتشِ چوبِ شُعله وَر نگرفت پدر از خانه رفت شُکرِ خدا پهلویِ او به میخِ در نگرفت نَفَسَش بند آمده نامرد در پِیِ خود دوان دوان نَبَرش پیرمرد است میخورد به زمین بینِ کوچه کِشان کِشان نَبَرش شرم از رنگِ این محاسن کُن رحم کُن حالِ کودکانش را این چنین رفتن و زمین خوردن درد آورده استخوانش را حق بده که به یادِ او انداخت گَرد و خاکی که بر محاسن داشت مادرش را که تا درِ مسجد داغِ بابا عزایِ محسن داشت حق بده که به یادِ او انداخت عرقِ سردِ رویِ پیشانیش خونِ رویِ جبینِ جدش را عمه و رنجِ کوچه گردانیش حق بده که به یادِ او انداخت عمه‌اش را گُذر گُذر بردند از مسیری که ازدحام آنجاست یعنی از راهِ تنگ‌تر بردند حق بده که به یادِ او انداخت گیسوانش که خاک آلود اند گیسویی را که در دلِ گودال غرقِ خون رویِ خاکها بودند رویِ این کوچه‌ای که از سنگ است همه جایش نشانیِ او بود یادِ یک حنجر است این دفعه نوبتِ روضه خوانی او بود هرچه او بیشتر نَفَس میزد بیشتر می‌زدند زینب را تیغشان مانده بود در گودال با سپر می‌زدند زینب را چادرش زیرِ پایِ او پیچید بین نامحرمان زمین اُفتاد از سَرِ تَلِّ خاک تا گودال با کَمَر میزدند زینب را سَرِ شب کودکان همه در خواب تا سحر می‌زدند زینب را یک نفر در میانِ گودال و صد نفر می‌زدند زینب را (حسن لطفی ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم کاش میشد بگذارند مُهیا گردد شبِ او صبح به محرابِ مصلا گردد شبِ او صبح نشد ، نیمه شب او را بردند تا که با زخمِ زبان آن شبش احیا گردد شعله بر خانه‌اش انداخت حرامی تا زود درِ این خانه به یک ضربه‌یِ پا وا گردد درِ آتش زده کم بود بیاُفتد رویَش باز کم بود که میخی به تَنی جا گردد پیشِ طفلان پِیِ مَرکب پدر پیری رفت تا که این کوچه پُر از ناله‌ی بابا گردد دو قدم راه نرفته به زمین می‌اُفتاد که پُر از زخمِ تنِ خسته‌ی مولا گردد فرصتی هیچ ندادند و کشیدند تنش قبل از آنی که نفس تازه کُنَد پا گردد گرچه می‌خورد زمین گرچه کشیدند به خاک روضه‌ای خواند غمش باز مُداوا گردد روضه‌ی غربتِ پیری که به زانو آمد به امیدی که گُلِ گُمشده پیدا گردد پیرمردی به سرِ نعشِ جوانش آمد شاهدِ کَم شدنش وقت تَقَلا گردد اِرباً اِربا بدنی دید به دستش فهمید هرچه کردند نشد تیغِ دگر جا گردد دشنه و تیغ و تبر دست به دستِ هم داد بدنی باز شود مثل معما گردد دست و پا زد پسری تا پدری جان بدهد دست و پا زد پسری تا کمری تا گردد دست انداخت به دورِ بدنش ریخت زمین دست انداخت دهانش نَفَسش وا گردد چشم را نیزه گرفته است اگر چشمی بود کاش میشد نظرش قسمتِ بابا گردد چند عضو از بدنِ اکبرش آنجا کَم بود خواهرش بود ولی حلقه‌یِ نامحرم بود (حسن لطفی ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم تشنه‌ی زمزمه‌ام کاش به زمزم برسم میوه‌ی کالم و ای کاش که من هم برسم فاطمه چشم به راه هست سیاهی بزنم ای اجل صبر نما تا به مُحَرم برسم پس از آن جانِ مرا هم ببری حرفی نیست نه ، فقط باش که یکبار حرم هم برسم دست من نیست گریبان بدرم یا ندرم هر زمان که به سرِ سوره‌ی مریم برسم* آه ای راهِ نجف کرببلا دستم گیر ‌اربعین باز بر آن سیلِ دمادم برسم هر قدم می‌شمرم تک‌تکِ تیرَکها را تا که بر موکبِ عباس معظم برسم اربعین وقتِ قرار است بگو یا عباس کاش بر سایه‌ی آن صاحبِ پرچم برسم این شهیدانِ حرم همسفر ما بودند قسمتم نیست چرا پیش رفیقم برسم کم‌کم ای ناله بیا موقع مقتل خوانی است وای کم مانده به گودال مقرم برسم ای بقیع تربتی از خود به سرم می‌ریزی کاش ای کاش به این خاک پُر از غم برسم (حسن لطفی ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم از مسیر در نه ، از دیوارِ خانه ریختند روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند حتم دارم با قلاف و تازیانه ریختند یک نفر آمد به محراب و نمازش را شکست بی حیایی بی هوا راز و نیازش را شکست نیمه شب هست آه فکر سن و سالش نیستند ریسمان‌ها می‌کشند و فکر بالش نیستند بینِ این خانه مگر اهل و عیالش نیستند او خدای غیرت است از درد میریزد بِهَم پیش طفلانش مَکِش نامرد می‌ریزد بِهَم باز هم صد شُکر آتش بر سر و رویش نخورد این درِ سوزان حیا کرد و به پهلویش نخورد سنگ بی احساسِ دیواری به اَبرویش نخورد باز هم صد شُکر در ، آئینه‌اش را خط نزد در میانِ شعله میخی سینه‌اش را خط نزد در میانِ کوچه‌ها با زور او را می‌کِشند بر زمین می‌اُفتد و بدجور او را می‌کِشند روی مرکب میروند از دور او را می‌کِشند پیرمرد شهر با هر زحمتی پا می‌شود آه می‌گوید فقط " یا عَمَّتی" پا می‌شود دخترک میگفت با نِی حنجرش را پس بده من یتیمم طشتِ زر یک شب سرش را پس بده جان بابا ، ساربان انگشترش را پس بده حرمله وقتی که می‌آید پریشان می‌شوم پشتِ عمه ، زجر وقتی هست پنهان می‌شوم کوچه کوچه تکه تکه پیشِ ما نان ریختند شامیان نان خشک‌ها را پیش مهمان ریختند دختران تَه ماند‌ه‌ها را پای طفلان ریختند عمه جان حس می‌کنم مژگانِ بابا کم شده خیزران ای وای یک دندانِ بابا کم شده (حسن لطفی ۹۶/۰۴/۲۸)
بسم الله الرحمن الرحیم از رویِ دیوار ، از دور و برِ او ریختند نیمه شب با ریسمانی بر سر او ریختند کاش در آن نیمه‌شب زهرا نمی‌دیدش چه شد بر سرِ او در قنوتِ آخرِ او ریختند خانه‌اش شد خیمه‌گاه و چوب‌های شعله‌ور بِینِ خانه  پیشِ چشم دختر او ریختند فاطمه نالید مادر پهلویت را نشکنند ... تا که با آتش جماعت بر در او ریختند چندباری بر زمین خورد و میان راه دید ناکسانی را که دورِ مادر او ریختند آنقدر او را کشیدند و به هر سویش زدند سنگهای کوچه قدری از پَرِ او ریختند شهر آنشب کربلا بود و زمینش قتلگاه تشنه‌ای را دید  قومی بر سرِ او ریختند قوَتش را جمع کرد و گفت آبی  سوختم... نیزه هاشان را ولی بر حنجر او ریختند دستهای خواهرش  زخمی شد اما زد کنار تیغهایی را که روی پیکر او ریختند (حسن لطفی ۹۹/۰۳/۲۷) ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
شیخ الائمه حاجت روا شد ام الائمه غرق عزا شد واویلا-----فاطمه گشته بی پسر واویلا-----رخت عزا کرده به بر واویلا------غریب امام صادق &&&&& دشمن شبانه با هر بهانه می برد اورا بیرون زخانه واویلا-----با تازیانه آمدند واویلا-----بر پیکر او میزدند واویلا------غریب امام صادق &&&&& از غصه قلبش زار و حزین شد تا بین کوچه نقش زمین شد واویلا-----میکرد یاد مادرش واویلا-----آن مادر غمپرورش واویلا------غریب امام صادق &&&& در خانه او آتش گشودند کی خانه اش را غارت نمودند واویلا------ندیده دیگر دخترش واویلا------آتش بگیرد معجرش واویلا------غریب امام صادق &&&&& وقتی به خیمه هجوم آوردند از گوش طفلان گوشواره بردند واویلا-----آتش زدن بر خیمه ها واویلا-----سیلی زدن به بچه ها واویلا------علی الحسین بکربلا
4_5891246566492090669.mp3
732.3K
ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
🏴 😭 بند اول: تنم میسوزه از سَم زیرِ لب هر دم مرگمو میخوام از خدا کم کم شده این زهرِ کاری تو خونم جاری با لبِ تشنه جون دارم میدم میسوزم از زهر ، این دمه آخر رویِ لبهامه مادر ای مادر خدایا من غریبه آلِ حیدرم اسیره بسترم ، شبیهِ مادرم یا صادق یا غریب بند دوم: زده این زهرِ کینه آتیش به سینه بی حُرمتی ها خیلی سنگینه دلم دریای درده پُر آه و سرده شِکوه دارم از شهرِ مدینه زخمیِ کُلِّ بال و پره من دُشنام میدادن به مادره من منو رو خاک غم ، کشیدن بی هوا شبیه مرتضی ٰ، میون کوچه ها یا صادق یا ‌غریب بند سوم: مُدام در بین بستر با چشمای تَر روضه میخونم از شَهِ بی سر نکش خنجر رو حنجر دست بردار از سر داره می بینه مادری مُضطر وقتی سرِ تو ، رو نیزه ها رفت زینب میونِ نامحرما رفت امون از بزمِ مِی ، امون از ازدحام امون از کوچه ی ، یهود و شهرِ شام غریب آقای من 🎵📝: (طاها تحقیقی) (روضه نشین) نفس کربلایی محمد سلمانیان
4_5985657700074129073.mp3
7.08M
ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
. 💠 السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا خُزّانَ عِلْمِ اللّهِ 💠 شیخ الائمه بودولی دسته بسته بود گویا لگد کمرش را شکسته بود مرکب سوارروی لبش لعن وطعنه بود اقای ما پیاده و پای برهنه بود باچه دلیل چه جرمی چرا زدید پیش عوام چه بدبی هوا زدید سیلی دگر نزنیدش حیا کنید یااین طناب را زدو دستش جداکنید ارام تر ابن ربیع میخورد زمین با هرنفس چه فجیع میخورد زمین ️ گویاکه عضوعضو تنش درد میکند بایاد مادرش کمرش درد میکند ️ گویاکه تشنه است دلش پرزشور وشین با آه و ناله صدامیزند حسین(ع) __________ •┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈• نشرواستفاده ازکلیہ آثاراین کانال نه تنها حرام نیست بلکہ ثواب جاریہ دارد. باذڪر(صلوات)
شیخ الائمه بود ولی دست بسته بود.mp3
1.53M
ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
Defa-Shohada[22].mp3
4.99M
دگر دل ما به جز حرمت منزل ندارد که موج غمت به جز دل ما ساحل ندارد دلدار دیگر این دل ندارد پناه دل ما ضریحت ، قرار دل ما زیارت سرور دل ما حسین و بهار دل ما شهادت قرار دلم یابن زهرا اگر برود سرم نرود از سر هوایت کجا روم ار رهم ندهی در کربلایت می‌آیم آخر تا خیمه‌هایت سر ره دیگر ندارم ، به غم تو دل می‌سپارم تویی همه شوق و امیدم ، تویی همه دار و ندارم قرار دلم یابن زهرا خوشا که دلم که آب و گلم وقف حسین است بگو به همه که مرشد من پیر خمین است دیوانه عشق حسینیم ، فدایی امر ولایت کربلایی‌ها ندارند ، عاقبتی غیر از شهادت امیر دل من حسین جان متن و دانلود روضه عزاداری رحلت امام خمینی با مداحی میثم مطیعی @majmaozakerine
شُده از تیر و نیزه مالامال پادشاهی که سَخت شُد پامال تبلِ شادی زدند تا افتاد از رویِ اسب خسته و بی حال شمر خندید و بی محلی کرد "اَلعَطَشْ" هَرچه گُفت در گودال خنجر کُند او نمی برید روی سینه نشست آن قتّال دست و پا زد حسین مانند مرغ بسمل،بدون پر بی بال با وجود هزار و نهصد زخم نیست دیگر نیاز به غسّال ساربان از عقیق او نگذشت در شلوغی غارت اموال از تن بی سرش چرا دیگر؟! سنگ ها می کنند استقبال مادرش آمد و چه سخت گذشت ماجرای تنش به این منوال یادم آمد "غروب فرشچیان" ذوالجناح آمدست خونین یال چادر خیمه ها در آتش سوخت چادر خواهرش زبانم ... لال بود در دست عده ای نامرد گوشواره ،النگو و خلخال سنگ ها خورد روی نیزه حسین رفت زینب ز داغ او از حال داد فتوا شریح قاضی شهر شمر را بر قبولی اعمال.... شاعر: ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
روضه رضوان پیغمبر زمین افتاده بود در خیال گندم ری تاختند و باختند چشمه های آبشان در دشت غم تعبیر شد کربلا را کوفیان دریاییِ از خون ساختند در نمک نشناسی از این قوم ، بدتر نیست نیست مزد دستانِ علی را اینچنین پرداختند لشگری بر غارتش از اسب پایین آمدند غیر از آن ده تا سواری که به جسمش تاختند پیکری که آشنای تیغ و تیر و سنگ بود بانوانِ خیمه از نزدیک هم نشناختند نقش پرچم‌هاي مردان بعد از آن تغییر کرد با سر آن کشتگان هجده علم افراختند تا که یک زهرا نماند در میان کاروان دختران را بارها از ناقه ها انداختند شاعر: «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
سالگرد ارتحال امام خمینی ره آفتاب جماران بازهم گرغمی به دل داریم سالگرد غروب خورشید است آفتابی که پرتو مهرش چلچراغی زنور توحید است باغبانی که درجماران بود باغبان تمامی گل ها برگ برگ بهشت باور او زد به سوی خدا بسی پل ها ان ابرمرد عرصۀ تاریخ با صلابت اگر قدم می زد با حضورهمیشه روشن خویش انقلابی دگر رقم می زد آمدو با چراغ توحیدش رهنمای ره سعادت شد مثل جدش حسین، با ایمان رهگشای ره شهادت شد بعد چندین بهار، ازگلزار گرچه او رفته عطر نابش هست یاد او زنده است در دل ها بهر این بوستان گلابش هست چه گلابی که این عطر این گل یاس عطر آزادی و شفا بخش است نـام او در بهـار آزادی درفراسوی این جهان پخش است سیّدی ازتبار پاک علی پای درجای پای او دارد جان خود را به کف گرفته و باز روی دوشش لوای او دارد او همان سّید خراسانی است عزّت از ثامن الحجج دارد بخداوندی خدا ، عمری است چشم برپرچم فرج دارد نفس پاک این مسیحا دم دیگران را به غیرت آورده بهر گلزار آرزومندان عطر پاک بصیرت آورده زور گویان عالم هستی هرچه قدرت فراهم آوردند باز دیدند روی این میدان پیش عزمش همه کم آوردند به علی وبه فاطمه سوگند ماهمه رهرو همین مردیم راه او راه جد اطهر اوست مرگمان باد اگر که برگردیم گوش برامر رهبری بیدار همه جا با امام باید بود عمر ما گر «وفایی» ازکف رفت عمراو مستدام باید بود ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
4_5888535720573798862.mp3
1.02M
دل ما بی‌سروسامونه ای یار چه داغی روی دلهامونه ای یار سی‌وچندسال گذشت از رفتن تو هنوزم قلب ما محزونه ای یار غصه‌ی رفتنِ تو توی دلها می‌مونه مثه اون نغمه‌ای که تا همیشه یادمونه دریغا ای دریغا ای دریغا خدایا سایه‌اش رفت از سر ما _____________ چراغ راه ما بودی و رفتی مسیرِ تا خدا بودی و رفتی دل ما کربلایی شد، تو یارِ امام کربلا بودی و رفتی روضه‌خون روضه می‌خوند تا که می‌گفت یاحسین چشای‌بارونی‌ِتوخیس‌اشک‌شدباحسین دریغا ای دریغا ای دریغا خدایا سایه‌اش رفت از سر ما _____________ تا آخر پیرو اسلام نابیم برای دشمنا عین عذابیم به عشق پیر این راه و شهیدا همه سرباز راه انقلابیم نفس آخر ما، به شهادت می‌رسه دم آخر یه نگاه آقامون ما رو بسه الهی یا الهی یا الهی بحق فاطمه گوشه‌نگاهی ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
4_5875218457213010232.mp3
395.8K
💠 سبک شور سالگرد رحلت امام خمینی (ره) و کربلا 💠 بند اول: {یادِ ، حضرتِ روحُ الله ، میونِ این دلها ، (تا ابد زِنْدَسْت)٢ }2 {هستیم ، پیروِ این نِهضت ، عاشِقِشیم تا که ، (خونْ توو رگها هست)٢ }2 (ما ؛ عُمريه که مستِ حسینیم جانْ بَر کَفانِ عالَمِیْنیم پیروانِ پیرِ خُمینیم)٢ { (ما تشنه ی سعادتیم ما پیرو ولایتیم)٢ یه عمره که منتظریم (آماده ی شهادتیم)٢ }2 {مولا (یااباعبدالله)٣}3 بند دوم : {چشما ، منتظرِ راهه، بقیَّةَ اللّهِ ، (بیا آقا جون)٢ }2 {هستیم ، مُطیع ِ رهبر تا ، نریم به بیراهه ، (بیا آقا جون)٢ }2 (تا ؛ با حسینیم سَرْاَفرازیم با اِستکبار نسازیم به رهبرمون مینازیم)٢ { (ما عاشقانِ مکتبیم سربازِ کوی زینبیم)٢ سید علی لبْ تَر کنه (آماده و جان بر لبیم)٢ }2 {مولا (یااباعبدالله)٣}3 بند سوم: {دلها ، میتپه هر دَمْ با ، ذکرِ یا ثارالله ، (آبرومونه)٢ }2 {آقا ، مونده به این دلها ، حسرت کربوبلا ، (آرزومونه)٢ }2 (ما ؛ قسم میدیم تو رو به زهرا راهیمون کُن بحقِّ مولا تا نَمُردیمْ ، جَوونیم آقا)٢ { (ای پادشاه عالمین ارباب با صفا حسین)٢ روزیِ ما کُن آقاجون (اربعینْ بینُ الحرمین)٢ }2 {مولا (یااباعبدالله)٣}3 ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
4_787035929310135190.mp3
232.5K
سبک نوحه ارتحال حضرت امام(ره) خاک غم بر سر شد خدایا چشم مردم تر شد خدایا پر کشیده پیر جماران کشورم محشر شد خدایا گشته بر پا شور و غوغای حسینی کل ارض کربلا شد عالمینی عالمی گشته سیه پوش خمینی2 سایه اش کم شد از سر ما رفته از بین ما رهبر ما (وااماما _ وااماما) وقت تشییعش ملت آمد گویی آن لحظه قیامت آمد بر روی دوش مردم ایران بهترین رهبر مملکت آمد بر سر و سینه زنن مردم ایران شده ذکره همه ی زنان و مردان الوداع الوداع پیر جماران2 گل نثارش شد ز جمع یاران میشود جاری اشک محبان (وااماما _ وااماما) بین ما خالی مانده جایت میرسد بر گوش ما صدایت قلب آمریکا به لرزه افتاد از نوا و بانگ رسایت نام تو هم عزت و هم ارزش ماست راه و اهدافت همه عظیم و والاست نور تو روشنگره عصر و زمانهاست تا ابد جاوید و برقراریم بهر امر فرج در انتظاریم (العجل العجل بقیت الله) ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
زمزمه شهادت امام صادق عليه السلام اثر حاج مجتبي صمدي شهاب منم اون غريبي كه خسته ي دنيام وسط هزار تا شاگردم و تنهام سر پيري سر برهنه منو بردن مثه حيدر پيچيدن طناب به دستام شد زنده توي مدينه خاطره هاي مادرم هرچي بلا زهرا كشيد اومد شبيه ش بسرم داره ميسوزه جيگرم واكرده زخم دل دهن شد داغ مادر ارث من غريب شدم توي وطن واي مادرم آتيش از خونه ي من كشيد زبونه بردن از خونه منو چه وحشيونه ياد مادر افتادم اما مثه اون سر و صورتم نخورد به درب خونه حوريه بود مادر ما گير كرد ميون شعله ها پيكر نيمه جونشو كنار زدن با ضرب پا چقد بلا كشيد خدا بستن به كشتنش كمر شد ميخ داغ روي در متهم قتل پسر واي مادرم 🔺🔺🔺🔺🔺 پيرم اما حرمت منو ندارن رودلم شعله ي زهر كين ميزارن ميميرم ولي خدا كنه كه بعدش كفن هاي قيمتي برام نيارن چجوري من كفن بشم وقتي حسين كفن نداشت با خنده قاتل اومد و رو لثه هاش نيزه گذاشت زخم روي زخم بود كه مي كاشت بسكه زدن با خنجرش از لاي دست خواهرش روي زمين ريخت پيكرش واي مادرم ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam