eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
46 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
  رحمت محض در نگاه او بر زبانش فقط بیان خدا راه گم کرده ایم و می جوییم از رد پای او نشان خدا دست هایش کریم تر از پیش روزی کیسه ی فقیرم شد من اسیرش شدم نمی دانم یا که او بود که اسیرم شد آخرین نقطه ی کمال است و صاحب جامع زیارات است اینکه افتاده روی خاک اینجا اصل قبله ست ، باب حاجات است این که در پلک روی هم زدنی می رود تا به عالم بالا که بیارد دلیل بر حرفش طایر جنتی به زیر عبا اینکه تنهاست گوشه ی زندان آیه ی نور و مرد توحید است دل او در مدینه جا مانده بیست سالی اگر چه تبعید است روی پاهاش جای زنجیر و اشک با دیده هاش مانوس است و تپش های قلب او مثل سوسوی شعله های فانوس است پا برهنه امام ما را بر خار صحرا دوان دوان بردند دل زهرا شکسته شد در عرش خبرش را تا به آسمان بردند بال و پرهای او پر از زخم و باز ذکر خدا به لب دارد روزها روزه است این آقا و مناجات نیمه شب دارد پدر افتاده و پسر اینجا سینه چاک آمده به بالینش سر بابا به دامنش بنهد بوسد این کام زهر آگینش کربلا بر زمین پسر افتاد پدر آمد کنار نعش پسر ! خون لخته کشید از لب آن لاله ی قطعه قطعه و پرپر سر او را گذاشت بر دامن دلش آرام تر نشد بابا سر اکبر به سینه چسباند و گفت بعد از تو اُف بر این دنیا    
به این بغض پنهان شده در گلویم به این اشک های روان از سبویم به جز دیدنت آرزویی ندارم شب آرزوها تویی آرزویم به جز از تو خواندن به جز از تو گفتن چه دارم بخوانم چه دارم بگویم نسیمی ز کوی تو می آمد ای کاش که من هم گل نرگست ببویم بیا تا که در آبشار نگاهت خودم، این دلآلوده را هم بشویم تو انقدر خوبی که عمری بدی را نیاورده ای هیچ گاهی به رویم شب جمعه ها تیر دلتنگی آرد غم دوری از کربلا را به سویم شب آرزوها دعا کن ببینم که با قبر شش گوشه در گفت و گویم
با غلام رو سیاه، ای یار خوبی می کنی با نمک نشناس ها هر بار خوبی می کنی با بدی و بی وفایی ها تو می سازی فقط این بدی را می کنی انکار، خوبی می کنی من گرفتار دل بیمارم و حالم بد است تو پرستاری و با بیمار خوبی می کنی روز و شب با اینکه من، ای مهربانِ من، تو را می دهم با هر گناه آزار، خوبی می کنی بنده ات را آب کردی اینقَدَر خوبی نکن می شوم گستاخ تر، هر بار خوبی می کنی کوچه گردم، می کنم بازارتان را گرم تر بین مردم می زنم هی جار ...، خوبی می کنی آمدم امشب به من حال مناجاتی دهی من شنیدم با دل بیدار خوبی می کنی من شنیدم صبح محشر از میان خلق، با گریه کن های در و دیوار، خوبی می کنی صبح محشر با همه گریه کنان روضه ی رفتن زینب سرِ بازار ... ، خوبی می کنی
لیله الرغائب درِ رحمت شده باز و شب جمعه ی رجب شد به امید کرم تو ، دل من به تاب و تب شد شب بخشش ، شب رحمت ، شب لیله الرغائب بر سرِ خوان تو امشب ، آمده بنده ی تائب بِنِگر به سوز و حالم ، تو ببین روی سیاهم شده ام مضطر و خسته ، از همه بار گناهم درِ خانه ات نشستم ، به امید یک نگاهی در بساط و کوله بارم ، نَبُود به غیر آهی این تو و لطف و عطایت این من و حال تباهم این تو و جود و سخایت این منم که بی پناهم از کرم حاجت دل را ، تو بیا روا کن امشب عبد روسیاه خود را تو بیا سوا کن امشب ای خدا بحق حیدر بگذر از جرم و خطایم کربلایی تو عطا کن در جواب گریه هایم شبِ لیله الرغائب شب جمعه ی حسین است از غم کرببلایش دل من به شور و شین است شب جمعه مادری هم ، آمده قامت خمیده صورتش را می گذارد ، روی رگهای بُریده فاطمه با اشک دیده گوید ای نور دو عینم ذَبَحوکَ ، قَتَلوکَ ، یا بُنَیًَ ای حسینم
امشب دل.mp3
1.04M
دُردونه‌یِ شمسِ شُموسی پسرِ پادشاهِ طوسی مُلک و مَلک ریزه‌خوارتَن فُلک و فَلک تو حرمت میان پابوسی آقام آقام ابنُ‌الرّضا ابنُ‌الرّضا /۴/ تجلّیِ رأفت و جودی تسلّیِ قلب و وُجودی تجسّمِ رحمتِ حقّی تبسّمِ خداییِ وقتِ سُجودی آقام آقام ابنُ‌الرّضا ابنُ‌الرّضا /۴/ بازم دلم شده هوایی کفترِ اِیوونِ طلایی گل‌پسرِ امام رضایی با ذکرِ تو دلا می‌شه کرب‌وبلایی آقام آقام ابنُ‌الرّضا ابنُ‌الرّضا /۴/ حاجتِ عاشقا زیاده آقایِ ما باب‌المراده فرمانروایِ هر فُوآدِه نورِ دو تا چشمِ رضا امامْ جواده آقام آقام ابنُ‌الرّضا ابنُ‌الرّضا /۴/ از حالا تا صحنه‌یِ محشر دستم به قنداقه‌یِ اصغر حیدرِ شیش‌ماهه‌یِ دلبر شفیعِ بچّه شیعه‌هاست رو دستِ مادر علی‌اصغر علی علی علی علی /۴/ سنِّش کمه امّا کبیره ارباب‌زاده خودش امیره هر وقت دلم از غم می‌گیره با ذکرِ باب‌الحوائج غصّه می‌میره علی‌اصغر علی علی علی علی /۴/ کرب‌وبلا آواره‌یِ تو آسمونا بیچاره‌یِ تو مَلک ماتِ اشاره‌یِ تو فَلک چشاشو دوخته به گهواره‌یِ تو علی‌اصغر علی علی علی علی /۴/ وقتی دلامون بی‌قراره وقتی که چشمامون می‌باره خدا رو لبهامون می‌کاره ذکرِ حسینِ‌ابنِ‌علی و شیرُوخواره علی‌اصغر علی علی علی علی /۴/ کرب‌وبلا آرزومونه یه عمره بغضِ گلومونه حسرتِ بین‌الحرمینت ایشااللّه که آقا تویِ دلم نَمونه آقام آقام حسین حسین حسین حسین /۴/ @babollharam
جانِ ما در دستِ جانان هست و بس کیست جانان او حسین جان هست و بس قیمتی شد هر کسی شد هیئتی لطف زهرا بر محبان هست و بس باورم را با تو می سنجم حسین نام تو معیارِ ایمان هست و بس گریه بر هر درد بی درمان دواست گریه ای که بر تو ریزان هست و بس آن مسیری را که فرجامش نکوست گریه بر آقای عطشان هست و بس ای مریضِ لاعلاجِ نا امید تربتِ او راهِ درمان هست و بس کربلامان نیست دست این و آن دستِ سلطانِ خراسان هست و بس @babollharam
هر آرزو که داری در لیلة‌ الرغائب با شوق می‌نویسند فرشته‌هایِ کاتب امشب میانِ اشکت من را دعا کن ای دوست بعد از دعایِ اول یعنی ظهور صاحب 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 ما منتظـــر امـــام غایب او منتظـــر یکی دو تائب دلبسته لطف دوست هستیم در نیمــه لیلة الرغایب 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 شب امید و دعا و گــریه و حال نذار یک خرمن اشک و حزن و یک ناله زار یک چشــم برای دوری کرب و بلا یک چشم برای انـــــــتظار و انتظار 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به یاد روی تو هستم، چه آرزو دیگر چه خوب می‌گذرد لیلة‌الرغائب من شاعر:
از درد زمانه‌ی فلج می‌خوانم از ساحت آخرین حجج می‌خوانم در خلوت لیلةالرغائب قطعاً عَجّل لِوَلیّکَ الفَرَج می‌خوانم شاعر:
به مناسبت ای مظهر مظهرالعجایب الغوث مظلوم‌ترین حاضرغایب الغوث جز دیدن‌تو چه آرزویی داریم؟ ای رغبت لیلةالرغایب الغوث! شاعر:
به مناسبت سر رشته ناب گفتگوها، فرج است بغضی که نشسته در گلوها، فرج است سوگند به لیلة‌الرغائب ای دوست سرفصل تمام آرزوها، فرج است شاعر:
1_3072261037.mp3
1.14M
شب لیله الرغائب بیا با غم و نوائب که درِ حرم بکوبی بگی من بدم تو خوبی یاالهی یاالهی یاالهی یاالهی یا قبول کن و ببخشم یا بگو نه، نمی بخشم که شبِ معطلی نیست شفیعم بجز علی نیست یاالهی یاالهی یاالهی یاالهی دلم آواره ی صحراست سرم از برای زهراست با همه بدی که دارم چیزی جز امید ندارم یاالهی یاالهی یاالهی یاالهی آخدا دلم گرفته بونهء حرم گرفته یا بیار امام رضامو یا براتِ کربلامو ای حسین جان... ای حسین جان... بد جوری حالم خرابه یه سری میرم خرابه دختری گیسو پریشون داره هی میگه باباجون باباجونم باباجونم باباجونم باباجونم کی سرِ تو رو بریده کی گلوی تو دریده کی چنین کرده یتیمم تو خرابه ها مقیمم باباجونم باباجونم باباجونم باباجونم ببین از سیلیِ دشمن شبیهِ زهرا شدم من جای پنجه رو گلومه مثل تو کارم تمومه باباجونم باباجونم باباجونم باباجونم خوب تماشا کن باباجون خواستی، حاشا کن باباجون گوشواره اگه ندارم گوشِ پاره ای که دارم باباجونم باباجونم باباجونم باباجونم @babollharam
باز هم دلتنگ، در بین مناجات و دعا خاطراتم غرق شد در اشکهای بیصدا راه، دور و دل بهانه گیر از داغِ فراق باز هم غم در وجودم کرده آشوبی به پا بابِ میلم نیست اینجا، اهل اینجا نیستم با خودم گفتم خدایا من کجا اینجا کجا؟! حاجتم را عرضه میدارم به ربّ العالمین هر شب از ماهِ رجب در وادیِ إغفر لنا توبه کارم، توبه کارم، توبه کارم، توبه کار باز خلوت کرده ام با رحمتِ بی انتها معصیت هایم دوباره محوِ مطلق میشود پایِ استغفارهایی با طنینِ ربّنا من زیاده خواهم و در عشق؛ قانع نیستم میزنم فریاد این را در میان روضه ها در دلم شوقِ اقامت در حرم دارم ولی نیست مقدور و همین غم میکشد آخر مرا من تبِ شش گوشه دارم! یک نفر کاری کُند لااقل باشم شب جمعه در آن حال و هوا کاشکی میگفت بخشیدم تو را غصه نخور کوله بارت را ببند و زود؛ الساعه بیا در شبانگاهِ رغائب بیشتر شد رغبتم رغبتم شد بیشتر نسبت به آن صحن و سرا مختصر میگویم و با اشک امضا میکنم دوست دارم پشتِ این «در» تا ابد باشم گدا ابتدا و انتهایِ آرزوهایم حسین(ع) یا مّن أرجوهُ لِکلّ خَیر یعنی کربلا! @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا دم هوی کسی یا دم تیغ دو سری بر دل خسته دلان میکند آخر اثری سالها حلقه زدم بر در میخانه ی تو که مگر بوسه زنم دست تو را پشت دری زین چهارت که بگویم به طهارت بفرست کوثری،جام طهوری،شرری،چشم تری ز تو خواهم که مرا از گنه آزاد کنی به نگاهی که اسیرم کنی و خود بخری غرض از آمد و شد دیدن بالای تو بود لحظه ای یا که دمی یا که شبی یا سحری سالیانی است که من در هوس کنج قفس ریختم بی خبر از دام غمت بال وپری آمدم تا که بیابم سر کویت سر و پا شهره گشتم سر کوی تو به بی پا و سری تو چه خورشید جمالی که نبینند تو را جز دو سه مشتری حُسن به سالی قمری بس کن ای دل که نگنجند عزیزان در بیت آسمان قاب ندارد که به منزل ببری @babollharam
آل یاسین و سمات و فرج و ندبه و عهد شیخ عباس و مفاتیح جنان، چشم به راه حکمِ احداث حریمِ حسنی دستِ شماست سالیانی‌ست بود فرشچیان چشم به راه تا بگویند برایت غزل جمعه وصل شفق و میثم و امثالِ حسان چشم به راه سحری هم که شده سمت حسینیه بیا که نشستیم همه دل نگران چشم به راه صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان @babollharam
شعر تو جنون داد به دیوان زیادی عشق آمد و آورد پریشان زیادی ای چانه ات از سیب! تو لیلایی اگرچه پیدا شده در شهر، زنخدان زیادی این کفتر از آن روز که در دام تو افتاد تولید شده میله ی زندان زیادی چتری که تو وا کرده ای از لحظه ی دیدار تقدیر مرا بسته به باران زیادی تا این که مرا بعد تو سرگشته ببینند، در شهر کشیدند خیابان زیادی رودم و پر از آرزوی گم شدن از شوق تا غرق شوم در تو به پایان زیادی عاشق نشود گفت به آنی که غمش نیست؛ آن کس که نیفتاد به بحران زیادی!!! @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علی بر خاتم هستی نگین است مدار اسمان ها و زمین است نوشته دست حق بر قلب زهرا فقط حیدر امیرالمومنین است علی دست خدا در آستین است علی اعجاز قرآن مبین است به کوری تمام دشمنانش فقط حیدر امیرالمومنین است علی با ذات رحمانی عجین است علی استاد جبریل امین است خدا حک کرده بر عرش معلا فقط حیدر امیرالمومنین است علی بالاتر از بالا نشین است علی اعجوبه ی مرد آفرین است شده دکر لب کل دوعالم فقط حیدر امیرالمومنین است علی مصداق رب العالمین است همین است و همین است و همین است ابلفضل نعره زد وقت رزمش فقط حیدر امیرالمومنین است @babollharam
آسمان پای پیاده به غدیر آمده بود زودتر از همه با این همه دیر آمده بود چه خبربود؟! زمان لحظهٔ حساسی بود عرش با آن عظمت نیز به زیر آمده بود چه خبر بود؟! که ابلیس به خود می لرزید و خدا خواسته این گونه حقیر آمده بود چه خبر بود؟! که این قافله ها در پی هم از دل کعبه به این دشت کویر آمده بود چه خبر بود؟! که جبریل به خود می بالید پیک مامور در این امر خطیر آمده بود چه خبر بود؟! که پیغمبر دردانهٔ حق باز هم بر در میخانه بشیر آمده بود روی دستش بگرفت او همهٔ هستی را جان خود را که چه جانانه وزیر آمده بود آی! آهسته!! صدایش برسد تا افلاک ماه و خورشید به تبریک امیر آمده بود @babollharam
برو ای گدایِ مسکین، درِ خانه‌اش مکرر که گران‌تر است از زَر، نخی از عبایِ حیدر صلی الله علیک یا امیرالمومنین یا علی بن ابی طالب @babollharam
آمدي تا که عشق ما بشوي ثمر کار انبيا بشوي   در زمان قنوتهاي دلم پاسخ ذکر ربّنا بشوي   آمدي تا به عرصه ي بخشش در صف بندگي خدا بشوي   کربلا مشهد است و آمده اي تا علي اکبر رضا بشوي   نقل کردند اين حکايت تو برکت بارد از ولادت تو   آمدي استعاره ها گم شد اي نهادم گزاره ها گم شد   داستانهاي حاتم طايي وسط برگه پاره ها گم شد   با حضورت قدي علم کردي زير پايت مناره ها گم شد   جلوه اي کرده اي به نيمه ي شب ماه بين ستاره ها گم شد   آمدي مثل سوره ي کوثر سندم آيه ي هوالابتر   درک عشق تو درک اسرار است روي تو روي نور الانوار است   دست رد روي سينه اي نزدي حرف من نيست ،عين آمار است   گر مرا پيش تو عقيقه کنند باز هم چشم تو طلبکار است   بارها حاجت مرا دادي اين براي هزارمين بار است   باز هم چون هميشه پر دردم عشقتان را فقط طلب کردم   بين آيات، والضحي عشق است نهمين رؤيت خدا عشق است   دل بيمار و حضرت آقا مردن و بودن و شفا ؛ عشق است   بين اين قبله هاي بي همتا کاظمين، مشهدالرضا عشق است   از براي زيارت سلطان در باب الجواد را عشق است   چيست خورشيد ؟ انعکاس شما چيست قرآن؟ اقتباس شما   شاعر اين حضورتان شده ام قالي زير پايتان شده ام   نذر تو کرده آن قدر مادر تا زماني که من جوان شده ام   جشن امسالتان چه رويايي است چون که هم سن و سالتان شده ام   چون که در کودکي شدي رهبر مؤمن صاحب الزمان شده ام   اي که هستي جواد مادر زاد جشن ميلاد تو مبارک باد   @babollharam
دلگير تر از سينه‌ي تنگم قفسي نيست در خانه‌ي تنهايي من همنفسي نيست تنهاتر از اين بي‌كس دلمرده كسي نيست من يكسره فريادم و فريادرسي نيست   در حسرت آغاز بهار است كويرم   واكن دهن شيشه‌ي من را به لبي يا دم كن نفس شرجي من را به تبي يا پر كن بغل سرد مرا يك دو شبي يا سر كن با من چند سحر در رجبي يا   فرصت بده تا پيش قدمهات بميرم   وقتي كه به موي تو مسير دلم افتاد صدها گره‌ي كور سرِ مشكلم افتاد شور لب تو بر بدن ساحلم افتاد صد شكر كه در خانه‌ي تو منزلم افتاد   در پيچ و خم عشق تو در آمده پيرم   آغاز بهار است صداي قدم تو جنگل شدم از آب و هواي قدم تو سر مي‌دود از شوق براي قدم تو چشمان مدينه شده جاي قدم تو   از هرچه به غير از قد و بالاي تو سيرم   جان همه‌ي شهر به گيسوي تو بسته است نان همه بر همت بازوي تو بسته است بند دل عيسي به دم هوي تو بسته است طاقي است دل ما كه به ابروي تو بسته است   با دست تو ورز آمد از آغاز خميرم   با آمدنت ختم شده غصه‌ي بابا لبخند تو شد ساحل آرامش دريا شد بسته در تهمت بي‌پايه و بي‌جا مبهوت شد از ذره‌اي از علم تو يحيي(يحيي بن اكثم)   گفتي كه من از طايفه‌ي علم غديرم   خورشيد شدي ساقي اين نور علي شد نوري نبوي آمد و منشور علي شد آتش خودِ حق بود ولي طور علي شد تأكيد به مستي شد و انگور علي شد   از عقل جدا شد سرِ اين كوچه مسيرم   حرف از علي و آينه‌ها شد چه بجا شد دستم پُر باران دعا شد چه بجا شد غم ، پشت سرم آبله‌پا شد چه بجا شد اين شعر فقط صرف خدا شد چه بجا شد   از شعله‌ي اين راز گُل انداخت ضميرم     @babollharam
آن که مرا حالا مُرید تو نوشته حتماً تو را هم می نویسد «یا مراد»ت   تو جان مایی، پس بگیر این حق خود را نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت   تو هر کجا پا می نهی هر صبح خورشید عرض ارادت می کند بر بامدادت   بابای تو با دیدن تو گریه می کرد با گریه لطف دیگری دارد عبادت   آباء و اجدادت همه یک یک جوادند پس می نویسیمت جواد بن الجوادت بر روی پایت می گذارد کعبه سر هم جبریل حتی می گذارد بال و پر هم   به خاک پایت احتیاجی نیست اصلاً وقتی دوا می سازم از این خاک در هم   تو کعبه ای! آن کعبه ای که در طوافت بال و پر ما سوخته حتی جگر هم   با آبروی تو تهجّد آبرو یافت فیض از مناجات تو می گیرد سحر هم   با این جمالی که تو را دادند، باید... بین خریداران تو باشد پدر هم   نام مرا هم بین این عشاق بنویس بگذار تا جا خوش کند این یک نفر هم   ای جان به قربان تو و دورِ شلوغت یوسف شدن بازار دارد، دردسر هم   در کوچه جانِ ما نقابت را بیانداز! این گونه چشمت می زنند این ها، نظر هم   هستند یک یک شیرها دنبال دامت چشمان آهوی خراسانِ پدر هم   فهم من از لطف جوادی تو این است: که آن چه را گفتیم دادی، بیشتر هم   ما را ببر تا کاظمین این بار با هم ما را بخر در کاظمین این بار درهم جز عجز، سائل چاره ای دیگر ندارد وقتی کریمیِ‌ خدا آخر ندارد   ما را برای در زدن معطل نکردند اصلاً ‌بیوت این کریمان در ندارد   این خانواده کودکش ذاتاً بزرگ است نام علی که اصغر و اکبر ندارد   طفل رباب ست و ولیکن عادتش بود از شانهٔ عمه سرش را بر ندارد   بین مقامات رباب این شان کافی ست که هیچ کس جز او علی اصغر ندارد   وقتی که آمد لشگر کوفه به هم ریخت میدان علمداری ازین بهتر ندارد   وقتی که آمد لشگر از دور پدر رفت آخر گمان کردند که لشگر ندارد   طفل است و بابای بلاتکلیف مانده حیرانی است و کودکی که سر ندارد   گیرم که از فردا دوباره آب وا شد چه فایده، شش ماهه که دیگر ندارد   (برگرفته از سایت روضه) @babollharam