eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
66 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
آسمان پای پیاده به غدیر آمده بود زودتر از همه با این همه دیر آمده بود چه خبربود؟! زمان لحظهٔ حساسی بود عرش با آن عظمت نیز به زیر آمده بود چه خبر بود؟! که ابلیس به خود می لرزید و خدا خواسته این گونه حقیر آمده بود چه خبر بود؟! که این قافله ها در پی هم از دل کعبه به این دشت کویر آمده بود چه خبر بود؟! که جبریل به خود می بالید پیک مامور در این امر خطیر آمده بود چه خبر بود؟! که پیغمبر دردانهٔ حق باز هم بر در میخانه بشیر آمده بود روی دستش بگرفت او همهٔ هستی را جان خود را که چه جانانه وزیر آمده بود آی! آهسته!! صدایش برسد تا افلاک ماه و خورشید به تبریک امیر آمده بود @babollharam
برو ای گدایِ مسکین، درِ خانه‌اش مکرر که گران‌تر است از زَر، نخی از عبایِ حیدر صلی الله علیک یا امیرالمومنین یا علی بن ابی طالب @babollharam
آمدي تا که عشق ما بشوي ثمر کار انبيا بشوي   در زمان قنوتهاي دلم پاسخ ذکر ربّنا بشوي   آمدي تا به عرصه ي بخشش در صف بندگي خدا بشوي   کربلا مشهد است و آمده اي تا علي اکبر رضا بشوي   نقل کردند اين حکايت تو برکت بارد از ولادت تو   آمدي استعاره ها گم شد اي نهادم گزاره ها گم شد   داستانهاي حاتم طايي وسط برگه پاره ها گم شد   با حضورت قدي علم کردي زير پايت مناره ها گم شد   جلوه اي کرده اي به نيمه ي شب ماه بين ستاره ها گم شد   آمدي مثل سوره ي کوثر سندم آيه ي هوالابتر   درک عشق تو درک اسرار است روي تو روي نور الانوار است   دست رد روي سينه اي نزدي حرف من نيست ،عين آمار است   گر مرا پيش تو عقيقه کنند باز هم چشم تو طلبکار است   بارها حاجت مرا دادي اين براي هزارمين بار است   باز هم چون هميشه پر دردم عشقتان را فقط طلب کردم   بين آيات، والضحي عشق است نهمين رؤيت خدا عشق است   دل بيمار و حضرت آقا مردن و بودن و شفا ؛ عشق است   بين اين قبله هاي بي همتا کاظمين، مشهدالرضا عشق است   از براي زيارت سلطان در باب الجواد را عشق است   چيست خورشيد ؟ انعکاس شما چيست قرآن؟ اقتباس شما   شاعر اين حضورتان شده ام قالي زير پايتان شده ام   نذر تو کرده آن قدر مادر تا زماني که من جوان شده ام   جشن امسالتان چه رويايي است چون که هم سن و سالتان شده ام   چون که در کودکي شدي رهبر مؤمن صاحب الزمان شده ام   اي که هستي جواد مادر زاد جشن ميلاد تو مبارک باد   @babollharam
دلگير تر از سينه‌ي تنگم قفسي نيست در خانه‌ي تنهايي من همنفسي نيست تنهاتر از اين بي‌كس دلمرده كسي نيست من يكسره فريادم و فريادرسي نيست   در حسرت آغاز بهار است كويرم   واكن دهن شيشه‌ي من را به لبي يا دم كن نفس شرجي من را به تبي يا پر كن بغل سرد مرا يك دو شبي يا سر كن با من چند سحر در رجبي يا   فرصت بده تا پيش قدمهات بميرم   وقتي كه به موي تو مسير دلم افتاد صدها گره‌ي كور سرِ مشكلم افتاد شور لب تو بر بدن ساحلم افتاد صد شكر كه در خانه‌ي تو منزلم افتاد   در پيچ و خم عشق تو در آمده پيرم   آغاز بهار است صداي قدم تو جنگل شدم از آب و هواي قدم تو سر مي‌دود از شوق براي قدم تو چشمان مدينه شده جاي قدم تو   از هرچه به غير از قد و بالاي تو سيرم   جان همه‌ي شهر به گيسوي تو بسته است نان همه بر همت بازوي تو بسته است بند دل عيسي به دم هوي تو بسته است طاقي است دل ما كه به ابروي تو بسته است   با دست تو ورز آمد از آغاز خميرم   با آمدنت ختم شده غصه‌ي بابا لبخند تو شد ساحل آرامش دريا شد بسته در تهمت بي‌پايه و بي‌جا مبهوت شد از ذره‌اي از علم تو يحيي(يحيي بن اكثم)   گفتي كه من از طايفه‌ي علم غديرم   خورشيد شدي ساقي اين نور علي شد نوري نبوي آمد و منشور علي شد آتش خودِ حق بود ولي طور علي شد تأكيد به مستي شد و انگور علي شد   از عقل جدا شد سرِ اين كوچه مسيرم   حرف از علي و آينه‌ها شد چه بجا شد دستم پُر باران دعا شد چه بجا شد غم ، پشت سرم آبله‌پا شد چه بجا شد اين شعر فقط صرف خدا شد چه بجا شد   از شعله‌ي اين راز گُل انداخت ضميرم     @babollharam
آن که مرا حالا مُرید تو نوشته حتماً تو را هم می نویسد «یا مراد»ت   تو جان مایی، پس بگیر این حق خود را نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت   تو هر کجا پا می نهی هر صبح خورشید عرض ارادت می کند بر بامدادت   بابای تو با دیدن تو گریه می کرد با گریه لطف دیگری دارد عبادت   آباء و اجدادت همه یک یک جوادند پس می نویسیمت جواد بن الجوادت بر روی پایت می گذارد کعبه سر هم جبریل حتی می گذارد بال و پر هم   به خاک پایت احتیاجی نیست اصلاً وقتی دوا می سازم از این خاک در هم   تو کعبه ای! آن کعبه ای که در طوافت بال و پر ما سوخته حتی جگر هم   با آبروی تو تهجّد آبرو یافت فیض از مناجات تو می گیرد سحر هم   با این جمالی که تو را دادند، باید... بین خریداران تو باشد پدر هم   نام مرا هم بین این عشاق بنویس بگذار تا جا خوش کند این یک نفر هم   ای جان به قربان تو و دورِ شلوغت یوسف شدن بازار دارد، دردسر هم   در کوچه جانِ ما نقابت را بیانداز! این گونه چشمت می زنند این ها، نظر هم   هستند یک یک شیرها دنبال دامت چشمان آهوی خراسانِ پدر هم   فهم من از لطف جوادی تو این است: که آن چه را گفتیم دادی، بیشتر هم   ما را ببر تا کاظمین این بار با هم ما را بخر در کاظمین این بار درهم جز عجز، سائل چاره ای دیگر ندارد وقتی کریمیِ‌ خدا آخر ندارد   ما را برای در زدن معطل نکردند اصلاً ‌بیوت این کریمان در ندارد   این خانواده کودکش ذاتاً بزرگ است نام علی که اصغر و اکبر ندارد   طفل رباب ست و ولیکن عادتش بود از شانهٔ عمه سرش را بر ندارد   بین مقامات رباب این شان کافی ست که هیچ کس جز او علی اصغر ندارد   وقتی که آمد لشگر کوفه به هم ریخت میدان علمداری ازین بهتر ندارد   وقتی که آمد لشگر از دور پدر رفت آخر گمان کردند که لشگر ندارد   طفل است و بابای بلاتکلیف مانده حیرانی است و کودکی که سر ندارد   گیرم که از فردا دوباره آب وا شد چه فایده، شش ماهه که دیگر ندارد   (برگرفته از سایت روضه) @babollharam
  خاک سر راه تو بهانه ی خلق است خاک مرا از همین بلاد نوشتند   ایل و تبار مرا مرید نوشتند ایل و تبار تو را مُراد نوشتند   هر چه خدا جود داشت داد به دستت نام تو را این چنین، جواد نوشتند   یا کرم و یا جواد عبد تو هستم حضرت باب الجواد عبد تو هستم   هفت زمین در خور کبوتر تو نیست غیر بلندای عرش بستر تو نیست   وقت نماز شبت تجلی الله هیچ کسی جز تو در برابر تو نیست   خواست پدر بوسه اش برای تو باشد خوب شد این که کسی برادر تو نیست   گر چه علی اکبرِ امامِ رضایی زخم ولی بر ضریح پیکر تو نیست   این شب جمعه بده جواب همه را آب مگر مهریه ی مادر تو نیست   از چه علی اصغر از فرات ننوشید از چه از آن مایه ی حیات ننوشید   اکبر_ لطیفیان (از وبلاگ حسینیه) @babollharam
امام_ جواد_علیه_السلام   آسمان اشک شوق می بارید عشق روی زمین قدم می زد دست باران به شانه ها می خورد خلوت باغ را بهم می زد   اسکله بر افق تبسم کرد موج و ساحل کنار هم ماندند جزر ومد کف زدند و رقصیدند  و صدفها ترانه می خواندند پر و بال کبوتران واشد       دل خود را به آسمان دادند ماتشان برده بود و از بالا خانه ای را بهم نشان دادند خانه ی آیه ها و آینه ها   کعبه تنها رفیق و همگامش قعر زیر بنای آن خورشید پاتوق هر فرشته ای بامش ناگهان عرش بر زمین افتاد  فرش تعظیم کرده و پا شد و ملائک به چشم خود دیدند  سرزمین مدینه زيبا شد ازدحام گدا چنان پشتِ    در خانه  هجوم  آوردند  به گمانم که روزی ِخود را   تا نگیرند بر نمی گردند نهمین نور خانواده ی عشق  هشتمین طفل مادر دنیا پسر ماهِ حضرت خورشید پدر جود و مهربانی ها هنر یک نگاه او حاتم   بسکه از رتبه ی کرم رد شد باعث قحطی گدا شده است    دست و دل بازی اش زبانزد شد                                   السلام ای امام سائلها  حضرت عشق همجوار خدا دامنت رابه دست ما برسان  لطف حق٬ ای خزانه دار خدا جود تو علت وجود من است  سوره ی کوثر امام رضا  تو جوانی جوانی ام به فدات ای علی اکبر امام رضا تو بهاری وسبزی و سروي  ماخمیده درخت پائیزیم گریه ی تو ز ماتم زهراست مابرای تو اشک می ریزیم ** گرچه بی ارزشیم و سرباریم ماخریده شدیم گریه کنیم خنده اصلاً به ما نمی آید آفریده شدیم گریه کنیم   @babollharam
  هر شب دل من سائل باب المراد است آنجا که حاجتمند درگاهش زياد است   آنجا که اميد و پناه آخر ماست آنجا که اوج هر توسل يا جواد است   جز آستان تو پناهي که نداريم اين استغاثه با تمام اعتقاد است   بي لطف تو از دست خواهد رفت عبدت يک گوشه چشمي سائل تو خانه زاد است   ماها کجا و سائلي آستانت بر خاک راهت آسمان هم سر نهاده ست   آقا شفيع ما به درگاه خدايي وقتي که جودش را به چشمان تو داده ست   مداح چشمانت کسي غير از خدا نيست بر ما مگيري خرده، واژه کم سواد است   در مشهد سلطان ايران هم که هستيم دلهاي ما پروانه‌ی باب الجواد است   آقا دل من در هواي کاظمين است در حسرت يک بوسه بر قبر حسين است   @babollharam
نیمه نگاه اوست تسکین الفؤادم کلب امیر کاظمین ،عبدالجوادم   لبخند او آرامش جان رضاشد یوسف شدو مهمان کنعان رضا شد   سجاده بابا شده گهواره ی او لالایی اش آهنگ قرآن رضا شد   ابرو تکان می داد و بابا عشق میکرد با غمزه ای جانانه جانان رضا شد   آمد که باقی مانده توحید باشد با نام او شیعه مسلمان رضا شد   قدش عصای پیری ِ این پیرمرد است قد راست کرد اصل ارکان رضا شد   هر کس که از باب الجواد آمد زیارت با دست پر مشمول احسان رضا شد   اما خدالعنت کند فامیل  بد را که باعث قلب پریشان رضا شد   امشب دلم جایی دگر هم پرگشوده ارباب ما آغوش بر اصغر گشوده   امشب نمی دانم چرا در پیچ و تابم اشک دو چشمانم کند نقش بر آبم   می جوشم و می جوشم و لبریزم از اشک چله نشینی پای خَم کرده شرابم   امشب دخیل گوشه گهواره هستم دلگرمم و ایمن قیامت از عذابم   عشاق را گویم ازین پس تا قیامت با نام اصلیم کنید اینسان خطابم   عالم همه دانند در کوی محبت من ریزه خوار سفره ی طفل ربابم   با اذن سقا در حرم سرباز عشق ِ ششماه سردار خیام بوترابم   ای کاش همچون حق شناس پاک طینت عبد علی اصغر کند  زهرا حسابم   حالا که غم آلود گشته ناله هایم انگار باب القبله ی کرب و بلایم   او را خدا می خواست مه پاره ببیند مسند نشین کنج گهواره ببیند   بر روی دستان پدر با کام عطشان با روی خونین ، حنجری پاره ببیند   وقتیکه جسمش روی دستان پدر بود آقای عالم را چه بیچاره ببیند   یک عمر با زخمی که مانده روی سینه دور حرم بانویی آواره ببیند   اما در آخر چون عموجانش ابالفضل اورا صف ِمحشر همه کاره ببیند   لب تشنگان اشک را این طفل ساقیست شش ماه تا قربانی ششماهه باقیست   @babollharam
حس باران در نگاه ساده ات شوق رفتن در مسير جاده ات   مبدا مشهد، مقصد من كاظمين نقشه ي راهم گل سجاده ات   مي روم از سنگلاخ عاشقي تا نهايت هاي دور افتاده ات   رفتن و رفتن بدون  وقفه اي شيوه ي شب گردي دلداده ات   مي رسم يك روز بر دروازه ي چشم هاي مهربان و ساده ات   جا گرفته كهكشاني از غزل در مدار زلف پيچ افتاده ات   در تفرج گاه صبح شعر من دب اكبر مي شود كباده ات   حضرت والا،  امام عالمين يوسف زهراي شهر كاظمين   ساحل درياي جودت بيكران هفت دريا قطره اي از فضلتان   سفره ي احسانتان گسترده است حاتم طائي نشسته پاي آن   من گداي اهل بيتم، اي امير باب حاجات من است اين آستان   روزي من را خدا دست تو داد كاسه اي آب و كمي خرما و نان   قرص نان ها دست پخت فاطمه ست شك ندارم اي كريم مهربان   گندمش را از بهشت آورده اي از زمين هاي خودت در آسمان   خانه ات آباد باشد تا ابد كوري چشم حسودان زمان   حضرت والا، امام عالمين يوسف زهراي شهر كاظمين   آينه در آينه پيغمبريد ساقيان گرد حوض كوثريد   سوره ي كوثر جواب محكم آنكه مي گويد شماها ابتريد   چارده نوريد، نور لايزال بر سرير كبريايي زيوريد   عرشيان را درس ايمان داده ايد در دو عالم اهل وعظ و منبريد   هر سحر بعد از نماز صبح تان روضه خوان روضه هاي مادريد   در قيامت جان پناه شيعيان بر تمام عرش سايه گستريد   شك ندارم كه مرا همراه تان روز محشر سمت جنت مي بريد     حضرت والا، امام عالمين يوسف زهراي شهر كاظمين   _قاسمی @babollharam
تا خدا فیض تو را قسمت دنیا کرده لطف دستان تو را باب مداوا کرده   نفس حضرت عیسای مسیحا دم را در دم کالبد کوچ‌ تو جا کرده   هر کجا حرف شفا هست در این آبادی پر قنداقه ی تو کار خودش را کرده   ظرف شش ماه ، تو چه با برکت دل بردی ویژگی ای که فقط عمر تو پیدا کرده   روی دستان رباب آیۀ تو نازل شد علیِ اکبر ، اگر روزی لیلا کرده   اشک درباره ی تو ، عرش نشینم کرده این همان کرب و بلاییست که امضا کرده   پر پرواز تو آنقدر تو را بالا برد مادرت را به سرت غرق تماشا کرده   مادرت غرق معماست که جرم تو چه بود ؟ تیر در پاسخ یک معصیت ناکرده     @babollharam
بیا که سیر چمن دربهار باید کرد ز طرْف باغ ولایت گذار بایدکرد یگانه لاله ی نشکفته ی حسین شکفت بیا که رو به سوی لاله زار باید کرد برای دیدن این غنچه ی تماشایی گلاب اشک به راهش نثار باید کرد مدینه از قدم او بهشت امید است بیا که رو به سوی آن دیار باید کرد اگر چه مصحف عمرش تمام شش ورق است به عمرکوته او افتخار باید کرد شب ولادت او شد بهار شادی وغم اگر چه زین دو یکی اختیار باید کرد به آستانه ی باب الحوائج ای مسکین به غیر عرض توسل چکار باید کرد همیشه خوانده ام او را به وقت شادی وغم که نام نامی اورا شعار باید کرد زخاک درگه او برمدار سرای دل که کسب عزّت و قدر و وقار باید کرد شبی به کرب وبلای حسین ، محفل اُنس به یاد اصغر او برقرار باید کرد گه شهادت خود با تبسمش می گفت که عشق را به جهان پایدار باید کرد به مهر او چو«وفایی» همیشه رو کن، دل که فکر روشنی شام تار باید کرد @babollharam