eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀زمزمه مناجات با خدا در شب های قدر 🥀بند اول بیچاره تر از من نداری ای خدا تو مثل من بدتر نداری ای خدا هستم گدا و سینه چاکه مرتضی از مرتضی بهتر نداری ای خدا درمانده تر از من نداری ای خدا تو مثل من بدتر نداری ای خدا عمریه هستم ریزه خواره فاطمه از فاطمه بهتر نداری ای خدا ای خدا ای مهربون/ربنا ای مهربون بگذر از جرم و خطای این گدا ای مهربون عبد بی پروا منم/رب بخشنده تویی بنده ای شرمنده ام/رب این بنده تویی یا رحیم و یا کریم 🥀بند دوم بخشنده تر از تو ندارم ای خدا من مثل تو دلبر ندارم ای خدا رزقم بُوَد از دست آقایی کریم من از حسن بهتر ندارم ای خدا بخشنده تر از تو ندارم ای خدا من مثل تو دلبر ندارم ای خدا گشتم ولی پیدا نکردم چون حسین من از حسین بهتر ندارم ای خدا ای خداوند کریم/ای تو احسان القدیم بگذر از جرم و خطایم رب رحمن الرحیم عبد بی پروا منم/رب بخشنده تویی بنده ای شرمنده ام/رب این بنده تویی یا رحیم و یا کریم 🙏التماس دعای خیر ✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴سبک زمینه روضه ای بعد از شهادت حضرت علی علیه السلام 🏴بند اول یتیم نواز کوفه رفت نشسته عالم به عزاش دیگه نمیرسه به گوش صدا مناجات و دعاش برای غربتش شکست قلب تمومه عالمین از خونه میره نیمه شب به روی دوش حسنین دلش تنگ بود،واسه زهرا دلش پُر بود،از این دنیا تو سینش بود،یه دنیا درد که مولارو،زمینگیر کرد ناله ی زهراشو شنید،(زمینگیر شد)۳ یاسشو پژمرده که دید،(علی پیر شد)۳ آه و واویلتا علی علی مولا 🏴بند دوم مرد غریب کوفه رفت راحت شد از ناله و آه صدای ناله هاش هنوز داره میاد از دل چاه واسه همه یتیما بود جای پدر سایه ی سر علی که رفت شدن همه یتیما بازم بی پدر بازم حرف از،یتیما شد یه دختر بود،بی بابا شد لگد خورد و،قدش تا شد سه سالش بود،که زهرا شد توی سه سالگی شکست،(زمینگیر شد)۳ تا سر باباشو که دید،(یهو پیر شد)۳ آه و واویلتا بابا حسین بابا 🙏التماس دعای خیر ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
🥀زمزمه مناجات با خدا در شب بیست و سوم ماه رمضان 🥀بند اول بیچاره تر از من نداری ای خدا تو مثل من بدتر نداری ای خدا هستم گدا و سینه چاکه مرتضی از مرتضی بهتر نداری ای خدا درمانده تر از من نداری ای خدا تو مثل من بدتر نداری ای خدا عمریه هستم ریزه خواره فاطمه از فاطمه بهتر نداری ای خدا ای خدا ای مهربون/ربنا ای مهربون بگذر از جرم و خطای این گدا ای مهربون عبد بی پروا منم/رب بخشنده تویی بنده ای شرمنده ام/رب این بنده تویی یا رحیم و یا کریم 🥀بند دوم بخشنده تر از تو ندارم ای خدا من مثل تو دلبر ندارم ای خدا رزقم بُوَد از دست آقایی کریم من از حسن بهتر ندارم ای خدا بخشنده تر از تو ندارم ای خدا من مثل تو دلبر ندارم ای خدا گشتم ولی پیدا نکردم چون حسین من از حسین بهتر ندارم ای خدا ای خداوند کریم/ای تو احسان القدیم بگذر از جرم و خطایم رب رحمن الرحیم عبد بی پروا منم/رب بخشنده تویی بنده ای شرمنده ام/رب این بنده تویی یا رحیم و یا کریم 🙏التماس دعای خیر ✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
(یه عالمه گریه به روضه بدهکارم) ☑️ بند اول منی که عمرم رو - توو غفلت به سر کردم پشیمونم حالا - کاری کن که برگردم تو میگذری اما - مگه میره از یادم تموم روزایی - که بی تو به سرکردم خدا نگاهی کن / به این گدای رو سیاه که اومده پیشت / با کوله باری از گناه آه جون فاطمه تو دستمو بگیر بیا و گناهامو ندید بگیر لطف تو منو _ برده زیر دِین باز دم میگیرم _ با ذکر حسین (عزیزم حسین) ☑️ بند دوم فزت برب الکعبه دارم به روی لب دیگه تموم میشه - همه غصه هام امشب از توو بهشت داره - صدام میزنه زهرا ولی دلم میسوزه واسه دل زینب دارم میرم ولی / میکشم از تو سینه آه میام کنار تو / یه روز میون قتلگاه وای میشینه رو سینه شمر بی حیا میبره سر حسین و از قفا زیر سم اسب _ میره بدنش یک تیکه حصیر _ میشه کفنش (عزیزم حسین) ☑️ بند سوم یکی با شمشیر و - یکی با عصا میزد یکی با سرنیزه - تو رو بی هوا میزد وقتی سرت رو از - پیکرت جدا میکرد با ناله ای محزون - خواهرت صدا میزد حسین برادرم / پاشو شهید بی سرم انگاری که داره / میاد صدای مادرم آه با لبای تشنه شد جدا سرت بمیره برات الهی مادرت غارت شد عبا و پیرُهنت با هر چی که میشد میزدنت (عزیزم حسین) شعر از سبک از به این سبک اجرامیشود ⬇️⬇️
4_5992454167992470940.mp3
8.68M
یه عالمه گریه به روضه بدهکارم تا خوب نشه زخمات دست بر نمیدارم.. بذار حالا حالا نوکرِ شما باشم لحظه یِ مرگم تو؛ خاکِ کربلا باشم… بَده که پیشِ تو، مویِ سرم سپید نشه بَده که نوکرت بمیره و شهید نشه من اصن اومدم برات شهید بشم تا تو قلب مادرت عزیز بشم سردم نکنی _ تردم نکنی عزیزم حسین....
‍ ‍ ‍ . 🕋 مداح: •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• بند1⃣ این روزا دلگیره انگار آسمون و غم گرفته این چه حالیه که قلب عالم و آدم گرفته آسمونا تیره و تاره چشم فلک داره میباره بیقراره منبر کوفه آخه دیگه علی نداره بعد از این غم تو دلها،خوشی جایی نداره دیگه بعد از علی این دنیا آقایی نداره ❤️یا امام المتقین،یا امیرالمومنین بند2⃣ اف به دنیا که یه روزم قدر حیدر رو ندونست قدر دریای کرم،نفس پیمبر رو ندونست غریبه ای که آشنا بود پشت و پناه بی کسا بود بااینکه نفرینش میکردن همیشه رولبش دعا بود پیرمرد خرابه،هم نوایی نداره دیگه بعد از علی این دنیا آقایی نداره ❤️یا امام المتقین،یا امیرالمومنین بند3⃣ آه از این دنیا که معنی ولایت رو نفهمید ارزش دلسوزیه بابای امت رو نفهمید غصه ی مردم به دلش بود خوبی توی آب و گلش بود آقایی که تا دم آخر حتی به فکر قاتلش بود مسجد کوفه شوق،ربنایی نداره دیگه بعد از علی این دنیا آقایی نداره ❤️یا امام المتقین،یا امیرالمومنین شعر و سبک:محمدجواد ابوتراب زاده •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تورفتی از برما ای تمام دلخوشیم سه شب رسیده زداغ غمت تومیکشیم پدر زلطف تو دلخوش به زندگی بودم به‌هرطرف که روم عاشقانه میکِشیم بیابه خانه ببین بی تو درهمم بابا ببین نگرتو دگرقامت خمم بابا هنوز زخم غم مادرم به دل باشد هنوزمن زغم کوچه درهمم بابا سه شب شده که تو رفتی عزیز دل ز برم من از ضمیر دل خون گرفته باخبرم بیاد دست تووآن نوازشت هستم سه شب رسیده و اکنون ببین شکسته پرم مثال سوره مریم به غصه دمسازم به هرمصیبت وغمهای کربلا سازم غریب و بیکس و تنها دراین دیارم من به بوریا به کفن یا به بوسه پردازم تورفتی ودم رفتن به لب حسین داری خوشابه حال توبابا که نورعین داری کناره مادر پهلو شکسته‌ میمانی به کربلا توامیدی به عالمین داری چه گفته‌ای به من هر جا نگاه عباس است به هر نفس دل پرغصه آه عباس است چه گفته‌ای که ابوالفضل دست و پا گم کرد ولی بدان که حسین در پناه عباس است حواس اوهمه جا بوده سوی معجر من خوشم که دست نوازش نهاده بر سر من نگاه لطف برادر همیشه سوی من است ادب نگر که نگفته به من که خواهر من؟ اصالت ادبش محترم شمرده مرا به احترام کلام پدر برده مرا به غصه و غم اگرمبتلا شوم مرده‌ست به سینه از در دوستی تافشرده مرا تویی تو پشت و پناهم برادرم عباس تویی تو در همه جا یار ویاورم عباس تمام عمر مطیع امام خود بودی توخالق ادبی وتو باورم عباس غلامی (مجنون کرمانشاهی)
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 🔷 السَّلامُ عَلَیْكَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ.. 🔷 شب قدر سرنوشتم ، می بینی دلشوره دارم نکنه تموم شه امشب، رو زمین بمونه بارم نکنه که بین خوبا ، دست من خالی بمونه واسه من دوباره تنها ، بی پرو بالی بمونه قلم تقدیرم امشب ، توی دستای تو آقاس تیر آخرم همیشه ، قسم حضرت زهراس نکنه تو تقدیر من ، کم بشه رزق عبادت هرچی که نوشتی خیره ، ولی آخرش شهادت نکنه برا زیارت ، ازقلم بیفتم آقا اربعین ، کربلا حتما ، نگی که نگفتم آقا نکنه محرم امسال ، زیر خاک خوابیده باشم بنویس قربون دستت، نوکر تو روضه ها شم خلاصه هرچی صلاحه، هرچی تو بگی روچشمام تو اجازه دادی گفتم ، خط به خط از آرزوهام میدونم چقد تو خوبی ، میدونم که پست و خوارم درخونه ی خدا و ، شما واسطه میارم واسطه میارم اونکه ، صبر عالمو ربوده بسکه مشت و سیلی خورده، سرتاپاش همه کبوده بارقیه اومدم تا ، تو نگام کنی دوباره گوش بده به درد دلهام، توروحق گوش پاره میخونم یه روضه حالا، میخونم با آه و ناله دل شب سرو آوردن ، واسه دختر سه ساله... حسین رحمانی علیه السلام
سه شب زداغ علی روی لب پدر شده است دودیده ی حسنین غرق درگهر شده است سه شب شده که علی در میان مردم نیست نثار خرمن هرسینه ای شرر شده است سه شب شده که زداغ علی نوابرپاست به چشم های حسین وحسن نظر شده است شکست بال و پرکودکان کوفه زغم چنان چو مرغ، سر خود به زير پر شده است همان خرابه که شب ها گذر گه او بود بدون سفرۀ خرما و نان گذر شده است ببربه پير جذامي سلام بابا را بگوز مرگ من او را که بیخبر شده است 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________
عالم و آدم کند گریه برای علی  حیف که در خاک رفت قد رسای علی  نخل بوَد منتظر چاه بوَد بی‌قرار  حیف که خاموش شد صوت دعای علی  گریه کند صبح و شام اشک فشانَد مدام  تا که عدالت زند بوسه به پای علی  زندگی بی‌علی سخت‌تر از مردن است  کاش که ما می‌شدیم کشته به جای علی  دامن محراب خون گشته بر او قتلگاه  مسجد کوفه شده کرب و بلای علی  تیغ به دشمن دهد، بذل به قاتل کند  گر ببرد کودکی شیر برای علی  مسجدیان یکطرف جمله گشایید صف  تا که یتیمان نهند سر به سرای علی  پیر فقیری زند بر سر و بر سینه‌اش  طفل یتیمی شده نوحه سرای علی  بذل و عنایت ببین لطف و کرامت ببین  قسمت قاتل شده سهم غذای علی  می‌دمد از سنگ‌ها ناله ی «یا سیدی»  می‌چکد از نخل‌ها اشک عزای علی  ثروت هر کس همان مال و منالش بوَد  هستی «میثم» بوَد مهر و ولای علی  سازگار
اشعاربعدازشهادت حضرت علی علیه السلام ـ استادسازگار ادا کردنـد هنگـام عبــادت حـق مـولا را ز خـونش آبـرو دادنـد بیـت حـق‌تعالی را از آن فزت برب الکعبه گفت و چشم خود را بست که بعد از فاطمه زندان خود می‌دید دنیا را میـان دوستـان هـم انفـرادی بود زندانش چو شمع انجمن کشتنـد آن تنهای تنها را ز جبریل امین برخواست این فریاد بر گردون الا یا اهـل عالـم تسلیت، کشتند مـولا را علی بی‌هوش در محراب خون افتاده بود اما به زخم خویش حس می‌کرد اشک چشم زهرا را دوباره از درون زخم او فـواره مـی‌زد خون ز رویش هرچه یاران پاک می‌کردند خون‌ها را الهی تا قیـامت خـون بگرید چشم زیبایی که از خون لاله‌گون کردند آن رخسار زیبا را حسن جان! فرق مولا را بپوشان پاسداری کن کـه چشـم دختـر زهـرا نبینـد زخم بابا را سلام سجـده تـا صبح جزا تقدیم مظلومی که بخشید آبرو با خون خود شب‌های احیا را گنه کردی مشو مأیوس از عفو خدا «میثم!» علی با چهرۀ خونین شفاعت می‌کند ما را ***
اشعاربعدازشهادت حضرت علی علیه السلام ـ استادسازگار وجودم نخل از غم بارور بود تمام حاصلم خون جگر بود ز هر شاخه هزاران میوه دادم همانا پاسخم نیش تبر بود دلم از طفل بر پستان مادر به دیدار اجل مشتاق تر بود اگر چه شاخه هایم را شکستند به هر شاخه هزارانم ثمر بود چه باک از تیغ زهرآلود دشمن علی یک عمر در کام خطر بود هزاران زخم در دل داشتم من که بس کاری تر از این زخم سر بود به جان فاطمه آن که مرا کشت نه تیغ ابن ملجم، میخ در بود هزاران استخوان بودم گلوگیر هزاران نیش خارم در بصر بود به هر آهم هزاران زخم فریاد به هر زخمم هزاران نیشتر بود تو ای قاتل مرا کشتی نگفتی علی یک عمر غمخوار بشر بود زدی شمشیر بر فرق امامی که حتی مهربان تر از پدر بود به اشک و خون دل بنویس “میثم” علی از فاطمه مظلوم تر بود
جای مناجات سحرهای تو خالی محراب تنها مانده و جای تو خالی   امشب برای گریه کردن بر مزارت ای مرد تنها جای زهرای تو خالی   امشب میان سفرهء ایتام کوفه خالیست جای نان و خرمای تو خالی   حتی میان چاه بی همراه کوفه جای طنین درد دلهای تو خالی   امشب سحر با یاد مادر بعد سی سال بر قلب من جای تسلای تو خالی   گیرم که امشب را به نحوی صبر کردم در پیش زینب جای فردای تو خالی   امشب خلاصه هر کجای کوفه گشتیم دیدیم کوفه جای مولای تو خالی   او رفت و بعدش یاد او ماند و دل ما بغض گلوگیر علی شد حاصل ما   کوفه زمین را بر سرم آوار کردی شام مرا چون شام حیدر تار کردی   او هر چه خوبی کرد در حق تو اما تو در عوض ظلم و جفا بسیار کردی   او حق ایتام تو را پرداخت اما حق علی را خوردی و انکار کردی   در ظلم بی حد ، دیدهء عالم ندیده کاری که تو با حیدر کرار کردی   اما علی ممنون شد از تو چون که با مرگ او را جدا از غصهء مسمار کردی   او را به پاس لطفهای بی شمارش با فرق خونین میهمان یار کردی   دفن شبانه عادت این خانواده است کوفه تو هم تاریخ را تکرار کردی   شد بدرقه از سوی فرزندان یکایک تابوت حیدر رفت بر دوش ملائک   شبهای دوری از علی دور و دراز است سهم دل زینب فقط سوز و گداز است   آن کیسه ، سهم الارث مولانا حسن شد بعد از شهادت هم علی مسکین نواز است   باشد بلند آوای مظلومیت او این نخلهای کوفه تا در احتزاز است   جا دارد از غصه همه عالم بمیرند گفتند حیدر هم مگر اهل نماز است   آن ظلم هایی که به زهرا و علی شد پرونده اش تا روز محشر باز باز است   از بس به گوش چاه کوفه روضه خوانده هر روز، کار چاه کوفه سوز و ساز است   مولای ما با خود به زیر خاک ها برد آن سینۀ تنگی که مالامال راز است   درد دل آل علی درمان ندارد رنج و غم این خاندان پایان ندارد   مهدی مقیمی
**** اشعاربعدازشهادت حضرت علی علیه السلام ـ رحمان نوازنی سکوت می وزد و بادها پریشانند و در به در همه در کوچه های بارانند شب است و تشنگی نخل ها نمی خوابند یتیم های خدا هم گرسنه ی نانند قنوت نافله ها هم ز درد می سوزند به یاد مسجد و محراب نوحه می خوانند هزار آدم آواره ی پشیمان گرد دوباره منتظر سوره های انسانند تمام کوفه پر از ردّ اشک های علیست و چاه ها که پر از ناله های پنهانند شکست فرق نماز خدا به شمشیری به من نگو که دگر کوفیان مسلمانند! هنوز خون سرش روی فرق محراب است و جمع قبله نشینان هنوز گریانند هنوز کوفه و شهر مدینه می گریند و بین یک در و دیوار روضه میخوانند * اشعاربعدازشهادت حضرت علی علیه السلام ـ محمد حسین رحیمیان دیگر برایم دلخوشی معنا ندارد وقتی تو را بابای من دنیا ندارد رفتی ؛یتیم بی قرار شهر کوفه … …حس کرد تازه طفلکی بابا ندارد رفتی برای زینب تو خستگی ماند دیگر پرستارت به پیکر نا ندارد خونت نوشته گوشه محراب مسجد این کوه طور عاشقی موسی ندارد دنیا پدر جان تا خود روز قیامت مانند تو گریه کن زهرا ندارد رفتی و از این شهر بردی مهربانی کوفه برای ماندن ما جا ندارد رفتی خیال دشمن تو گشت راحت در سر به غیر از فکر عاشورا ندارد فکری به حال روزگار دخترت کند در روزهایی که حرم سقا ندارد * اشعاربعدازشهادت حضرت علی علیه السلام ـ یاسرحوتی چیزی شبیه رایحه ای می وزید ورفت شبها به شانه نان و رطب می کشید و رفت افسوس قدر و منزلتش را نداشتند تا در جوار کوثر خود آرمید و رفت زهرا همان علی و علی نیز فاطمه است شکر خدا فراق به پایان رسید و رفت مردی که شاهد صدمات مدینه بود یک روز مرد … و در سحری شد شهید و رفت گرچه کنار بسترش از مردها پر است اما دریغ محسن خود را ندید و رفت * اشعاربعدازشهادت حضرت علی علیه السلام ـ رحمان نوازی سکوت می وزد و کوفه ها پریشانند ستاره های حرم بیقرار و گریانند هزار آدم آواره ی پشیمان گرد دوباره منتظر سوره های انسانند قنوت نافله ها هم ز درد می سوزند به یاد منبر و محراب روضه می خوانند ندیده بود کسی بی کسی از این بدتر از اینکه تا به قیامت یتیم می مانند تمام کوفه پر از ردِّ اشک های علیست و چاه ها که پر از ناله های پنهانند شکست فرق نماز خدا به شمشیری به من نگو که دگر کوفیان مسلمانند اشعاربعدازشهادت حضرت علی علیه السلام ـ استادسازگار ادا کردنـد هنگـام عبــادت حـق مـولا را ز خـونش آبـرو دادنـد بیـت حـق‌تعالی را از آن فزت برب الکعبه گفت و چشم خود را بست که بعد از فاطمه زندان خود می‌دید دنیا را میـان دوستـان هـم انفـرادی بود زندانش چو شمع انجمن کشتنـد آن تنهای تنها را ز جبریل امین برخواست این فریاد بر گردون الا یا اهـل عالـم تسلیت، کشتند مـولا را علی بی‌هوش در محراب خون افتاده بود اما به زخم خویش حس می‌کرد اشک چشم زهرا را دوباره از درون زخم او فـواره مـی‌زد خون ز رویش هرچه یاران پاک می‌کردند خون‌ها را الهی تا قیـامت خـون بگرید چشم زیبایی که از خون لاله‌گون کردند آن رخسار زیبا را حسن جان! فرق مولا را بپوشان پاسداری کن کـه چشـم دختـر زهـرا نبینـد زخم بابا را سلام سجـده تـا صبح جزا تقدیم مظلومی که بخشید آبرو با خون خود شب‌های احیا را گنه کردی مشو مأیوس از عفو خدا «میثم!» علی با چهرۀ خونین شفاعت می‌کند ما را * اشعاربعدازشهادت حضرت علی علیه السلام ـ استادسازگار مسجد، خموش و شهر پر از اشک بی‌صداست ای چاه خون گرفته کوفه علی کجاست؟ ای نخل‌ها که سر به گریبان کشیده‌اید امشب شب غریبی و تنهایی شماست دل‌ها تمام، خیمه آتش گرفته‌اند صحرای کوفه شام غریبان کربلاست امشب علی به باغ جنان پیش فاطمه است اما دل شکسته او در خرابه‌هاست سجاده بی‌امام و زمین‌ لاله‌گون ز خون مسجد غریب مانده و محراب، بی‌دعاست باید گلاب ریخت پس از دفن، روی قبر امشب گلاب قبر علی اشک مجتباست تو از برای خلق جهان سوختی علی! اما هزار حیف که دنیا تو را نخواست ای چاه کوفه اشک علی را چه می‌کنی دانی چقدر قیمت این در پربهاست؟ باید به گریه گفت: علی حامی بشر باید به خون نوشت: علی کشته خداست هر لحظـه در عزای علی تا قیام حشر «میثم» هزار بار اگر جان دهد رواست
همانا پاسخم نیش تبر بود دلم از طفل بر پستان مادر به دیدار اجل مشتاق تر بود اگر چه شاخه هایم را شکستند به هر شاخه هزارانم ثمر بود چه باک از تیغ زهرآلود دشمن علی یک عمر در کام خطر بود هزاران زخم در دل داشتم من که بس کاری تر از این زخم سر بود به جان فاطمه آن که مرا کشت نه تیغ ابن ملجم، میخ در بود هزاران استخوان بودم گلوگیر هزاران نیش خارم در بصر بود به هر آهم هزاران زخم فریاد به هر زخمم هزاران نیشتر بود تو ای قاتل مرا کشتی نگفتی علی یک عمر غمخوار بشر بود زدی شمشیر بر فرق امامی که حتی مهربان تر از پدر بود به اشک و خون دل بنویس “میثم” علی از فاطمه مظلوم تر بود * اشعاربعدازشهادت حضرت علی علیه السلام ـ مهدی نظری خانه با رفتنت این بار به هم ریخته است  شهر بی حیدر کرار به هم ریخته است پدرم نبض زمان بودی و با رفتن تو سحر و روزه و افطار به هم ریخته است هرکسی دید پدر، حال مرا گفت به خویش: دختر فاطمه بسیار به هم ریخته است بستر خالی تو گوشۀ این خانه پدر علتی شد که پرستار به هم ریخته است بودنت مایۀ آرامش و آسایش بود حال با رفتن تو کار به هم ریخته است حَسَن غمزده را بیشتر از زخم سرت قصۀ سینه و مسمار به هم ریخته است حرفی از کوچه نباید بشود پیش حسین چون که با گفتنش هر بار به هم ریخته است صحبت از کوفه و بازار و اسیری کردی از همان لحظه علمدار به هم ریخته است گفته ای کوفه میارند مرا طوری که همه ی کوچه و بازار به هم ریخته است
اشعاربعدازشهادت حضرت علی اشعاربعدازشهادت حضرت علی علیه السلام ـ هادی ملک پور من منتظر نشسته ام اما نیامدی تنهاترین مسافر دنیا! نیامدی انبان به دوش هر شبه ی کوچه های شهر دیگر چرا به دیدن ماها نیامدی اصلا قرار بود که بابای من شوی این چندمین شب است که بابا نیامدی من روی دوش تو چقدر تاب خورده ام رفتم زشانه های تو بالا …! نیامدی بی دست های گرم تو بدخواب می شوم کابوس دیده ام همه شبها نیامدی دیدم شکسته است ستون های آسمان مسجد ، نماز صبح ، خدایا! … نیامدی رفتی به سجده ، بارقه ی تیغ و … بعد ازآن محراب غرق خون شد و بالا نیامدی کابوس بود … من بخدا باورم نشد! حتما دلیل داشت که اینجا نیامدی شب تا به صبح، خیره به در … منتظر شدم چشمم به در سفید شد اما نیامدی خاکم به سر، خدا نکند، خواب من مگر- تعبیر می شود که تو بابا نیامدی از اشک های گوشه ی چشمان مادرم پی برده ام به حادثه ای تا نیامدی آری درست بود… گمانم درست بود ای وای از این مصیبت عظمی … * اشعاربعدازشهادت حضرت علی علیه السلام ـ حیدر توکلی ای کوه درد این دم آخر سخن بگو امشب به جای چاه، غمت را به من بگو گر فکر می کنی که تحمل نمیکنم من می روم ز حجره برون، با حسن بگو با آنکه فکر بی تو شدن قاتل من است حتی شده دوباره ز بی تو شدن، بگو بنگر رسانده ای به کجا کار دل، که من گویم به التماس، ز غسل و کفن بگو گر چه سخن ز پر زدنت می کشد مرا راضی به هر چه گویی ام، از پر زدن بگو لب باز کن دوباره تو و باز هم به من “زینب چنین به سینه و بر سر مزن” بگو آن را که گفتی از من و عباس تا شنید- -رنگش پرید و لرزه فتادش به تن بگو گفتی تو از حسین و اباالفضل زد به سر گر میشود بریده سرش از بدن، بگو ** اشعاربعدازشهادت حضرت علی علیه السلام ـ شب بیست ویکم ـ حیدر توکلی ای بال و پر شکسته دم از پر زدن مزن برخیز و حرف رفتن و غسل و کفن مزن در بین نوحه خواندنت از مادرم، پدر! حرف از وصال خویش و جدایی ز من مزن می لرزم از شنیدن از مرگ گفتنت حرفی کز آن به لرزه در آید بدن مزن با من ز ماندن و ز نرفتن دمی بگو دم این همه ز رفتن و راهی شدن مزن صف بسته جمع جان به لبی، دیده باز کن پلکی بزن، شرر به دل انجمن مزن بسته ره نفس به من این روضه های باز پیش حسین حرف کفن با حسن مزن اشعاربعدازشهادت حضرت علی علیه السلام ـ غلامرضا سازگار حیف مولا مردم عالم تو را نشناختند دم زدند از تو ولی یکدم تو را نشناختند رهبر افلاکی و از خاکیان خاکی تری هم ملائک هم بنی آدم تو را نشناختند با تو قومی محرم و قومی دگر نامحرمند ای عجب نامحرم و محرم تو را نشناختند هم به تخت جاه، هم ویرانه، هم دامان چاه هم به شادی هم به موج غم تو را نشناختند انبیا بودند از آدم همه در سایه ات لیک جز پیغمبر خاتم تو را نشناختند با وجود آنکه یک آن با تو نشکستند عهد بوذر و مقداد و سلمان هم تو را نشناختند تو حَجَر، تو جانِ کعبه، تو حیات زمزمی هم حجر هم کعبه هم زمزم تو را نشناختند عرشیان کز صبح خلقت با تو ساغر می زدند فاش گفتم فاش می گویم تو را نشناختند چون کتاب آسمانی حرمتت شد پایمال ای یگانه آیت محکم تو را نشناختند چون فقیری کو تو را دشنام داد و نان گرفت ای علی جان مردم عالم تو را نشناختند در کنار خانه ات بر همسرت سیلی زدند ای فدای غربتت گردم تو را نشناختند ای شجاعت از تو تا صبح قیامت سر فراز ای قدت از هجر زهرا خم تو را نشناختند بارها در نخل میثم دوستان کردند سیر حیف کآخر همچنان «میثم» تو را نشناختند اشعاربعدازشهادت حضرت علی علیه السلام ـ یوسف رحیمی پیچیده سحرگاه عجب عطر نجیبی رد می‌شود از کوچه ی غم مرد غریبی از وسعت دستان کریمش چه بگویم وقتی همه دارند از این سفره نصیبی هم آن که دعایش همه نفرین به علی بود هم این که به مولای خودش عشق عجیبی… منظومه ی انصاف و وفا را نسروده است جانبخش‌تر از جود علی هیچ ادیبی سی سال گذشته‌ست، علی چشم به راه‌ست در عمق نگاهش نه قراری نه شکیبی او می‌رود و ناله ی‌ دیوار بلند است مانده ست دری دست به دامان طبیبی والشمس! شده غرق به خون چهره ی‌ خورشید والفجر! رسیده‌ست حبیبی به حبیبی * اشعاربعدازشهادت حضرت علی علیه السلام ـ موسی علیمرادی بی آشنا مانده غریبی بین خلقت دیگر نمی آید صدای پای غربت چندیست مانده سفره ها بی نان و خرما دیگر ندارد کوفه شبگرد محبت بعد از تو باید سرکند با خاک غم ها آن سر که بر دامان مهرت داشت عادت رفتی و هرگز چشم این دنیا نبیند شاهی بریزد با گدا طرح رفاقت هر وقت می آمد حسن هجده گل یاس میریخت روی قبر تو با اشک حسرت دست خدا افتاد از پا بین کوچه؟ باید شنید از ریسمان ها این حکایت رفتی و خار از چشمهای تو در آمد در پای طفلی رفت هنگام اسارت
چهارپاره بیست و سوم رمضان – حضرت امیر   دوسه روز است خانه دلگیر است دوسه روز است مثل بارانیم دو سه روز است همدم اشکیم دو سه روز است روضه می خوانیم   دو سه روز است کوفه نشنیده نغمه های خوش اذانت را وقت افطار بر سر سفره یاد کردیم لقمه نانت را   دو سه روز است مثل فاطمیّه دور هم گریه می کنیم ولی روضه ها رنگ دیگری دارد ختم آن است ذکر وای علی   دو سه روز است نان و خرما را حسنت می برد برای یتیم می دهد سهم کودکان را بعد می کند بغض مثل کوچه کریم   دو سه روز است قلب زینب را داده آزار حرف بی پایه شده اوضاع مدینه ای انگار بازهم طعنه های همسایه   دو سه روز است چاه و نخلستان شده دلتنگ ربّــنای علی شده رویای مسجد و محراب گریه و سجده و دعای علی   دو سه روز است کوفه فهمیده می رسید از کجا غذای فقیر از کجا می رسید خرمایی تا شود باز روزه های فقیر   دو سه روز است اشک می ریزد گاه و بیگاه ازغمت حسنم بیش از پیش لرزه می افتد با دعای کمیل بر بدنم   دو سه روز است چشم عبّــاسم سرخ مثل زمان جنگ شده کوچه پس کوچه های کوفه پر از خشت و خاشاک و قلوه سنگ شده   دو سه روز است دختر حیدر خوابهای عجیب می بیند گاه گودال و خنجر و حنجر گاه شیب الخضیب می بیند   دو سه روز است کربلائیّم چشم بر چشم یار می دوزم مانده در بغچه یک کفن باقی وَ به یاد نگار می سوزم   دو سه روز است سخت می خواهم بزنم بوسه بر گلوی حسین وای از دود و خون و خاکستر پنجه ی گرگها و موی حسین   دو سه روز است درس قرآنم سوره ی کهف نی نشین شده است سینه ام مثل دامن و خیمه یا در ِ خانه آتشین شده است   دو سه روز است مثل بابایم می کنم گریه یاد لب تشنه وای از لحظه ای که می بینم بر روی حلق دلبرم دشنه   دو سه روز است بیشتر دارم انتظار وصال دلدارم با دعای فرج پس از روضه به امید وصال می بارم   حسین ایمانی
غزل مدح حضرت امیر   اعتبار و عزّت من از نوای مرتضاست جنــّــة الاعلی حصیری زیر پای مرتضاست چشم طاق عرش حق  خیره به ایوان طلا حسرت کعبه طوافی در سرای مرتضاست آرزوی آسمانیها تماشای علیست بر لب قدّوسیان هر دم دعای مرتضاست بهترین تصویر از حق ُّو حقیقت روی اوست صوت معراج رسول لــَـله صدای مرتضاست ناد او درمان درد لاعلاج و مشکلات دست عیسی نسخه ی دارالشّفای مرتضاست الگوی ایثار و عشق و غیرت عبـــّــاس اوست کلِّ فضل ساقیِّ لشکر برای مرتضاست یا علی ذکر لب فرمانروای دلبریست کربلا بی شک ُّو شبهه کربلای مرتضاست زینت روز ظهور مهدیِّ صاحب زمان برق تیغ ذوالفقار آشنای مرتضاست حسین ایمانی
نوحه‌ی سینه‌زنی زمینه شب بیست و سوم 🔸️بنداول غمخانه خانه ما عالم عزاداره از دوری مرتضی داره بارون میباره ببین شرار سینه تو گریه‌ها گم شده حالا دیگه نوبت حرفهای مردم شده برگرد بخونه بابا (۴) 🔸️بنددوم زخم سرت رو دیدم حالم خراب بابا سجادت و گشودم وقت نماز حالا دلم برات تنگ شده چشمام براه خونه است موقع دیدار ما دیگه ببین شبونه است برگردد به خونه بابا(۴) 🔸️بند سوم غریب و تنها شدم میخوام برم مدینه از غم زخم سرت زخمی دارم به سینه با گریه از غم تو ببین خدایی شدم بابای مهربونم کرببلایی شدم برگردد بخونه بابا(۴) 🔸️بندچهارم حسین من غریبه تو سینه ناله داره بابا ببین حسینم یه باغ لاله داره لاله سرخ و گلگون ز تشنگی خزونه بیا ببین که زینب داره روضه میخونه برگردد به بخونه بابا(۴) ✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇 https://telegram.me/joinchat/CSX9WjyoZb_YxepelhS_Qw 🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆