eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
46 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50 فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
سرود مسجدی ولادت امام سجاد علیه السلام پنجم شعبان طلوعِ،مهر بی مثال دین است موسم عطا و رحمت،جشن زین العابدین است خوش آمدی خوش آمدی روح عدل و داد خوش آمدی خوش آمدی شاخهٔ شمشاد خوش آمدی خوش آمدی حضرت سجاد یابن الزّهرا یابن الزّهرا یابن الزّهرا یابن الزّهرا... در ولادتش دل ما،شوق بی قرینه دارد آرزوی خاک بوسِ،تربتِ مدینه دارد ای عشق تو به هر کجا،رنگ و بوی ما ولایتت در دو جهان،آبروی ما نابودیِ وهابیت،آرزوی ما یابن الزّهرا یابن الزّهرا یابن الزّهرا یابن الزّهرا... ✼═══┅🔶🍁
🌷🌷🌷🌷 سرود ولادت امام سجاد علیه السلام🌷🌷🌷 🔻خوش آمد بر زمین ، حضرتِ ساجدین توُ خونه ی حسین ، این ماه بی قرین آمده عابدین ، سید و الساجدین گشته کلِ زمین ، چون بهشتِ برین با قدوم علی ، شده شهرِ نبی شهر شمس و قمر ، یا حسینِ علی 🔻خوش آمد بر زمین ، حضرتِ ساجدین توُ خونه ی حسین ، این ماه بی قرین پنجِ شعبان شده ، باز دوباره گُله حجتی از نبی ، می کند ول وله یک زن ایرونی ، مادرت هست علی دامنِ شهربانو ، گهواره ات علی 🔻خوش آمد بر زمین ، حضرتِ ساجدین توُ خونه ی حسین ، این ماه بی قرین این قطب ساجدین ، این قلب عارفین نامش خدا نهاد ، یا زین العابدین زینت دهد زمین ، ولیِ چارمین بیتِ حسین شده ، گلچینی بر زمین 🔻خوش آمد بر زمین ، حضرتِ ساجدین توُ خونه ی حسین ، این ماه بی قرین ای ساجد بر زمین ، ای مهر بی قرین ای ماه بی مثل ، یا زین العابدین سفیر کربلا ، اسیر کربلا با گریه های تو ،، جاری شد ماجرا 🔻خوش آمد بر زمین ، حضرتِ ساجدین توُ خونه ی حسین ، این ماه بی قرین ۱۵ فروردین ۹۸ شعر : اصغر نریمانی زیارت قبور ائمه مدفون در مدینه آرزویم ✼═══┅🔶🍁
حال و هوای امشب من فرق می کند تب کرده ام ولی تب من فرق می کند از این به بـعد مذهب من فرق می کند شعر و سرود بر لب من فرق می کند یا ایها العزیز ببین یوسفم رسید ارباب من نیامده این نوکرش خرید روزی هزار بار بمیرم برای تو دار و ندار و زندگی من فدای تو ایل و تبار و عائله ام مبتلای تو مادر، پدر، دو تا پسرم رونمای تو روی خودت نشان بده و جان من بگیر مـُردم،اگر تو اَمر کنی پیش من بمیر فطرس شده دل من و پرواز می کند این اشک شوق راه حرم باز می کند بر روی دست فاطمه تا ناز می کند... برق نگاه نافذش اعجاز می کند زمزم به لطف ذکر حسین آب می خورد نان را به نرخ حضرت ارباب می خورد کامل ترین چکیدهٔ هر پنج تن،حسین پیغمبر و علی و بتول و حسن،حسین زیباترین سرود جوان و کهن،حسین معشوق و عشق حضرت حق،عشق من حسین وجه خدای عزَّوجل یابن فاطمه ای شور روضه یِ تو عسل یابن فاطمه بستم دوباره بار سفر را مسافرم حکم از دیار طوس رسیده که زائرم جاروزن حریم حسینم... مجاورم مکتب ندیده با نظر یار... شاعرم باز این چه شورش است که در سینهٔ من است شش گوشه یِ تو حسرت دیرینه من است آمد غلام و روی ضریح تو سرگذاشت دلبر به روی ناله یِ نوکر ...اثر گذاشت تربت به کام من شب اول پدر گذاشت مادر مرا همیشه سرِ این گـُذر گذاشت لطف تو بوده شامل حال دل گدا کِیْ می شود که ندبه بخوانیم...کربلا 🔸شاعر: ____________________
دل به طوفان زدم، بدون حساب باده پنهان زدم، بدون حساب بی حساب و کتاب بخشیدم به خلایق ثواب بخشیدم کسی آمد عذاب را برداشت از محبین، حساب را برداشت او که آتش زده جهنم را بهجتی داده معنی غم را وحیِ من بوده در لباس بشر تا که درکش کند حواس بشر داشت انسان به قهقرا می رفت از مسیر خدا، جدا می رفت آتش معصیت که بر پا شد قطره های گناه، دریا شد و در این بحر، توی طوفان ها دست و پا می زدند انسان ها دختری داشت مصطفی، زهرا کوثری داشت مرتضی، زهرا نیمه شب خلق را دعا می کرد شیعه را یک به یک صدا می کرد دیگ مهرم به جوش آمد و باز عزم من در خروش آمد و باز به علی نور عین بخشیدم و به زهرا، حسین بخشیدم چه حسینی، بشر طفیلی او دامن قدس، مهد طفلی او چه حسینی، چراغ تابنده جلوه ی توأم خدا، بنده چه حسینی، کلام حق، قرآن آیه های ورق ورق، قرآن چه حسینی، نبی، علی و حسن باوری استوار، شیرآهن چه حسینی، ظهورِ جودِ نبی شیره نوش از گل وجود نبی چه حسینی، مهِ سیادت، او وسعت کشتی سعادت، او چه حسینی، که بس گهربار است صد هزاران بحارالانوار است چه حسینی، که نور برزخ شد اشک بر او، مهار دوزخ شد چه حسینی، که نوکرش شاه است زائرش، نیز زائِرُالله است در مقامش بس است این آقا خواهرش هست زینب کبری خواهری نه، که مادری کرده به حسینش برادری کرده این عقیله زنِ تماماً مرد خود، حسین است، بی برو- برگرد شب میلاد شاه و من مستم أشهد أَنَّ زینبی هستم چیست زینب، تجلیِ ثقلین کیست زینب، حسینِ بعدِ حسین شیرزن بود، اسیر شد هر چند بعد گودال پیر شد هر چند پیش ابن زیاد چون حیدر تن به ذلت نداد چون حیدر بی برادر به شهر شام که رفت بین بزم حرام که رفت دلِ از خون کباب او را کشت جام های شراب او را کشت 🔸شاعر: __________________
چه سایه سار پر از لطف و رحمتی داری!  به جمع سایه نشینان عنایتی داری غبار تربت تو با دم مسیح یکی ست  عجب دوای عجیبی چه تربتی داری! در آن جمال علی وار و نور زهرایی  عجب شکوه و جلالی چه هیبتی داری! به عشق تو همه عالم شده حسینیه  چقدر مجلس روضه، چه هیئتی داری! بدون این که عتابم کنی، عطا کردی  چقدر خوب و کریمی چه عادتی داری! چقدر بنده نوازی چقدر آقایی!  چقدر حضرت آقا شبیه زهرایی! کبوتر دل من پر زده به سوی حرم  مگر که اوج بگیرد دوباره روی حرم خدا کند که بیایم دوباره پا بوست  خدا کند که نمیرم در آرزوی حرم اگر چه خیر ندیدی تمام عمر ز من  وجود من زده لطمه به آبروی حرم .. ...تو را دوباره قسم می دهم به عبّاست تصدّقی سرِ حضرتِ عموی حرم بده اجازه شبی باز زائرت باشم و روی خاک بیافتم به روبروی حرم منی که خاک توام دلبر ثریّایی تویی در اوج، که آقا شبیه زهرایی   در اعتکاف نشستم به پای چشمانت  منی که بوده دلم مبتلای چشمانت هزار بار بگردان مرا به دور سرت  فقط به خاطر درد و بلای چشمانت اشاره ای نه،  نگاهی نه، من دلم راضی ست  به یک بهم زدن پلک های چشمانت تو آمدی و علی و پیمبر و زهرا  شدند زائر کرب و بلای چشمانت تو یک نگاه کن آقا ببین که بعد از آن  هزار بار بمیرم برای چشمانت علی تو را بغلت کرد و مات روی تو شد  صدا زد ای گل بابا فدای چشمانت و خیره ماند روی چشم های رویایی به اشک شوق صدا زد شبیه زهرایی تمام محو تماشا شد عالم ایجاد  دمی که قابله قنداقه را به زهرا داد مدینه سبز شد و خانه سبز و دنیا سبز  و با حضور تو شد این جهان حسین آباد شب تولدت آقا تولد گریه ست  شبی که پرده ز چشمان مادرت افتاد تو را گرفت غریبانه بین آغوشش  به روی دست شریفش تو را تکان می داد و دید لحظه ی تلخ غروب عاشوراست  شکست بین گلوی شریف او فریاد هوا ز باد مخالف چو قیرگون می شد حسین فاطمه از اسب بر زمین افتاد و دید جسم تو را که میان صحرایی به سینه می زد و می گفت: عشق زهرایی 🔸شاعر: _______________________
چه نسيمى ست كه امشب همه جا آكندست چه هوايى ست كه از شوق پر از لبخند است وه كه خورشيد على در همه جا تابندست بنويسيد زمين از قدمش در بند است شبِ جبريل درِ خانه ى مولا سر شد و خبر داد،على!"فاطمه ات"مادر شد اين پسر قامت مولاست قيامت كرده دل مارا به خدا يكسره غارت كرده عشق او بر همه افلاك سرايت كرده او به فطرس كمى اعجاز عنايت كرده مژه اش سرو بلنديست به طوبى رفته جمع خوبيست يقيناً كه به مولا رفته مُرده نامش ببرد يكسره رو مى آيد تا كه نامش ببرم بغض گلو مى آيد او شراب است به ما نيز سبو مى آيد چِقَدَر واژه ى ارباب به او مى آيد بى جهت نيست كه او خونِ خداوند شده نام او ذكر جلالهَ ست و سوگند شده چه كسى پر كند اين ساغر مينايى را "در تو ديديم مسيحايى و موسايى را" چشم من خيره شده اين همه زيبايى را برده اى ارث ز كه اين همه آقايى را حرمت عرش معلاى خدا نيست كه هست بحث تو از همه افلاك جدا نيست كه هست چِقَدَر فاصله را تا به خدا كم كردى شاخه ى خشك درختم كه تو تاكم كردى محملت رد شده از جاده خاكم كردى اى دمت گرم كه از عشق هلاكم كردى اين چه سِرّيست كه از دم همه دل ها بردى نه فقط ما كه دل حضرت زهرا بردى تو شدى آينه اى از گِلِ سلطان نجف در جمالت شده پيدا رخ جانان نجف تو اميرى و وليعهد سليمان نجف مى نويسم به فلك جان سنه قربانِ نجف حق بده اين همه شوكت تماشا دارد و اگر كعبه درد سينه ى خود جا دارد تو كه زيرِ قدمت عرش معلى دارى جَدّ و آباء چنين مرتبه والا دارى به نظر جلوه ى از شخص خدارا دارى آنچه خوبان همه دارند تو يك جا دارى پس بگو از چه سرت را سر نى ها بستند؟ پيش چشمان تر زينب كبرى بستند مادرت آمد و در گودى گودال حسين تن تو ديد شده زخمى و بدحال حسين بدن غرق به خونت شده پامال حسين الف قامت تو نيست به جز دال حسين ساربان رحم نكرد از بدنت غارت كرد بى نصيب ماند كسى پيرهنت غارت كرد ____________________
*سرود میلاد حضرت اباالفضل(ع)* *بند اول* ماه زیبای بنی؛هاشم از راه رسیده جای خورشید ایندفعه؛ماه به دنیا تابیده...(یا اباالفضل3) ماه عرشه،آقام اباالفضل ذکر فرشه،آقام اباالفضل تووی عالم،مثل نگینی میدرخشه،آقام اباالفضل اسم تو کولاکه به ولله؛تا میاد روو لب طوفان میشه تا میگم یا باب الحوائج؛تموم دردا درمان میشه... ///مولا مولا مددی اباالفضل.../// *بند دوم* بوسه بر دستای تو؛میزنه بابات علی زینب اسپند میاره؛برات بی معطلی...(یا اباالفضل3) میگه حیدر؛ماشالله عباس ذکر مادر؛ماشالله عباس دم گوشش؛میگه عقیله به برادر؛ماشالله عباس ماه هاشمیون میخنده؛دنیا میشه پر از شور و شین میخونن قل هوالله برات؛حسن و حسین و زینبین... ///مولا مولا مددی اباالفضل.../// *بند سوم* عاقلم اما واسه؛تو جنونم بی حده یا ابوفاضل نگم؛مردنم صد در صده...(یا اباالفضل3) با تو میشه؛مستی دمادم تا همیشه؛مستی دمادم اگه آقا؛ساقی نباشی که نمیشه؛مستی دمادم ذکر طوفانیه شیعه ها؛ذکر زیبای نام توئه اگه که مستیم و قلندر؛اثر می از جام توئه.. ///مولا مولا مددی اباالفضل.../// *شعر: مهدی ندرخانی-کرج*
۹۷ بند ۱ هر کسی دل پریشون نداره ۲ عشقی رو تو سینه مهمون نداره۲ عاشقی سخته به والله یعنی کار همه نیست۲ هر کسی لایق عشق تو گل فاطمه نیست۲ یا علی ( علی علی ۳ ) بند ۲ تا گل روی تو آمد به وجود ۲ همه ی دو گیتی افتاد به سجود ۲ سجده ی ملائکه به آدم از برای توست ۲ همه ی هستی طُفیلِ هستی و ولای توست۲ یا علی ( علی علی ۳ ) بند ۳ صدف بهر ولا گهر اُورد ۲ عروس فاطمه یک پسر اُورد۲ هر کسی در خونه حسین بیاد سود می بره۲ چون پذیرایی مهمونا با جام کوثره۲ یا علی ( علی علی ۳ ) بند ۴ شهرِ بانوی حسین ثمر داده۲ خدا به حسین یه گل پسر داده۲ رفته از هوش کسی که ماه جمالشو دیده۲ عموش عباس به تموم عاشقا عیدی میده۲ یا علی ( علی علی ۳ )
۹۷ بند ۱ ای که کار عالمی به دست توست ۲ تویی ساقی ، همه دل ها مست توست ۲ هر کی هر دینی داره از ذکر تو نور می گیره ۲ هر کی تُو هر هیئتی با اسم تو شور می گیره ۲ یا عباس ( یا اباالفضل ۳ ) بند ۲ ای بلا گردون و هستی حسین۲ به علی مرتضی نور دو عین۲ دست خالی هیچ کسی از در خونت نمی ره۲ هر کی حاجتی داره از تو میاد زود می گیره ۲ یا عباس ( یا اباالفضل ۳ ) بند ۳ حرمت قبله ی حاجات منه ۲ اسم تو ذکر و مناجات منه ۲ هر کسی زائر تو میشه تو بین الحرمین ۲ میگه خالیه جای شهیدا و پیر خمین ۲ یا عباس ( یا اباالفضل ۳ )
بسم الله الرحمن الرحیم میلاد امام سجاد(ع) شب عشقه شب مهتابه شبی که دلا همه بی تابه دیگه دل تو دل عالم نیست آخه جشن پسره اربابه پیچیده هرجا، زمین تا بالا چه قد خالیه امشب جای بی بی زهرا ریسه بندونه، تموم خونه داره زیر لبش خَمسِ عَشر میخونه *(اقام یا سجاد اقام یا سجاد مدد حضرت زین العابدین یا سجاد) تو دلم مهرت افتاد آقا همه دنیا به تو دل داد آقا میرسه صاحب و میسازه تو بقیع پنجره فولاد آقا نگاهش دریاس، عزیز دلهاس چه زیبا میشه تا میره رو دوش عباس آره می ارزه، برا یه لحظه بخونیم تو بقیع دعای ابوحمزه *(اقام یا سجاد اقام یا سجاد مدد حضرت زین العابدین یا سجاد) از حصارِ غصه ها آزادم دلمو تا دست دلبر دادم برسونید به گوش دنیا که غلام حضرت سجادم عزیزه جانه، آره جانانه خونه ی مادریش تو کشور ایرانه از این اقبالم، دارم می بالم می خونم دعاشو ما رمضون امسالم *(اقام یا سجاد اقام یا سجاد مدد حضرت زین العابدین یا سجاد) محمدحسن بیات لو روح الله نوروزی
از جنان امروز میکائیل عود آورده است سجده هایش عاشقان را در سجود آورده است چشم هایش عشق را بر قلب ها تزریق کرد چشم هایی که خدا را به شهود آورده است جان مارا در جهان جام شرابش پاک کرد هر پلیدی را در عالم انقلابش پاک کرد روسیاهی مرا آب طهورا هم نشست لیکن او با پرتویی از آفتابش پاک کرد بارگاهش را خدا در عرش اعلا زد رقم تا که در شأن مقام او، بنا گردد حرم چهره ی او را تَواریخ عرب تحریف کرد تا به زیبایی شود یوسف در عالم متهم عاشقان را مست، با چای ابو سجاد کرد هر اسیری را نگاهش در جهان آزاد کرد کوری چشم حسودان نام او هم شد علی روز میلادش دِلِ شیر خدا را شاد کرد زینتی بر عابدان او را خداوند آفرید بی بها بودیم و او از لطف مارا هم خرید جلوه ی پروردگاری خدا ،درچشم اوست هیف شد هر دیده ای این نور زیبا را ندید علی اصغر یزدی
علیه السلام دوباره بهار از راه اومد - دومین علی شاه اومد برا دیدنش عیسی از عرش - یوسف مصری از چاه اومد روی سرش / گل می ریزه / از پر روح الامین عرض و سما / روشنه از / نور زین العابدین مبارکه / به فاطمه / به امیرالمومنین ای جانم ، به این گل آسمونی خوش بو ای جانم ، باشه مبارک بی بی شهرِبانو ٢ —--- نمک می ریزه از چشای حضرت سجاد خدا عجب گل پسری به ارباب ما داد انقده خوشگله که ماه از تب و تاب افتاد ٢ ای جانم ، به این گل آسمونی خوش بو ای جانم ، باشه مبارک بی بی شهرِبانو ٢ دل عالم و بی تاب کرده - شب تیره رو مهتاب کرده انقده نمک داره چشماش - توو دل بابا قند آب کرده عمو اباال/فضل و ببین / لالایی میگه براش ببین علیِّ اکبر و / که میخنده به داداش عمه به ما/درش میگه / روسرش نقل و بپاش ای جانم ، به این چشا و به این طاق ابرو ای جانم ، باشه مبارک بی بی شهرِبانو ٢ —--- رو دست عمه زینبش چه زیبا می خنده کسی که اونو دیده از بهشت دل کنده آخ چی بگم که خنده هاش شیرین تر از قنده ٢ ای جانم ، به این چشا و به این طاق ابرو ای جانم ، باشه مبارک بی بی شهرِبانو ٢ توو نگاش نور ایمان داره - نفسش بوی قرآن داره افتخاره برا ما چونکه - رگ و ریشه از ایران داره سجده میاره آسمون / روی خاک مقدمش عالم اگر / بمیره هم / زنده میشه با دمش آب حیات / بی ارزشه / پیش اشک نم نمش ای جانم ، به صورتی که ماه و برده از رو ای جانم ، باشه مبارک بی بی شهرِبانو ٢ —--- یه روزی می رسه مدینه باصفا میشه حاجت قلب شیعه ها دیگه روا میشه آقای ما هم صاحب صحن و سرا میشه ٢ ای جانم ، به صورتی که ماه و برده از رو ای جانم ، باشه مبارک بی بی شهرِبانو
علیه السلام منم مريد تو - تويى مرادم ٢ شكر خدا كه بنده ى امام سجادم ٢ على بن حسين بن على ٢ تويى دلدارم تويى سالارم به اسمت آقا ارادت دارم على بن حسين بن على ٢ پيشونيم روى پاهات افتاده به يادت هستم سر سجاده اى يارا عزيز زهرا ٢ على على على على مولانا ٢ عبد كريمم من - عبد جوادم ٢ شكر خدا كه بنده ى امام سجادم ٢ على بن حسين بن على ٢ از اين راه دور پاتو مى بوسيم ز لطفت ما با دعا مأنوسيم على بن حسين بن على ٢ يه عمره آقا مرادم دادى مناجات خوندن تو يادم دادى دلدارى هوامو دارى ٢ خيلى به گردنم آقا حق دارى ٢ اى يارا ... عاشقت هستم - پس حلال زاده ام ٢ شكر خدا كه بنده ى امام سجادم ٢ على بن حسين بن على ٢ يه روز می بينيم با تو ايشالا سقوط آل سعود و آقا! على بن حسين بن على ٢ دعا مى خونيم آقا با نفرت برا نابودى وهابيت عمريه به تو مى نازيم ٢ ببين يه روز برات حرم مى سازيم ٢ اى يارا ...
وقتی که شب یلداتر از گیسوی یار است روی زمین زیباتر از صبح بهار است در خیمه ی دل شور و شادی پرده دار است ای جان مهیا شو که هنگام نثار است عود و گلاب آرید و شیرینی و اسپند زیباست در این جشن میلاد اشک و لبخند از آسمان پل بسته با گل تا مدینه نور علی نور است سر تا پا مدینه در حیرتم عرش است اینجا یا مدینه بسته بهشت عهد اُخُوّت با مدینه کوی بنی هاشم تماشایی است امشب در لحظه های ناب و رؤیایی است امشب امشب مدینه چون بهشت آرزوهاست در دامن سبز نجابت گل شکوفاست سجاده و محراب سرشار تمناست میلاد ذکر و التجا میلاد تقواست خلق علی خوی محمد در وجودش عطر نماز فاطمه دارد سجودش از نسل ایثار و وفا ایل یقین است در شور و مستی قلب او عاشق ترین است غرق نیازش آسمانها و زمین است او سید سجاد ، زین العابدین است در هر نگاهش صد صحیفه راز دارد دست دعایش مصحف اعجاز دارد حسن ختام کربلا در خطبه ی اوست شور قیام کربلا در خطبه ی اوست متن پیام کربلا در خطبه ی اوست یعنی تمام کربلا در خطبه ی اوست بر منبر ارشاد در شام بلا رفت بنیاداستبداد بر باد فنا رفت دنیا ندیده در دل آرایی نظیرش افتاد صد یوسف پریشان در مسیرش لطف و سخاوت خاکبوس است و فقیرش مردی که در غربت اسارت شد اسیرش مهر ولایت آفتاب مشرقین است باغ بهار شهربانو و حسین است کمیل کاشانی
پر می کنیم از می گلوی باده ها را تا مست باشیم انتهای جاده ها را بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندند در رکعت سوم همان دلداده ها را امشب به سمت خانه ی سجاد انداخت دست ارادت های ما سجاده ها را خاکیم و مشتاقیم تا دامانی امشب آنی بگیرد دست این افتاده ها را بعد از پدر حالا پسر می آید از راه خدمت کنید آقا و آقازاده ها را این دومین نوریست که تا منجلی شد او هم علی بن حسین بن علی شد در آسمانم ماه را می بینم امشب گمراهم اما راه را می بینم امشب چشم سرم را بستم و با دیده ی دل لبخندهای شاه را می بینم امشب ارباب خوشحال است و من در دست هایم مال و منال و جاه را می بینم امشب در چشم های این علی دارم علی را یا که رسول الله را می بینم امشب می آید و با هر قدم در زیر پایش جان های خاطرخواه را می بینم امشب حالا که آقای دعا دارد میاید ما را خدا ای کاش قربانش نماید فخر است امشب آسمان را بر زمینش می خندد و افلاک حیران طنینش دست حسین بن علی امشب رکاب و روی علی بن حسین آمد نگینش بی تاب شد، لبخند زد، رویش گل انداخت وقتی که لب های علی شد بوسه چینش خالی ست جای فاطمه هرچند اما خوابیده با لالایی ام البنینش در سوم شعبان رسید از راه، شاه و در پنجمین روزش رسیده جانشینش روح دعا، مرد خدا، جان حسین است او وارث ملک سلیمان حسین است با تیرهایی که روان از چشم جادوست صید غزال نرگس او هرچه آهوست حافظ! بگو باد صبا تا باز آرد عطر خوشی از نفحه های گیسوی دوست حالا که سجاد است و زین العابدین است محراب ما طاق و رواق آن دو ابروست محصول پیوند عرب ها و عجم هاست طفلی که کسری زاده است و هاشمی خوست چون همسری پادشاه کشور عشق این افتخار مادری شهربانوست این افتخار مردم این آسمان است اربابمان داماد ما ایرانیان است با یک نگاهت سنگ هم اعجاز کرده در راه اثباتت حجر لب باز کرده نه دوستانت که ید عقده گشایت از دشمانت هم گره ها باز کرده حتی دعاهایت؛ جدا از حرف هایت در علم حرفی تازه را آغاز کرده شاگردهایت را هم این اسلوب تدریس آموزگار آسمان! ممتاز کرده هر کس فرازی از ابوحمزه شنیده تا قاب قوسین خدا پرواز کرده هروقت میخواهم که قلبم را بشویم باید "الهی لاتودبنی" بگویم با دست لبریز از دعایی که تو داری ما را ببر سمت خدایی که تو داری حرفی بزن تا جام من لبریز گردد از باده های حرف هایی که تو داری گرم مناجات است شب های ملائک با لحن جانسوز صدایی که تو داری پرواز خواهم کرد با بالی که خاکی ست یک روز تا صحن و سرایی که تو داری ما را شبی مهمان خان روضه ات کن در خانه ات، در کربلایی که تو داری هر جا که باشی کربلا آنجاست آقا انگار هر روز تو عاشوراست آقا آزادی از بند اسارت در اسارت دست خدا بوده است یارت در اسارت در مجلس حکام، بر منبر نشستی بر روی کرسی صدارت در اسارت بر دشمنت هم باب بخشش باز کردی یعنی شدی پیک بشارت در اسارت با دست بسته باز دستی باز داری وقتی عطا گشته است کارت در اسارت جسم شهیدان را که کفن و دفن کردی با اشک می خواندی زیارت در اسارت ای آسمان، شرمنده از باران چشمت دست مرا پر می کند احسان چشمت باران چشمان تو را باران ندارد ای آسمان! که بارشت پایان ندارد هر روز، یعقوبی! ز داغ یوسفی که پیراهنی را هم از او کنعان ندارد حد اقل آبی بنوش آقا که چشمت دیگر برای گریه کردن جان ندارد هنگام قرآن خواندنت هم گریه کردی بر حرمتی که قاری قرآن ندارد گفتی مرا ای کاش که مادر نمی زاد چه دیده ای که بدترش امکان ندارد؟ بعد از بلای شام، شامت را سحر نیست بعد از عمو در آسمانت یک قمر نیست
💠 شعر میلاد امام سجاد علیه السلام 💠 دل ما زمزمه ای کرد و نوایی سر داد شور شد از نمک و شور خدایی سر داد مرغ جان آمد و آواز رهایی سر داد نغمه ی عاشقیِ کرببلایی سر داد کربلا بود و سری زد به مدینه تا رفت بال زد تا درِ بیت گل زهرا رفت رانده از هر طرف و بی سر و سامان شده ام بر در خانه ی مولای کریمان شده ام گرچه من از گنه آلوده ی دوران شده ام به یقین رد ننمایند که مهمان شده ام رسم این طایفه رد کردن سائل نبوَد جز همین خانه از این گونه منازل نبوَد خانه ی یار من آن است که باشد دلجو می کشاند همه دل های جهان از هر سو این چه بیتی است که عشق آمده و زد زانو خانه ی فاطمه و خانه ی شهرِ بانو دارد این خانه به خود عطر حسین و زینب زائرش خیل ملک تا به سحر از سرِ شب هر شب خانه ی زهرا شب قدر است ای دوست شب قدر است اگر ، شمّه ای از پرتو اوست هر که دلداده ی این خانه شده بَه چه نکوست می دهندت مِیِ کوثر اگرت جام و سبوست دل پاکیزه بیارید شراب است طهور دلِ خالی ز خدا کِی شود آیینه ی نور هر که شد پاک پیِ جرگه ی پاکان برود به سجود آمده بر درگه جانان برود سجده یعنی که کسی جانب رحمان برود سجده یعنی که دلی از پیِ باران برود سجده زیبایی عشق است ز عبدی آزاد بهترین سجده کنِ درگه سبحان سجاد گل بریزید کنون روح سجود آمده است یا که زیبایی هر بود و نبود آمده است بهتر از هر چه به عالم به وجود آمده است سوره ی عشق خدا باز فرود آمده است شهربانوی جهان سجده ی شکر آورده از عطایی که خداوند نصیبش کرده او که احسان ، همه دم عادت اوبود رسید او که در عرش فقط صحبت او بود رسید او که محراب پیِ منَّتِ او بود رسید او که دلدادگی از قامت او بود رسید او رسید و به جهان نورِ دگر داد خدا به شب غمزدگان فیض سحر داد خدا نه فقط حاتم طایی که کرم بنده ی اوست هر که برداشته در عشق قدم بنده ی اوست کعبه و مشعر و هم حلّ و حرم بنده ی اوست به وجود آمده هر که ز عَدَم بنده ی اوست او خودس بنده ی خاص است خدای خود را کرده ارزانی ما مهر و ولای خود را هر کسی خواست که یک دلبر مه رو بیند کنج محراب نشیند خم ابرو بیند یا که نوری ز خداوند ز هر سو بیند هر کسی خواست علی را نگرد او بیند دیدن اوست همان دیدن رخسار علی هر که جان در ره او داد شود یار علی
بنا نیست امروز افسرده باشیم پس از چند شب باز پژمرده باشیم مگر می شود نور را دیده باشیم؟ ولی دل به خورشید نسپرده باشیم بنا بود ما را سر پا ببینند اگر بارها هم زمین خورده باشیم سه شب در بین کوچه نشستیم که سهمی از این سفره ها برده باشیم محال است ما را از آقا بگیرند محال است حتی اگر مرده باشیم اسیرم به گیسوی بالا نشینی فدای گرفتاری این چنینی تو شهر غریبی مسافر نداری شب پنجم ماه، زائر نداری در این چند شب بال ها کربلایند بمیرم برایت مهاجر نداری نبینم برای تو شعری نگفتند مبادا بگویند شاعر نداری تو چهارم مسیر به سمت خدایی تو چهارم مسیری که عابر نداری در این روزها که تو تنها ترینی در این روزها که تو زائر نداری مرا زائر بی قرار تو کردند دلم را چراغ مزار تو کردند بنا شد اگر سائلی نان بگیرد چه خوب است که از کریمان بگیرد بنا شد اگر شاه نوکر بگیرد چه بهتر که از نسل سلمان بگیرد علی خواست تا که برای حسینش زنی در بلندای ایمان بگیرد تمام زمین و زمان را که می گشت بنا شد عروسی از ایران بگیرد اسیری شه بانوی ما می ارزد که این خاک بوی حسین جان بگیرد تو آقا ترینی و سجاد مایی تو شاهی و فرزند داماد مایی خدا باز تصویر مولا کشیده برای حسینش، علی آفریده تو از بس که غرق حضور خدایی برای عبادت تو را برگزیده هر آن کس که دیده تو را صبح یا شب سر سفره های مناجات دیده ترحم کن ای آسمان محبت به این قطره های چکیده چکیده چه می خواهم از تو که داده نباشی به اندازه کافی از تو رسیده همین که گدای تو هستیم کافیست ابو حمزه های تو هستیم کافیست بخوان تا ابوحمزه ایمان بگیرد بخوان آدمی بوی انسان بگیرد بخوان: ابکی؛ ابکی؛ لنفسی؛ لقبری... دل مرده ی ما کمی جان بگیرد (...و یا غافر الذنب و یا قابل التوب الهی تصدق علیّ بعفوک انا لا انسی ایادیک عندی الهی تصدق علیّ بعفوک الهی و ربی علیک رجائی الهی تصدق علیّ بعفوک...) لباس مناجت را باید، هرکس شب پنجم ماه شعبان بگیرد تو هستی دلیل مسلمانی ما نجات پر و بال زندانی ما به جز عالم سائلی عالمی نیست به غیر از کریمی تو حاتمی نیست بر این خشک ها تا که باران ببارد به غیر از غلام تو صاحب دمی نیست خدا از سرم سایه ات را نگیرد جز این؛ هر چه را هم بگیرد غمی نیست چهل سال بر سر در خانه ی تو به جز پرچم کربلا پرچمی نیست تو یعقوبی و پلک مجروح داری چهل سال گریه، زمان کمی نیست چهل سال گریه، چهل سال ناله چهل سال گریه برای سه ساله
خدایِ عالیِ اعلی ندارد از تو عالی‌تر ندارد در بساطِ خود از این عالی تعالی‌تر علیُّ حُبُه جُنَّه قسیم النار والجَنَّه به حمدِالله وَالمِنَّه ولی‌الله ست والی‌تر اگر پا بر زمین کوبد علی افلاک می‌روبد نباشد در کفِ دستش از این عالم سفالی‌تر اگر فرش نجف گردیم حقّا محترم گردیم که از قالیچه‌ی تبریز می‌گردیم قالی‌تر علی باید ؛ فقط ؛ حتماً ؛ امیرالمومنین باشد علی آمد که در تکرارِ زین‌العابدین باشد اگر جایی دهد زلفش دلِ دیوانه‌‌ی ما را "به بوی سیب او بخشم سمرقند و بخارا را" در آغوشِ حسین است و به رویِ دامن زینب ببین بابا چه می‌بخشد گداها را گداها را لبِ گهواره‌اش پروانه‌ای بی تاب اگر دیدید بدان جبریل آورده است مبارک بادِ زهرا را اگر بابابزرگ این است حتماً این نوه غوغاست اذانش را علی گفت و به دستش داد دنیا را علی باید چنان باشد علی باید چنین باشد علی آمد که در تکرارِ زین‌العابدین باشد خدا را شُکر ما دیدیم شاهِ شهریاران را خدا را شُکر ما دیدیم ماهِ ماه شعبان را خدا این نکته را فرمود وقتی فاطمه خندید فرشته این سخن را گفت و بُرد از آسمان جان را: که زهرا طورِ دیگر طور دیگر دوست می‌دارد میانِ این عروسانش عروسِ خاک ایران را ببین که می‌بَرد امشب تبسمهای زیبایش دلِ مادربزرگش را  دلِ اولادِ سلمان را علی از ماست از داماد ما زین سرزمین باشد علی آمد که در تکرارِ زین‌العابدین باشد بنا این بود بنشینی وگرنه میرِ میدانی بنا باشد که برخیزی امیرِ تیغ دارانی برایت لافتی الا علی می‌آید از بالا اگر سربند یازهرا ببندی رویِ پیشانی هزار ، الله‌اکبر را به بازویِ تو می‌خوانند که با شمشیر می‌گردی علیِ اکبرِ ثانی علیِ اکبرِ ثانی نه تو بالاتر از آنی تو عباسی نه اینهم نه ، که طوفان‌تر زِ طوفانی علی در چارده تصویر آمد دلنشین باشد علی آمد که در تکرارِ زین‌العابدین باشد تو صبح و شام می‌گِریی زِ سوزِ استخوان آقا به زخمِ کهنه‌ی زنجیر و بر زخمِ زبان آقا زِ چشمانت که پرسیدند آقا سخت یعنی چه؟ سه دفعه شام گفتی و سه دفعه خیزران آقا قنوتت را که می‌دیدند خواهرها... می‌گفتند امان از دزدِ انگشتر امان از ساربان آقا تو سی‌سال است می‌گریی چرا پیراهنش بردند؟ تو سی‌سال است می‌سوزی زِ لبخندِ سنان آقا علی آمد که عاشورا همیشه آتشین باشد علی آمد که در تکرار زین‌العابدین باشد ۱. دوست داشتم بگویم: من از مال علی بخشم ....
حرف هايي كه ميزنيم،،،، دست دارند!!! دست های بلندی كه گاهی، گلويی را می فشارند و نفس فرد را می گيرند !!! حرف هايي كه ميزنيم،،،پا دارند !!! پاهای بزرگی كه گاهی، جايشان را روی دلی مي گذارند و برای هميشه مي مانند !!! حرف هايي كه ميزنيم ،،، چشم دارند !!! چشم های سياهی كه، گاهی به چشم های دیگران نگاه میكنند، و آنها را در شرمی بیکران فرو ميبرند !!! پس مراقب حرفهايي كه ميزنيم باشيم زيرا سنجیده سخن گفتن از سکوت هم دشوار تر است ! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
چگونه شعر را دکلمه کنیم؟ مقدمه یک شعر به دو گونه خوانده می شود؛ خوب و بد. به این ترتیب می بینیم که خوانش شعر روی شنونده اثرگذار است. چه این که شعر یک متن است در دست دکلماتور این دکلماتور است که چگونه آن را عرضه می کند. خوانش یک شعر در حقیقت ایجاد دوباره ی شعر هم هست. تولید معناهای تازه نیز می باشد ؛ این هردو باهم شعر را کامل می سازد. نکاتی را که فکر می شود با اِعمال آنها می توان شعر را خوب و درست دکلمه کرد، تذکر دهد. دکلمه چیست؟ دکلمه واژه ی فرانسوی است که از deklama گرفته شده است. منظور از آن “خواندن شعر یا نثر ادبی با صدای بلند و آهنگ مناسب و با حالت های خاص به منظور القا کردن محتوا و مضمون کلام به شنونده مطابق کلام”‌ است. (انوری دکتر حسن ، فرهنگ بزرگ سخن) دکلمه تنها خواندن نیست بلکه خواندن + آوای رسا + آهنگ مناسب + ژست مناسب + حالت های خاص + داشتن حرارت و احساس مناسب می باشد. شرایط دکلماتور خوب دکلماتور به کسی گفته می شود که شعر یا یک متن ادبی را به خوبی قرائت یا دکلمه کند. یک دکلمه ی خوب زمانی صورت می گیرد که دکلماتور از اوصاف زیر بهره مند باشد: ۱. داشتن صدای آرمش بخش. ۲. شناخت آواها. ۳. قدرت برقراری ارتباط. برای قدرت ارتباط می توان عامل زیادی را برشمرد از قبیل: الف. استعداد ذاتی. ب. پشتوانه ی اندیشه یی. ج. انتخاب زبان مناسب. د. حرکات بدنی. ۴. قدرت انتقال حس: یک دکلماتور خوب در ابتدا باید حس شاعر را -که درشعرش انعکاس یافته- در خود بازتولید کند بعد آن حس را به صورت صحیح به شنونده انتقال دهد. سطح احساس ها در هر شعر متفاوت است. ۵. قدرت انتقال فکر: انتقال درست فکرِ یک شاعر وابسته به این است که خواننده نخست آن را درک کند سپس آن را در احساس جدید بهم آمیخته تحویل شنونده دهد. ۶. ادای درست کلمات: از شرایط مهم دکلمه ی خوب ادای درست واژگان است. اساس دکلمه را همین امر تشکیل می دهد. ۷. داشتن صدای شفاف و رسا. ۸. سلامتی دستگاه صوتی و اندام گفتاری. ۹. توانایی خواندن درست جمله ها و متن. ۱۰. تناسب لحن و محتوا. ۱۱. داشتن دانش ارتباطی. در ادامه بحث ارکان دکلمه تقدیم میشود ارکان دکلمه: دکلمه ی شعر بر چند رکن استوار است: ۱. شعر: ۲. دیکلماتور: ۳. شنونده: ۴. صدا: ۱. شعر: شعر رکن اساسی دکلمه است. برای این که دکلمه به خوبی انجام شود، باید دکلماتور شعر را بشناسد. قالب های شعری را از هم تفکیک کند. با تکنیک های شعری نیز آشنایی داشته باشد. فن شاعری را بلد باشد. علم بدیع و بیان را تا حد لزوم بداند. مجاز و کنایه را بفهمد؛ چرا که بدون درک مجاز، تشبیه، کنایه، استعاره و سایر صنایع ادبی فهم یک شعر دشوار می باشد. بنابراین لازم است دکلماتور با شعر آشنا باشد. برای خوب خواندن شعر، دکلماتور باید به این نکته ها توجه نماید: ـ تلفظ درست واژه ها. ـ درک معنا. ـ ادای مکمل مصراع، یا بیت: گاهی مصراع دوم و یا بیت دوم ادامه معنای مصراع یا بیت قبل هستند اینجا باید دو مصرع و یا دو بیت را بدون وقفه و مکث یا با مکث کم خواند. ـ تناسب حالات صورت و محتوا. در محتواهای خبری، عاطفی، حماسی، شاد، مرثیه و... باید به تناسب حالات چهره با محتوا دقت کرد. ـ آشنایی با وزن و قافیه. ـ توجه به علایم نگارشی می تواند در خواندن پرسشی، تعجبی، امری، مکث و. میزان آن به ما کمک کند. ـ برجسته خوانی: برخی از جاهای شعر لازم است برجسته خوانده شود. صدا بلندتر گردد و تأکید بیشتری روی آن صورت گیرد. ۲. دیکلماتور دکلماتور تنها شعر نمی خواند بلکه خود حرف می زند. او تنها یک خواننده ی متن نیست بلکه راویِ شخص اول است که با مخاطب حرف می زند. بنابراین جدا از بیان زیبا، باید ظاهر مناسب و آراسته نیز داشته باشد. ۳. شنونده: شنونده رکن دیگر دکلمه است. شنوندگان یک شعر ممکن است به لحاظ سنی، جنسیتی، تعلیمی و تحصیلی متفاوت باشند. دکلماتور خوب کسی است که قبلاً از نوعیت مخاطبین خود آشنایی داشته باشد و شعر را مطابق ذوق و سلیقه ی آن ها انتخاب نماید. او باید بتواند روان آدم ها را دریابد. سلایق و گرایش های آن ها را تشخیص دهد. ۴ صدا: صدا جزو اساسی دکلمه است. اما صدا چیست؟ صدا “محصول حرکات هماهنگ و منظم اندام ها و عضلات صوتی”‌ می باشد. یک دکلماتور باید اندام صوتی مناسب و سالم داشته باشد تا بتواند کلمات را درست و بجا تلفظ و ادا کند. اندام های صوتی این هاست: دستگاه تنفسی: شامل شش ها، نای، نایژه (مسیر هوا از ریه ها به طرف حنجره) عضلات و تار های صوتی حنجره (تشکیل دهنده صدای ابتدایی) حفره ها و دیوار های گلو (محل تولید حروف- تند وکند کننده صدا) دهان: شامل زبان، فک، لب ها، زبان کوچک، سقف کام دندان ها و لثه ها (محل تولید حروف- لطافت بخشیدن به صدا) مجرا و حفره های بینی (تقویت کننده صدا- تولید کننده حروف خیشومی)