eitaa logo
کانال ‌متن روضه
81.2هزار دنبال‌کننده
788 عکس
462 ویدیو
62 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز _شب هشتم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه ↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ باید لخته خون رو با دستام بگیرم تنت پاره پاره است الهی بمیرم وای تنت، کشتنت تمام زمین پر شد از تو علی جسمِ تو، می برم ولی با چه حالی و با چه دلی وای صدا، هلهله نمیزاره من بشنوم نالتو خوبه لیلا ندید تن اِرباً اِربات علی *گفت: تا خبر شهادت پسرش رو به پدرش دادم،فردا روزی دیدم چندتا محله پایین تر داره میگرده،گفتم حاجی چیکار میکنی اینجا؟..گفت راه خونه ام رو گم کردم.... الهی برا دلت بمیرم حسین،به قول اون آذری گفت: جوونا! گفتن: عمو عباس! چرا کمک نمیکنی بدن علی رو ببریم:؟فرمود: شما بدن پسر رو ببرید،من میخوام زیر بغل های بابای داغ دیدش رو بگیرم...* ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir-_2_Majid_Banifateme(Shabe_8_Moharam)_(www.rasekhoon.net)3.mp3
953.1K
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز _شب هشتم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه ↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز _شب هشتم محرم 96_ حاج میثم مطیعی↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ یکی از اُمرای ارتش میگه تنگه ی چزابه یه پدر و پسر باهم داخل میدان مین بودن.میگه یه وقت دیدم سر و صدا میاد.من گفتم نکنه بین این ها دعوا شده،درگیری پیش آمده.رفتم جلو.دیدم پسر میگه:بابا تو اگه بمیری من بیچاره میشم‌.تو اگه شهید بشی من آواره میشم. پدر میگه:نه! تو جوونی بذار من برم.آره! پدر دلش نمیاد پسر جوونش رو بفرسته.داغ جوون سخته.هیچ پدری حاضر نیست پسرش رو بفرسته. میگه خودم میرم.این افسر رزمنده میگه پدر،پسر رو کنار زد.بدون اینکه لحظه ای توقف کنه راهش رو ادامه داد.چندلحظه بعد صدای انفجار مهیب بلند شد.پدر داخل میدون مین به شهادت رسید.میگه پسر سریع خودش رو رسوند بالای سر پدر. *بمیرم برات حسین.* میگه ما که نزدیک تر بودیم رفتیم کمک کنیم.یه وقت دیدم پسر جنازه ی پدر رو روی دست گرفت.به طرف بیرون میدان مین حرکت کرد.خودمو بهش رسوندم.گفتم:اجازه بده من بهت کمک کنم.بذار من جنازه رو بردارم.پسره جواب داد اینقده جنازه ی بابای شهیدمو میبرم که بتونم زحمتاشو جبران کنم. بدون اینکه احساس خستگی کنه جنازه ی پدر رو برد.میگه تا روی پل جنازه رو برد،گذاشت داخل آمبولانس.خودش دوباره برگشت میدان مین. من یه آقای دیگه هم میشناسم.خودشو رسوند بالای سر بابای نازنینش.شب هشت محرمه.یا امام رضا.دلم برات تنگ شده. در بین ذکرهای شفابخش درد عشق الحق که یا امام رضا چیز دیگریست... یا امام رضا،یا امام رضا،یا امام رضا، مولا.... دوست دارم نگات کنم تو هم منو نگاه کنی من تو رو صدا کنم تو هم منو صدا کنی قربون صفات برم از راه دوری آمدم آقا قبل اربعین میخوایم بیایم ازت اجازه بگیریم.بگیم آقا داریم میریم کربلا... گفتم یه بابای دیگه شهید شد،پسرش آمد بالاسرش. امام رضا داخل حجره بود.درها رو بسته بودند.نقل میکنه از اباصلت.اباصلت میگه درها رو بسته بودم.یه هو دیدم"دَخَلَ علیَّ شابٌّ حَسَنُ الوَجه." یه آقای خوش چهره ای وارد شد."فقال یا اباصلت:انا محمدُّبنُ علی" فرمود اباصلت من جوادالائمه ام."ثمَّ مَضی نَحوَ اَبیه"رفت خدمت پدر."فَلَمّا نَظَرَ اِلَیهِ الرِّضا وَثَبَ اِلَیهِ فَعانَقَه"*آقای ما خیلی زهر به جان مبارکش اثر کرده بود. من در روایات دیدم امام رضا از دارلاماره تا منزلشون که راهی نبود صدوق نوشته:پنجاه بار نشست و بلند شد* امام رضا تا جوادالائمه رو دید از جای خودش بلند شد. " وَ ضَمَّه إلى صَدرِه..." جوادش رو به سینه چسبانید و قَبَّلَ ما بَینَ عَینَیه " مابین دو دیدگان فرزند رو بوسید و بویید. قا به شهادت رسید.اینجای روایت میگه امام جواد رو کردن به اباصلت؛فرمودند:" یا أبا الصّلت! قُمْ فائتنی بالمُغتسل والماء ..."پاشو برام یه تخت بیار؛یه آب بیار بابامو غسل بدم. *قاعده اینه دیگه...پسر باید بیاد بالاسر پدر...اما بمیرم برات حسین که کربلا همه چی برعکس بود...از امام رضا اجازه بگیریم بریم کربلا روضه بخونیم. به حکم آنکه "علیکَ الرَّفیق ثُمَّ طَریق"دلم بدون رضا کربلا نمیخواهد...* ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir-Motiee_Shab08Moharram1396[04]_(www.rasekhoon.net)-Segment 1.mp3
2.2M
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز _شب هشتم محرم 96_ حاج میثم مطیعی↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز _شب هشتم محرم 96_ حاج میثم مطیعی↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ علی اکبر رفت میدان؛جنگ نمایانی کرد.دل گفتنشو ندارم چطور به شهادت رسید،شیخ مفید نوشته: "فَصُرِعَ..."علی بیهوش شد...دست ها رو گردن اسب حلقه کرد..." وَاحتَواهُ القَوم..."همه دورش رو گرفتن،*باباش امام حسین هم همینطور شد... راوی میگه:"تَکافَروا علیه..."لحظه های آخر دور امام حسین شلوغ شد؛همه اومدن دورش.." "وَاحتَواهُ القَوم..."همه دورَش کردن..."فَقَطَّعوه بِاَسیافِهِم اِرباََ اِربا...."باباش نگاه میکرد....همه شروع کردند با شمشیر،علی رو ریزریز کردن...علی علی... بار دیگر زنده میشد روضه های کوچه ها میرسید هر کس به او ضربه ای میزد به او.... همه دورش کردن....همه میزدن.... بار دیگر زنده میشد روضه های کوچه ها میرسید هر کس به او ضربه ای میزد به او.... پدرش نگاه میکرد....زینب نگاه میکرد.... اینجا دیگه کار برعکس شد.. کنار جسم تو رسم جهان عوض شده است... نشسته پیر کنار جوان،علی اکبر... *پیرمرد نشست کنار جوونش...* اگر چه پهلوی تو یاد مادرم کردم شکسته کوفه سرت را چنان علی.....اکبر *هم شبیه بابام شدی؛هم شبیه مادرم شدی...راوی میگه:"و وَضَعَ خدَّهُ علی خَدِّه..."صورت به صورت جوانش گذاشت..* میگذارد چهره بر رخسار اکبر،ساعتی... این غروب جانگداز ذبح اسماعیل بود. *اونجا که ماجرای پدر و پسر شهید رو گفتم یه نکته داره خیلی دل آدمو میسوزونه.. پسر آمد جنازه ی پدر رو برداشت...اون راوی میگه با سرعت از میدون مین بیرون برد...اما من میخوام بگم اگه همون رزمنده شهید شده بود؛باباش می اومد بالاسرش،اصلا نمیتونست جنازه ی پسر رو خودش ببره...داغ جوون، پیرمرد رو زمین گیر میکنه. جوون رو پیر میکنه...* زینب اومد از خیمه ها بیرون...خودش رو روی جنازه ی علی اکبر انداخت...امام حسین آمد..."فَاخَذَها الحُسَین و رَدَّها الی الفُسطاط"به هر زحمتی بود زینب رو بلند کرد برگردوند خیمه ها... اما دیگه خودش موند و این جنازه....نتونست کاری بکنه... راوی میگه یه وقت دیدم برگشت سمت خیمه ها..."وَ اَمَرَ فِتیانِه...جوون ها رو صدا زد..."فَقال:اِحمَلوا اَخاکُم..." بیاید برادرتون رو ببرید... "فَحَمَلوه حتّی وَضعوا بین یَدَیِ الفُسطاط الّذی کانوا یَقاتِلون اَمامَه..." جوون ها اومدن علی رو بردن جلوی خیمه ای گذاشتن که مقابلش میجنگیدن.اینجاست که این شعر شان نزولشه: (جوانان بنی هاشم بیایید ۲ علی را بر در خیمه رسانید)۲ حسین جانم...حسین جانم...حسین جان... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir-Motiee_Shab08Moharram1396[04]_(www.rasekhoon.net)-2.mp3
1.93M
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز _شب هشتم محرم 96_ حاج میثم مطیعی↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب تاسوعا محرم 96_ حاج محممود کریمی↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ به نام او هوالباقی به میدان می روی ای اولین و آخرین ساقی من از ابروت فهمیدم که هم جبار و هم قهار و هم رحمان و رزاقی ابالفضلی و عباسی تو هم استاد پیکاری و هم استاد اخلاقی جهان دارالشفای توست که هم محشور هم مشهور در انفاس و آفاقی وفا ٬ غیرت ٬ ادب ٬ تنها ؛ برای این همه مفهوم در یک تن تو مصداقی قواعد ریخته برهم تو هم مقصود زُهادی و هم منظور عُشاقی برای کشتن مردم خدا داده به چشم تو عجب ابروی خلاقی برای کربلا رفتن به ما خیل گنهکاران فقط مشغول ارفاقی برو اما بیا حتماً رسیده از علی اصغر برای تو چه ابلاغی بیا با مَشک یا بی مَشک رقیه بسته با دست تو در خیمه چه میثاقی *عمو بیایی ها !! ما غریبیم...بابام دیگه هیچ کس رو نداره...* به دستت دست می شویی ندیدم در کسی اینقدر مهجوری و مشتاقی به کف الاَیمَن و ایسَر دو تا دستت دو تا سروند افتادند در باغی غم مَشک و غم اصغر دو چندان می کند در سینه ات هر داغ را داغی تمام دشت می گویند أدر کأساً وناوِلها الا یا ایها الساقی *** خبر پاشیده شد از هم سپاه دشمنان با یک نفر پاشیده شد از هم به دست یک نفر هم نه سپاه اینچنین با یک نظر پاشیده شد از هم دم رود آمد و آن رود دلش با دیدن قرص قمر پاشیده شد از هم به دورش حلقه کردند و گُلی در کنج گلدان با تبر پاشیده شد از هم رباب و اصغر و بابا پس از او بینشان تیر سه پر پاشیده شد از هم و او هم پهلویش انگار شده چون پهلویی که پشت در پاشیده شد از هم عمود خیمه ٬ بر فرقش عمود آهنین افتاد و سر پاشیده شد از هم * سادات ببخشید ، من نمیدونم شما چه قدر ارادت به عموجانتون دارید، بچه سیدا ... عباس بچه های حسین رو خیلی دوست داره....شما اگه یه روزی عموجانتون رو یادتون بره اون شما رو فراموش نمیکنه ...ما رو هم فراموش نمیکنه ....* سرش پاشیده شد اما دل بابا برایش بیشتر پاشیده شد از هم ✾شاعر : مهدی رحیمی ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir- Karimi Shab 9 Moharam 96-01-1.mp3
1.94M
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب تاسوعا محرم 96_ حاج محممود کریمی↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب تاسوعا محرم 96_ حاج محممود کریمی↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ ام البنین فرمود: هر چی بگید به سر بچه ی من عمود آهن زدن من باورم نمیشه..از کجا این حرفا رو میارید ؟ این بچه رو من بزرگ کردم .تو صفین خبرش به من رسید کسی جرأت نمی کرد نزدیکش بشه .. حتی صفین هم ...هیچ کی حریفش نبود ... خود امیرالمومنین که می رفت بجنگه اینا فرار می کردن .دوباره می رفت رجز میخوند .سه چهارتا دیگه می رفتن دوباره حریف فرار می کرد .مولا تا میومد میشناختنش.. فرار می کردن .صدا زد عباسشو .مولا با لباس مبدل رفت سراغ این قهرمان سپاه معاویه .اون فکر کرد یکی دیگه است... عباسش رو آورد تو خیمه گفت: بابا !جان لباست رو با من عوض کن .چهارده سالش بود ....گفت: چشم برا چی ؟ گفت این حریف لباس منو میشناسه من میرم فرار میکنه .چهارده سالش بوده لباسش هم قد امیرالمومنین بوده....مگه این شیر بچه رو مگه میشه بهش عمود آهن زد ؟ نه حالا ما گفتیم ...ولی واقعا زدن...یه خورده فکر کرد شروع کرد گریه کردن...یعنی بچه ام دست نداشت اون موقع؟ اومد جلوی عباس ...این پا رو گذاشت رو پای ابالفضل، رو رکاب ...اسب رو نگه داشت .گفت ...عمود آهن هم دستش بود ...گفت : عباس تویی ؟ از صبح تا حالا هر چی میایم به حسین برسیم جلو راه ما سبز میشی ؟ دست نداشت .تیر مشک خورده افتاده .به قول خودش فرمود : دیر اومدی .یه زمانی اومدی که من دست در بدن ندارم .گفت تو دست نداری، من دارم .چنان عمود آهن رو بالا برد ..."عَمَدَ الحدید ...بکربلا خَسَفَ القمر..."کلاهخود تو سر فرو رفت ...بعضیا که میگن کلاهخود مونده بود ...سر متلاشی شد ...* کی میتونه منو ،از تو جدا کنه *داداش ..بالا سرِ علی اکبر تو از من دفاع کردی ...* کی میتونه منو، از تو جدا کنه بالا سر تو کی ، ازم دفاع کنه ؟ پاشو بریم باهم .... پاشو بریم به خیمه ها ...داداش پاشو پناه من... داداش ... پاشو تو رو خدا ... پاشو بریم باهم... داداش بریم به خیمه ها... داداش پاشو پناه من... داداش پاشو تو رو خدا ... مشکی که با هزار زحمت رسید به آب بیچاره طفلکِ شیرخواره ی رباب آب به خیمه نرسید فدای سرت پاشو برگرد خیمه کس و کارم تو امید منی،حتّی بدون دست پاشو یه کاری کن که کمرم شکست ما تویِ علقمه، ولی حرم بدون من پاشو که دشمنت... داداش خیمه رو دوره کرد *پاشو به دادمون برس* خدا به خیر کنه ،به حال مادرا چادرِخواهرا،خلخالِ دخترا یه یاعلی بگو...داداش پاشو با من بیا....داداش تا نزده کسی... داداش تو گوش دخترا ... *یه موقع هست میگن بچه بابا نداره بزنیدش اما اینا همه میگن دیگه عموشون نیست راحت باشید....یا صاحب الزمان .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir- Karimi Shab 9 Moharam 96-01-2.mp3
2.55M
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب تاسوعا محرم 96_ حاج محممود کریمی↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ عاشورا محرم 96_ حاج محمود کریمی↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ خطری میکنم از فتنه ی شیطان احساس خطر خار جحیمی به روان گل یاس در دل آل پیمبر همه افتاده هراس *چرا ؟* شمر آورده امان نامه برای عباس زین مصیبت حرمِ پاکِ علی میلرزد گوییا مُلک خدای ازلی میلرزد کیست عباس ؟ امید دلِ خیرالناس است کیست عباس ؟ شرف ، عشق، ادب، احساس است شیشه را قصد شکارِ جگر الماس است پاسدار حرم الله اگر عباس است به نگاهیش عدو در سَقَر آواره شود جگر شمر و امان نامه ی او پاره شود باز دنیا به سوی حیدر کرار آمد به سراغ قمر از راهِ شبِ تار آمد دل شب سوی حرم، شمر ستمکار آمد به شکار دل عباس علمدار آمد گفت عباس ببین بخت تو را همراه است که امان نامه ی تو خط عُبیدالله است *میدونستن جواب منفی بوده ...میدونستن تیرشون به سنگ میخوره ...میخواستن با اعصاب بازی کنن .میخواستن با احساسش بازی کنن .میخواستن روحیه اش رو خراب شه .چون کیِ ؟! پسر ام البنین ؟! * چشم عباس که بر شمر ستمکار افتاد پای تا فرق چو آهی که برآید ز نهاد گفت ای کارِ تو بر آلِ پیمبر بیداد بر تو و خط و امان نامه ی تو نفرین باد دور شو ! اینهمه افسانه نخوان در گوشم به دو عالم پسرِ فاطمه را نفروشم گفت ای لعل لبت تشنه، دلت دریایی تا به کی پای تو در سلسله ی تنهایی ؟ به تو زیبنده بود سروری و آقایی حیف از قدر و جلالت که کنی سقایی تو امیری ز چه رو عبد برادر باشی ؟ نزد ما آی که فرمانده لشگر باشی گفت روزی که اذان بر درِ گوشم خواندند همگی بر رخم از اشک،گلاب افشاندند مات و مبهوت به دیدار جمالم ماندند همه دور پسر فاطمه ام گرداندند تا فدای پسر فاطمه گردد ، هستم پدرم اشک فشاند بوسه زده بر دستم گفت ما بوسه گذاریم به خاکِ پایت تو یل ام بنینی و قمر سیمایت چه نیازی به حسین و بَنو الزهرایت ؟! حیف باشد که ز هم قطع شود اعضایت عوض آنکه حسین اشک برایت ریزد باش با ما که زر سرخ به پایت ریزد گفت: خاموش! که این بندگی ام آقایی است مشک بر دوش گرفتم ،شرفم سقایی است با خبر باش که عباس بَنِی الزهراییست جگرم سوخته و چشم و دلم دریایی است باشد از اسب زمین خوردنِ من پروازم هر چه هستم به حسین بن علی مینازم من جدا لحظه ای از آلِ پیمبر گردم ؟! *لحظه ای ..؟!* بهر حفظ سر و جان دور ز دلبر گردم ؟! عشقم این است که دورِ علی اصغر گردم پسر شیر خدا نیستم ار برگردم نیست بازیچه ی مانند تویی احساسم دورشو ....دور ... ای فدای شرف دین و مرامت عباس کوثر از جام نبی باد به کامت عباس از ولادت به تو بالیده امامت عباس تا قیامت ز رسل باد سلامت عباس تو به شهرِ دلِ یک خلق امامت کردی سربلند است قیامت که قیامت کردی ... نه ز شمشیر ،نه ز تیر، تو را واهمه بود از ازل مرغ دلت شیفته ی علقمه بود زائر پیکر صد پاره تو فاطمه بود آب را با تو به دور حرمت زمزمه بود کای شرار عطشت در جگر آب، عباس آب از شرم لب تشنه ی تو آب عباس آبها تشنه ی داغ لب عطشان تو اند نخلها سوخته و سر به گریبان تو اند اشک ها وقف تو و زخم فراوان تو اند دستها تا ابدالدهر به دامان تواند چه شود تا ز گنه نامه ی او پاک کنند نوکرِ دل شده را در حرمت خاک کنند ؟ ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir- Karimi Shab 10 Moharam 96-01-2.mp3
2.22M
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب عاشورا محرم 96_ حاج محمود کریمی↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir