دستشُ محکم گرفتم
گفتم: بحث و عوض نکن
این سوختگیِ دستت چیه هادی؟!
خندید؛
سرشو پایین انداخت و گفت:
یه شب شیطون اومد سراغم
منم اینطوری ازش پذیرایی کردم ..
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#الهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
#شهیدمدافع_حرم
#زندگی_به_سبک_شهدا