🔰بنام خدا
👈با اينکه تصميم بر این است که ويژه نامه های معصومان عليهم السلام به يک صورت تنظيم شده و ارسال کنيم اما در وضعيت فعلی بايد به خلاصه های آماده توسط مؤلفان محترم که ارسال شده اکتفاده نموده تا فرصت بعدی.
📗تنظيم اصلی بدين صورت است
✅شناسه کلی حضرت موسی بن جعفر(ع)
1️⃣ : اسم لغب کنیه
2️⃣: زندگانی شخصی آنان
3️⃣: فضائل و مناقب آن حضرت
4️⃣ : نبوت و امامت حضرات
5️⃣ : معجزات و کرامات آنان
6️⃣ : اصحاب و فرزندان آنان
7️⃣ : احتجاجات و قضاوت های آنان
8️⃣ : جنگها صلح آن ها
9️⃣ : وفات و شهادت آن حضرت
🔟 : سيره و رفتار فردی و اجتماعی آن حضرت
👈فعلا به عنوان افضل البذل بذل الموجود به اين تنظيم برگرفته شده از كتاب خاندان عصمت عليهم السلام - تاليف سيد تقى واردى بسنده می کنيم.
فهرست اضافات جدید
والسلام مرتضوی https://eitaa.com/babsvd
. فهرست دانستنی های امام کاظم (ع)
💠 شناسه حضرت
💠 الغاب آن حضرت
💠 توضیح الغاب آن حضرت
فضائل آن حضرت
💠 برخورداری از علم غیب
💠 نمونه سیره آن حضرت
💠 نمونه کلمات آن حضرت
💠 حکایات و کرامات آن حضرت
💠 رویدادهای مهم زمان آن حضرت
💠 علت شهادت آن حضرت
https://eitaa.com/babsvd
🔰امام موسى كاظم(ع)
✅نام: موسى
✅كنيه: ابو ابراهيم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعيل.
✅القاب: كاظم، صابر، صالح، امين و عبدالصالح.
آن حضرت در ميان شيعيان به «باب الحوائج» معروف است.
✅منصب: معصوم نهم و امام هفتم شيعيان.
✅تاريخ ولادت: هفتم ماه صفر سال 128 هجرى. برخى نيز سال 129 را ذكر كردند.
محل تولد: ابواء (منطقهاى در ميان مكه و مدينه) در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى).
✅نسب پدرى: امام جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابىطالب(ع).
✅نام مادر: حميده مصفّاة. نامهاى ديگرى نيز مانند حميده بربريه و حميده اندلسيه نيز براى او نقل شده است. اين بانو از زنان بزرگ زمان خويش بود و چندان فقيه و عالم به احكام و مسائل بود كه امام صادق(ع) زنان را در يادگيرى مسائل و احكام دينى به ايشان ارجاع مىداد. و دربارهاش فرمود: «حميده، تصفيه شده است از هر دنس و چركى؛ مانند شمش طلا. پيوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسيده است به من، به خاطر آن كرامتى كه از خداى متعال براى من و حجت پس از من است».
✅مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق (ع)، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بيست سالگى به امامت رسيد.
✅تاريخ و سبب شهادت: 25 رجب سال 183 هجرى، در سن 55 سالگى، بهوسيله زهرى كه در زندان سندى بن شاهك به دستور هارونالرشيد به آن حضرت خورانيده شد.
✅محل دفن: مقابر قريش بغداد (در سرزمين عراق) كه هم اكنون به «كاظمين» معروف است.
✅همسران: 1. فاطمه بنت على. 2. نجمه. و چند ام ولد ديگر.
✅فرزندان: درباره تعداد فرزندان آن حضرت چند قول وجود دارد. بنابر نقل يكى از آنها، آن حضرت 37 فرزند داشت كه 18 تن از آنان پسر و 19 تن دختر بودند.
✅فرزندان:
الف) پسران
1. امام على بن موسى الرضا(ع).
2. ابراهيم.
3. عباس.
4. قاسم.
5. اسماعيل.
6. جعفر.
7. هارون.
8. حسن.
9. احمد.
10. محمد.
11. حمزه.
12. عبد اللّه.
13. اسحاق.
14. عبيداللّه.
15. زيد.
16. حسين.
17. فضل.
18. سليمان.
ب) دختران
1. فاطمه كبرى.
2. فاطمه صغرى.
3. رقيّه.
4. حكيمه.
5. ام ابيها.
6. رقيّه صغرى.
7. كلثوم.
8. ام جعفر.
9. لبابه.
10. زينب.
11. خديجه.
12. عليّه.
13. آمنه.
14. حسنه.
15. بريهه.
16. عائشه.
17. ام سلمه.
18. ميمونه.
19. ام كلثوم.
يكى از دختران آن حضرت به نام فاطمه، معروف به حضرت معصومه (س) كه براى ديدار برادرش امام رضا (ع) عازم ايران شده بود، در شهر قم بيمار شد و پس از چند روز بيمارى، وفات يافت و در اين شهر مدفون گرديد. هم اكنون مقبره ايشان زيارتگاه شيعيان سراسر جهان و مَدْرس عالمان و مجتهدان شيعى است.
اصحاب: تعداد ياران، اصحاب و راويان امام موسى كاظم (ع) بسيار است. در اين جا نام تعدادى از اصحاب بزرگ آن حضرت ذكر مىگردد:
1. على بن يقطين.
2. ابوصلت بن صالح هروى .
3. اسماعيل بن مهران.
4. حمّاد بن عيسى.
5. عبدالرحمن بن حجّاج بجلى.
6. عبداللّه بن جندب بجلى.
7. عبداللّه بن مغيره بجلى.
8. عبداللّه بن يحيى كاهلى.
9. مفضّل بن عمر كوفى.
10. هشام بن حكم.
11. يونس بن عبدالرحمن.
12. يونس بن يعقوب.
✅زمامداران معاصر
1. مروان بن محمد اموى - معروف به مروان حمار- (126 - 132 ق.).
2. ابوالعباس سفاح عباسى (132 - 136 ق.).
3. منصور عباسى (136 - 158 ق.).
4. مهدى عباسى (158 - 169 ق.).
5. هادى عباسى (169 - 170 ق.).
6. هارون الرشيد (170 - 193 ق.).
امام موسى كاظم (ع) در عصر خلافت منصور عباسى به مقام امامت نايل آمد. از آن زمان تا سال 183 هجرى، سال وفات آن حضرت، چندين بار توسط خلفاى عباسى دستگير و زندانى گرديد. تنها در دوران خلافت هارون الرشيد به مدت چهار سال زندانى و در همان زندان به شهادت رسيد. https://eitaa.com/babsvd
الغاب حضرت کاظم (ع)
#امام_کاظم_علیه_السلام
◼️ باب الحوائج، حتّی از نگاه مخالفین...
ابن حجر مکّی [عالم اهل تسنن که در رد شیعه کتاب نوشته است و وقتی در معرفی ائمه به امام موسی کاظم(علیه السلام) می رسد]، می گوید :
يُدْعَى بِبَابِ قَضَاءِ حَوَائِجِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَی مِنْ أَهْلِ السُّنَةِ
▪️اهل سنت از او به عنوان باب الحوائج یاد می کردند.
و در عبارتی دیگر آمده است که ؛
کَانَ مَعْرُوفَاً عِنْدَ أَهْلِ الْعَرَاقِ بِبَابِ قَضَاءِ الْحَوَائِجِ عِنْدَالله
▪️امام موسی بن جعفر(علیه السلام) در عراق به باب الحوائج معروف بوده است.
📚الصّواعق المحرقه ابن حجر مکی، ج۲، ص۵۹۰
#امام_کاظم_علیه_السلام
◼️ به فدای آن امامی که تاوان گناه شیعیان را به جان خرید...
از امام موسى بن جعفر(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند :
إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِی
▪️خداوند عزوجل بر شيعیان غضب كرد، پس مرا مخير ساخت كه يا من و يا آنها فدا شويم، بخدا من با دادن جان خودم ايشان را حفظ كردم.
📚الكافی کلینی، ج۱، ص۶۴۶
🔹تاریخ اینگونه وضعیت امام(علیه السلام) را شرح می دهد که؛
لا یَزالُ یَنتَقِلُ مِن سِجنٍ اِلَی سِجنِ
▪️آن حضرت همواره از زندانی به زندان دیگر منتقل می شد.
📚مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۳۲
تا اینکه امام(علیه السلام
) مظلوم به زندان مخوف و تاریک سِندی بن شاهک ملعون منتقل شد و تحت شکنجه های شدید آن لعین قرار گرفت.
تا جایی که در پی این شکنجه ها، امام(علیه السلام) برای خلاصی از زندان، این دعا را می کردند :
یَا سَیِّدِی! نَجِّنِی مِنْ حَبْسِ هَارُونَ وَ خَلِّصْنِی مِنْ یَدِهِ یَا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِنْ بَیْنِ رَمْلٍ وَ طِینٍ وَ مَاءٍ وَ یَا مُخَلِّصَ اللَّبَنِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ وَ یَا مُخَلِّصَ الْوَلَدِ مِنْ بَیْنِ مَشِیمَهٍ وَ رَحِمٍ وَ یَا مُخَلِّصَ النَّارِ مِنْ بَیْنِ الْحَدِیدِ وَ الْحَجَرِ وَ یَا مُخَلِّصَ الرُّوحِ مِنْ بَیْنِ الْأَحْشَاءِ وَ الْأَمْعَاءِ خَلِّصْنِی مِنْ یَدَیْ هَارُون
▪️ای مولای من! مرا از زندان هارون و از دست او نجات عنایت فرما.
ای رویاننده ی درخت از بین شن و خاک و آب!
و ای جاری کننده ی شیر از بین سرگین و خون!
ای به دنیا آورنده فرزند از بین رحم و ای آزاد کننده آتش از بین آهن و سنگ و ای آزاد کننده روح از بین احشاء و اعضای بدن!
مرا از دست هارون نجات عنایت فرما!
تا اینکه امام(علیه السلام) سالیان سال، پس از تحمل این شکنجه ها به شهادت رسیدند.
📚بحارالأنوار مجلسی، ج۴۸، ص۲۲۰
◼️ ماجرای شهادت غریب زندان های بغداد، امام کاظم علیه السلام
هارون الرشید ملعون میدید روز بروز بر عظمت امام کاظم (علیه السلام) افزوده میشود و شیعیان بسیاری از او پیروی میکنند و به امامت او اعتقاد دارند، احساس خطر کرد و تصمیم گرفت تا آن حضرت را مسموم کند.
مقداری خرما طلبید، چند عدد از آن را خورد، سپس یک کاسه طلبید و بیست عدد خرما در آن نهاد، و سوزنی با نخ آماده کرد و آن نخ را به زهر میآلود و آن سوزن را با نخش داخل خرماها میکرد، به این ترتیب خرماها را زهر آلود نمود،
آنگاه آن کاسه را به خادم داد و گفت:
این خرما را نزد موسی بن جعفر (علیه السلام) ببر و بگو امیر مؤمنان (هارون) از این خرما خورده و این مقدار را برای شما فرستاده و شما را به حقش سوگند میدهند که همة این خرماها را بخورید، که از دستچین خود من است و به هیچکس از آن ندادهام و فقط آن را برای تو برگزیده ام».
خادم خرما را به زندان نزد امام کاظم (علیه السلام) آورد و پیام هارون را به آن حضرت ابلاغ کرد، و آن حضرت خلالی طلبید، و از آن خرما مقداری تناول نمودند ...
📚اقتباس از عیون اخبار الرضا ج۱ ص۱۰۰
📚بحار الانوار ج۴۸ ص۲۲۳
🔹در نقلی دیگر وارد شده است :
سِندی بن شاهک، مقداری خرمای زهرآلود در نزد آن حضرت گذاشت، و آن حضرت ده عدد از آن خرما را خورد.
سندی بن شاهک گفت: بیشتر بخورید.
آن حضرت فرمود:
حَسْبِکَ قَدْ بَلَغْتَ ما یَحْتاجُ اِلَیْهِ فِیما اُمِرْتَ بِهِ.
▪️همین مقدار کافی است، و با همین مقدار تو به آنچه مأمور بودی و مقصود تو بود نائل شدی
امام کاظم (علیه السلام) پس از آنکه مسموم گردید، سه روز بر اثر آن در بستر شهادت قرار گرفت و از دنیا رفت.
سندی بن شاهک (برای ظاهر سازی) چند نفر قاضی و افراد عادل نما را احضار کرد تا گواهی دهند که موسی بن جعفر (علیه السلام) مسموم نشده است، و هیچگونه بیماری و ناراحتی مزاجی ندارد.
امام کاظم (ع) متوجّه آنها شد و فرمود:
«گواهی دهید که من مدّت سه روز است که مسموم شده ام، ظاهراً سالم هستم ولی مسموم شدهام و بزودی بر اثر این
مسمومیّت از دنیا میروم، در آخر روز سوم از دنیا رفت.
📚عیون المعجزات ص۹۵
📚 الارشاد مفید ج۲ ص۲۳۴.
https://eitaa.com/babsvd
✅كلمات شريفه
1. قالَ الكاظِمُ (ع): مَنِ اسْتَوى يَوْماهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ.(3)
هر كسى كه دو روزش مساوى باشد (و روز بعد بهتر از روز قبل نباشد) مغبون است.
2. قالَ (ع): قِلَّةُ الْعِيالِ اَحَدُ الْيَسارَيْنِ.(4)
كمى عيال يكى از دو آسايش است.
3. قالَ (ع):كَفَّارَةُ عَمَلِ السُّلْطانِ اَلاِْحْسانُ اِلىَ الاِْخْوانِ.(5)
كفاره خدمتكارى در حكومت سلطان، نيكى كردن به برادران دينى است.
4. قالَ (ع): اَلْمَعْرُوفُ غُلٌّ لا يَفُكُّهُ اِلاّ مُكافاةٌ اَوْ شُكْرٌ.(6)
نيكى نمودن غلى است بر گردن نيكى شده، كه بيرون نمىآورد آن را مگر به نيكى متقابل و يا سپاسگويى از نيكى كننده.
5. قالَ (ع): مثلُ اَلْمُؤْمِنِ مثلُ كَفَّتى الْميزانِ كُلَّما زيدَ فى ايمانِهِ زيدَ فى بَلائِهِ.(7)
مؤمن همانند دوكفه ترازو است، هر چه در ايمانش افزوده گردد به همان مقدار در بلايش اضافه خواهد شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . منتهى الآمال فى تاريخ النبىّ والآل، ج2، ص189.
2 . بحار الأنوار، ج 48، ص 174، باب 7، ح 16؛ منتهى الآمال فى تاريخ النبى و الآل، ج 2، ص188.
3 . بحار الأنوار، ج 78، ص 326، باب 25، ح 5.
4 . همان، باب 25، ح 4.
5 . همان، ج10، ص 247، باب 16، ح 5.
6 . همان، ج75، ص 43، باب 36، ح 10.
7 . همان، ج 67، ص 243، باب 12، ح 82.
📚برگرفته شده از كتاب خاندان عصمت عليهم السلام - تاليف سيد تقى واردى
https://eitaa.com/babsvd
📗حکايت 👈روزي امام كاظم ـ عليه السلام ـ بيمار شد، طبيب يهودي را آوردند تا معالجه كند امام ـ عليه السلام ـ فرمود كمي صبر كن من دوستي دارم با او مشورت كنم آنگاه روي از طبيب برگردانيد و به جانب قبله توجه نمود اين دوشعر را خواند.
اَنْت اَمْرَضْتَنيِ وَ أنْتَ طبيبي فتفضَّلْ بِنَظْرَةٍ يا حَبِيبي
وَاسْقِنيِ مِنْ شَرابِ وَ دِّكَ كَأساً ثُمَّ زِدْنيِ حلاوَةَ التَّقْريبِ
خدايا تو مرابيمار كرده اي و تو نيز طبيب مني به فضل خويش نظري به اين بنده بيفكن. از شراب دوستي و عشق خود مرا جامي بده و شيريني مقام قربت را بر آن اضافه نما.
هنوز حضرت اين ابيات را تمام نكرده بود كه اثر بهبودي در بشرة مباركش ظاهر شد و همان لحظه تمام مرض از او زائل گشت.
طبيب با تحير عجيب مي نگريست! پس از مشاهده اين پيشامد گفت: اي سرور من اول گمان كردم تو بيماري و من طبيب اكنون آشكار شد كه من بيمارم و از تو خواهش مي كنم مرا معالجه كن.
امام ـ عليه السلام ـ اسلام را بر او عرضه داشت طبيب مسلمان شد.
. لطائف الطوائف، ص50.
✅ امام موسى كاظم (ع) و هدايت ِبشر حافى
روزى امام كاظم (ع) از كوچه اى در بغداد عبور مى كرد. به خانه اى رسيد كه صداى ساز و آواز و پايكوبى از درون آن به گوش مى رسيد و نشان مى داد كه اهل اين خانه در ناز و نعمت و هوا و هوس و خوشگذرانى غرقند.
در اين هنگام كنيزى براى ريختن خاكروبه از خانه بيرون آمد. امام كاظم (ع) از او پرسيد: آيا صاحب اين خانه آزاد است يا بنده؟ كنيز پاسخ داد: آزاد است. امام (ع) فرمود: راست گفتى، اگر بنده بود از مولاى خويش پروا مى كرد.
كنيز به درون خانه برگشت. بُشر (صاحب خانه) از او پرسيد: چرا در ريختن خاكروبه تأخير داشتى؟ كنيز جريان گفتگو با مرد غريب - امام كاظم (ع)- را براى او شرح داد. پيام امام (ع)، بُشر را به خود آورد و او را از خواب غفلت بيدار كرد و چنان تأثيرى در جان او نهاد كه بىاختيار از جا برخاست و بدون اين كه لباس و كفش خود را بپوشد در پى امام (ع) به راه افتاد و شتابان خود را به ايشان رساند و از امام (ع) خواست كه آن كلمات دلنشين را دوباره براى او بيان كند.
امام (ع) سخنانى چند درباره دورىِ از گناه و رها كردن مظاهر فريبنده دنيا و دنياپرستى و نيز توجه به معنويات و عبادات با او گفت. بيانات امام (ع)، آبى سرد بر آهن گداخته بُشر بود، جان او را تكان داد و تغييرى در وى به وجود آورد، به طورى كه در محضر امام (ع) اظهار شرمندگى كرده و به دست آن حضرت توبه نمود و از آن زمان، به سلك عارفان پيوست و دنياپرستى را رها كرد و به بُشر «حافى» (پابرهنه) معروف شد؛ زيرا هنگامى كه به دنبال امام (ع) دويد و به دست امام (ع) هدايت يافت، پا برهنه بود و از آن پس تا آخر عمرش پابرهنه ماند.
https://eitaa.com/babsvd
2. توصيه امام موسى كاظم(ع) به والى «رى» درباره مراعات حقوق برادر دينى
در شهر رى، مردى شيعه مذهب مسكن داشت كه به حاكم قبلى، خراج سنگينى بدهكار بود. حاكم تازهاى، از كاتبان يحيى بن خالد برمكى، از سوى خليفه عباسى بر رى حكومت يافت و به تنظيم و تصدىِ امور پرداخت.
اين مرد شيعى مىگويد: با آمدن حاكم جديد، مرا بيم فراگرفت و مترصد بودم كه هر لحظه مرا فراخواند و به دادن خراج مجبورم سازد كه اگر امتناع كنم به مجازات سنگينى محكوم مىگردم و اگر اجابت كنم و خراج را بپردازم تهىدست و بيچاره مىگردم و از هستى ساقط مىشوم. اين انديشه، مرا بسيار آزار مىداد تا اين كه برخى از دوستان به من گفتند: حاكم جديد، اهل مذهب ما است، گرچه نمىتواند آن را آشكار كند. نزد وى برو، و شرح حال خود را بازگو كن، شايد به تو ترحمى كند و تخفيفى دهد.
اما من باز هم مىترسيدم؛ زيرا ممكن بود حاكم جديد، شيعه نباشد و شيعه بودن من براى او فاش گردد. در آن صورت، سختگيرىِ او بيشتر مىشد و مرا زندانى مىكرد تا تمام ماليات را بپردازم. پس از انديشه فراوان به اين نتيجه رسيدم كه از رفتن نزد حاكم منصرف شده و به خداى بزرگ پناه برم و در صورت امكان به محضر امام زمان خويش، امام كاظم (ع) شرفياب شوم و از او هدايت و مدد جويم.
همان سال به قصد حج و زيارت خانه خدا از رى به حجاز رفتم. در آن جا توفيق زيارت امام كاظم (ع) را يافته و شرح حال خويش را بازگو كردم و از آن حضرت استمداد جستم. امام (ع) پس از دلدارىِ من، نامهاى براى والىِ رى نوشت و آن را به من داد تا به او رسانم. متن نامه چنين بود:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ. اِعْلَمْ اَنَّ لِلَّهِ تَحْتَ عَرْشِهِ ظِلّاً لا يَسْكُنُهُ اِلاَّ مَنْ اَسْدى اِلى اَخيهِ مَعْروفاً اَوْ نَفَّسَ عنْهُ كُرْبَةً اَوْ اَدْخَلَ عَلى قَلْبِهِ سُرُوراً وَهذا اَخُوكَ. وَالسَّلامُ.
بدان كه براى خداوند متعال در زير عرش، سايه رحمتى است كه در آن جاى نمىگيرد مگر كسى كه به برادرش نيكى كند، يا او را از غمى آسايش دهد و يا او را خشنود سازد و اين (حامل نامه) برادر تو است، والسلام.
هنگامى كه از سفر حج برگشتم، شبى به خانه حاكم رفته، تقاضاى ملاقاتش را نمودم و به دربانان گفتم: به حاكم بگوييد كه مردى از جانب موسى بن جفعر(ع) پيامى براى شما آورده است. دربانان چون اين خبر را به والى رساندند، وى از فرط خوشحالى پابرهنه به در خانه آمد و مرا به گرمى پذيرفت و بارها پيشانىِ مرا بوسيد و پيوسته از احوال امام كاظم (ع) مىپرسيد. چون خبر سلامت امام (ع) را به وى دادم، شاد و خشنود گشت و خداى را سپاس گفت. سپس مرا با عزت تمام در صدر مجلس نشاند و خود در برابر من نشست.
نامه امام (ع) را به وى دادم. آن را خواند و بوسه بر دستخط آن حضرت زد. سپس دستور داد هر چه نقدينگى و جامههاى شخصى در خانه دارد، گرد آوردند. آنها را دو قسمت كرد. يك سهم را به من داد و سهم ديگر را براى خود گذاشت و از من پرسيد: اى برادر! آيا از من خشنود شدى؟ من در پاسخ گفتم: بلى، بيش از انتظار خشنودم كردى. سپس اموال غير منقول خودش را قيمت كرد و نيمىاز آنرا به من هبه كرد. آنگاه دفتر ماليات را آورد و آن مقدارى را كه با اجحاف و ستم به نام من در آن ثبت شده بود، پاك كرد و نوشتهاى مشتمل بر برائت ذمّه به من داد. و باز از من پرسيد: آيا از من مسرور شدى؟
من از او سپاسگزارى كردم و خداحافظى نموده، از نزدش خارج شدم. با خود گفتم: من كه توان جبران نيكىهاى وى را ندارم، پس بهتر است سال آينده به حج روم و براى او در موسم حج دعا كنم و نيز به محضر امام كاظم (ع) مشرف شوم و نيكىهاى او را براى امام (ع) بازگو كنم تا آن حضرت نيز براى او دعا كند.
پس از مدتى، موسم حج فرا رسيد و من دوباره به اين فيض بزرگ نايل شدم. در آن سفر به محضر امام كاظم (ع) شرفياب شده و داستان والىِ رى را براى ايشان عرض كردم. هرچه بيشتر مىگفتم، صورت مبارك امام (ع) از خوشحالى برافروختهتر مىگشت. سرانجام، عرض كردم: مولاى من! آيا كار اين مرد، شمارا شاد و خشنود گردانيد؟ امام (ع) فرمود: بلى، به خدا سوگند، كارهاى او مرا مسرور كرد، اميرالمؤمنين (ع) را مسرور كرد. به خدا سوگند، جدّم، پيامبر اكرم (ص) را مسرور كرد و همانا خداى متعال را مسرور كرد.
آرى، امام (ع) اين گونه محرومان را يارى و حاكمان نيكوسيرت را تشويق و راهنمايى مىكرد.(2)
✅رويدادهاى مهم
1. شهادت امام جعفر صادق (ع)، پدر ارجمند امام موسى كاظم (ع)، به دست منصور دوانيقى، در سال 148 هجرى.
2. پيدايش انشعاباتى در مذهب شيعه، مانند: اسماعيليه، اَفْطَحيه و ناووسيه، پس از شهادت امام صادق (ع) و معارضه آنان با امام موسى كاظم (ع) در مسئله امامت.
3. ادعاى امامت و جانشينى امام جعفر صادق (ع)، توسط عبدالله اَفْطَحْ، برادر امام موسى كاظم (ع) و به وجود آوردن مذهب افطحيه در شيعه.
4. اعراض بيشتر اصحاب امام صادق (ع) از عبدالله اَفْطَحْ، و گرايش آنان به امامموسى كاظم (ع).
5. مرگ منصور دوانيقى، در سال 158 هجرى، و به خلافت رسيدن ابوعبدالله مهدى عباسى، فرزند منصور.
6. احضار امام موسى كاظم (ع) به بغداد و زندانى نمودن ايشان در آن شهر، به دستور مهدى عباسى.
7. زندانى شدن امام موسى كاظم (ع) در بغداد، در دوران حكومت هادى عباسى.
8. مبارزات منفىِ امام موسى كاظم (ع) با دستگاه حكومتىِ هارونالرشيد، در مناسبتهاى گوناگون.
9. سعايت على بن اسماعيل، برادرزاده امام موسى كاظم (ع) از آن حضرت، نزد هارون الرشيد با توطئهچينى يحيى برمكى، وزيراعظم هارون.
10. دستگيرى امام كاظم (ع) در مدينه و فرستادن آن حضرت به زندان عيسى بن جعفر در بصره، به دستور هارونالرشيد، در سال 179 هجرى.
11. انتقال امام (ع) از زندان بصره به زندان فضل بن ربيع در بغداد.
12. انتقال امام (ع) از زندان فضل بن ربيع به زندان فضل بن يحيى برمكى.
13. مراعات كردن حال امام (ع) در زندان، توسط فضل بن يحيى و عكسالعمل شديد هارون به اين قضيه.
14. مضروب و مقهور شدن فضل بن يحيى، توسط هارون، به خاطر مراعات حال امام (ع) در زندان.
15. انتقال امام (ع) از زندان فضل بن يحيى به زندان سندى بن شاهك.
16. مسموم كردن امام (ع) با خرماى زهرآلود، توسط سندى بن شاهك در زندان. 17. شهادت امام كاظم (ع) به خاطر مسموميت در زندان سندى بن شاهك، در 25 رجب سال 183 هجرى.
18. انتقال پيكر مطهر امام موسى كاظم (ع) به جِسر بغداد و فراخوانىِ مردم براى ديدن آن توسط مأموران هارونالرشيد.
19. انزجار سليمان بن جعفر بن منصور دوانيقى از تحقير پيكر امام موسى كاظم(ع)، توسط مأموران حكومتى، و دستور او به تجهيز و تكفين مناسب شأن پيكر آن حضرت و به خاك سپارى در مقابر قريش بغداد.
https://eitaa.com/babsvd