eitaa logo
بچه های آسمان ۳۱۳
1.2هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
16.8هزار ویدیو
84 فایل
آنهایی که دلشان میخواست در کربلای حسین (ع) بودند,بدانند,امروز,هر لحظه یک کربلاست جنگ،جنگ نفس گنه آلودس وهوای هوس، واین طرف میدان مهدی فاطمه(س) غریب وتنها اشک می ریزد. مهدی یاوران #گناه نمیکنند!همین» خادم کانال @nafas_aseman_313 تبادل @i_11n8
مشاهده در ایتا
دانلود
☁️🌞☁️ 🔴 در عالم برزخ(قسمت ۱۰) 💠نگاه نیک دستش را بر شانه‌ام نهاد و گفت: این است عاقبت پیروی از هوای نفس. ◾️با شنیدن این سخن، ترس از گناهانم و اینکه شاید گناه نیز لحظه‌ای بر من چیره گردد، وجودم را فرا گرفت. 🍀پس از طی یک راه طولانی، سرانجام به انتهای دره رسیدیم. آن مرد را نقش بر زمین دیدم که بیچاره همدم و همراه او یعنی نیک، چنان لاغر و ضعیف بود که هرچه تلاش می‌کرد او را بر دوش خود بکشد، نمی‌توانست. 🌼از نیک خواستم به او کمک کند. اما نیک، عذر خواست و گفت: من فقط مأمورم تو را همراهی کنم. گناه هر کس نیز در کمین خود اوست. 💥گفتم: اما ما انسان‌ها در دنیا به کمک هم می‌شتافتیم! نیک گفت: در این عالم، هر کس، خود جوابگوی اعمالش است. اگر هم لیاقت شفاعت داشته باشد، من شفیع نیستم. 🙏 فقط دعا کن از دوستداران اهل بیت (علیه السلام) باشد، شاید که شفاعت آنان نصیبش شود... ⚡️شاید به حساب دنیا، ساعت‌ها در اعماق دره راه پیمودیم، تا به مسیری رسیدیم که به سمت بالا ختم می‌شد. در این لحظه نیک رو به من کرد و گفت: دوست من! خود را برای بالا رفتن از این دره هولناک، آماده کن! 🔴هدیه‌ای از دنیا 💠پس از پیمودن مسیری بسیار طولانی، دوباره به دره خطرناک و لغزنده‌ای رسیدیم. 🔥از ترس اینکه مبادا این بار گناه از کمینگاهش بیرون آید و مرا پرت کند، بدنم به لرزه افتاد. 🌷نیک برگشت و گفت: چرا ایستادی؟ حرکت کن. گفتم: می‌ترسم. گفت: چاره‌ای نیست باید رفت.با نگرانی به سمت پایین حرکت کردم، 🍃اما هنوز چند قدمی از لب دره پایین نرفته بودیم که یک موجود بالدار نورانی از آن سوی دره ظاهر شد و در یک چشم برهم زدن، خود را به نیک رساند و پس از اینکه جویای حال من شد، نامه را به او داد و پس از خداحافظی با همان سرعت بازگشت. 🌻نیک پس از خواندن نامه، آن‌را در پرونده اعمالم نهاد و لبخند زنان به طرفم آمد و گفت: مژده‌ای دارم. شگفت زده پرسیدم: چه شده؟ گفت خویشاوندان و دوستانت، برایت هدیه‌ای فرستاده‌اند، که هم اکنون توسط این فرشته الهی برایت آورده شده است و به همان اندازه از غم و اندوه تو کاسته خواهد شد. 🎋گفتم چطور؟ نیک در حالیکه به سمت آن دره وحشتناک اشاره می‌کرد، گفت: به خاطر این هدیه که عبارت است از خواندن قرآن و گرفتن مجالسی که در آن ذکر مصیبت حسین ابن علی (علیه السلام) خوانده شده و اشک‌هایی که بر ماتم آن عزیز ریخته‌اند، از این دره عبور نخواهیم کرد. 🌸از شنیدن این خبر شادمان شدم و برای همه‌شان طلب مغفرت کردم. آن اندک راه رفته را بازگشتیم و در مسیر آسان‌تر قدم نهادیم. ✍ادامه دارد.. 📗غررالحکم/ ص797 و الحدیث/ ج3 ص385) 📗سوره فاطر آیه 18 📗کتاب سرگذشت ارواح در برزخ/اصغر بهمنی. با تایید عده ای از علمای حوزه علمیه قم @bachehaeyaseman
🌸امام علی علیه السلام:  🔰امروز روز عمل است نه حساب و فردا روز حساب است نه عمل.  📙نهج البلاغه-خ42 @bachehaeyaseman
✅برادرش فرمانده یکی از خطوط عملیات بود. رفته بودم پیشش برای هماهنگی. همون موقع یک خمپاره انداختن و من مجروح شدم. دیدم که برادرش شهید شد. وقتی برگشتم، چیزی از شهادت حمید نگفتم؛ خودش می‌دونست. گفتم: "بذار بچه‌ها برن حمید رو بیارن عقب." قبول نکرد. گفت: "وقتی رفتن بقیه رو بیارن، حمید رو هم میارن." انگار نه انگار که برادرش شهید شده بود. فقط به فکر جمع و جور کردن نیروهاش بود. تا غروب چند بار دیگر هم گفتم، قبول نکرد. خط سقوط کرد و همه شهدا همون جا موندن... 🔻کاش برخی مسئولین امروز هم می‌فهمیدن برادرشون هیچ فرقی با بقیه مردم نداره! #شهید_مهدی_باکری 🌺شادی ارواح پاک شهداصلوات🌺 @bachehaeyaseman
#آرامش 🍂نگرانیت ... هرگز از غصه فردایت کم نمیکند ! 🍃بلکه فقط،، شادی و آرامش امروزت را میگیرد . ✨همه چیز را به خدایت بسپار " از زندگی لذت ببر. " @bachehaeyaseman
33-Tasharof molla ali rashti .mp3
4.32M
#تشرف ▫️یا محمد، یا علی، یا فاطمه، یا صاحب الزمان، ادرکنی و لا تهلکنی. #داستان_تشرف ملاقاسم علی رشتی محضر امام عصر علیه السلام. #حتما_گوش_کنید @bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_رائفی_پور 💢تکلیف کسی در دوران انتظار بمیرد چه میشود؟ 🎤سخنرانی آخرالزمان و نقش منتظران @bachehaeyaseman
11.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ 📝 استاد #رائفی_پور« حُر مدافعان حرم ، #شهید_مجید_قربانخانی» 🔸جوان هایی که ایمان میارن به غیب 🔸فقط میخوان اسمشون مدافع حرم باشه @bachehaeyaseman
#سلام_آقای_من #سلام_پدر_مهربانم #سلام_امام_زمانم 💎فدای غربتش یاور ندارد به این غربت كسی باور ندارد 💎به غیبت سوز و اشک و آه دارد چو جد خویش سر در چاه دارد 💎تو گویی خار در چشمش نشسته دلش از غفلت شیعه شكسته تعجیل در ظهور و سلامتی مولا عج #صلوات 🍀اللهم عجل لولیک الفرج @bachehaeyaseman
☁️🌞☁️ 🔴در هرتعداد کار خیر که میتوانید شرکت کنید! 🌹آیت الله بهجت (ره): کار خیر خود را کم دست نگیرید، در هرکار خیری خود را به قدر نخود هم شده شریک کنید. ☑️شاید همان کارخیر بی ریا،قبول و باعث نجاتتون شد. ✅ ضمن اینکه انجام کار خیر توفیق آور است (توفیق زیارت، رفیق خوب، همسر و فرزند خوب و..) 🔆انجام کارخیر اول ، کار خیر دوم را براتون ارمغان میاره و این خیر دائمی باعث سعادتمندی و نجات انسان میشه.. 🔰در حدیث داریم: فرزند صالح میخواهی زیاد صدقه بده..صدقه دادن زمینه نسل صالح است.. ⚠️صدقه تا هزار سال و تا ۷ نسل انسان اثر می‌گذارد.... 📗فضائل الصدقه/ مهدی قاضی زاده @bachehaeyaseman
☁️🌞☁️ 🔴رعایت ادب نسبت به اولیای دین و اسماء جلاله! ✨آیت‌الله مجتهدی می فرمایند: به اسماء مبارکه باید احترام گذاشت. 🍃 میرزا ابوالقاسم یزدی(رحمه الله) کیسه ای به همراه داشتند و هر وقت در کوچه و بازار ورقی را که اسماء مبارکه روی آن بود می‌دیدند بر می‌داشتند و در کیسه می‌انداختند و حتی در منزل جستجو می‌کرد اسماء جلاله و اسماء مبارکه اهل بیت(علیهم السلام) را جدا می گذاشتند. ☀️چه بسا که احترام و تجلیل از یک اسم، باعث برکات و توفیقات زیادی شود. کسانی که اسماء مبارکه را با احترام ذکر نمی کنند، منبرشان نور ندارد. 💥شخصی به واعظی گفته بود بگو: حضرت علی اکبر علیه السلام نگو علی اکبر!! بعضی که روضه می خوانند رعایت ادب را نمی کنند و می گویند: «زینب بیچاره» ،که بیچاره خود اوست که حرمت بزرگان و مقربان درگاه الهی را حفظ نمی کند. ✅وقتی «نظّام رشتی» می خواستند اسم حضرت زینب(سلام الله علیها) را ببرند با صدایی رسا و قوی می گفتند: عقیله ی بنی هاشم، مجلله بی بی، زینب کبری علیهاالسلام. ✳️وقتی اسم ائمه اطهار (علیهم السلام) را می نویسی (ع) یا (ص) ننویس بلکه کاملا «علیه السلام» یا «صلی الله علیه و آله و سلم» را بنویس. @bachehaeyaseman
صبر و تحمل در زندگی... @bachehaeyaseman
☁️🌞☁️ 🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۱۱) ◾️پس از مدتی به عبور گاه باریکی رسیدیم که دو طرف آن را پرتگاه‌های هولناکی احاطه کرده بودند. 🌹 نیک که گویا منتظر سوال من بود، رو به من کرد و گفت: این پرتگاه‌های وحشت آور، "دره‌های ارتداد"هستند که برای رسیدن به کف آن به حساب دنیا، سال‌ها راه است. 7 🔥در کف آن هم، کوره‌هایی از آتش قرار دارد که نمایی از آتش جهنم است و انسان‌هایی که درون آن جای گرفته‌اند تا قیامت، در عذاب الهی گرفتار خواهند ماند. ⚡️چنان وحشتی به من روی آورد که ناخواسته بر جای نشستم. در این میان فریادی دره را فرا گرفت. با وحشت صورتم را برگرداندم. ☄شخصی را دیدم که در حال سقوط به ته دره بود. در میان جیغ و فریادهایش که دلم را به لرزه درآورده بود، فریاد شادی گناهش را می‌شنیدم. ✨نیک که مانند من نظاره گر این صحنه بود، گفت: بیچاره تا اینجا را به سلامت گذراند، اما تا بر پا شدن قیامت، در ته دره خواهد ماند. 🍃با تعجب پرسیدم: چرا؟ گفت: او پس از سال‌ها دین داری، مرتد شده بود. (ارتداد در اسلام به معنی برگشتن از دین اسلام به دین دیگری می‌باشد) 💥از آن پس در راه رفتن بیشتر دقت می‌کردم و از ترس سقوط، پای خود را بر جای پای نیک می‌نهادم. هر چند گه گاه پایم می‌لغزید، اما سرانجام به سلامت، آن راه صعب و دشوار را پشت سر گذاشتیم. ❄️نیک همچنان به پیش می‌رفت و من مشتاقانه، اما با دلهره بسیار در پی او در حرکت بودم. وقتی به یک دو راهی رسیدیم، نیک پا به سمت راست نهاد. ⛔️اما ناگهان دست سیاه بزرگی، جلو دهان و چشم‌هایم را گرفت و به واسطه بوی متعفنی که از او متصاعد بود، دریافتم که این، همان گناه است. ♨️سعی کردم آن دست سیاه و پشم آلود را کنار بزنم و چون موفق شدم با هیکل زشت گناه روبرو گردیدم. وحشت زده خواستم فرار کنم و خود را به نیک برسانم، اما گناه دستانم را محکم گرفت و گفت: مگر قرارت را فراموش کردی؟ ❗️با وحشتی که در وجودم بود گفتم: کدام قرار؟! گفت: همانکه در دنیا همراه من می‌شدی خود قراری بود بین من و تو برای اینکه اینجا هم با هم باشیم. ❎گفتم: من اصلا تو را نمی‌شناختم. گفت: تو مرا خوب می‌شناختی اما قیافه‌ام را نمی‌دیدی، حالا که قوه بینایی‌ات وسیع شده است مرا مشاهده می‌کنی. 🔆گفتم: خب حالا چه می‌خواهی؟! گفت: من از آغاز سفر تا اینجا سایه به سایه دنبالت آمدم، در پرتگاه ارتداد تلاش بسیار کردم که خود را به تو برسانم، اما موفق نشدم. ▪️با عجله گفتم: مگر آنجا از من چه می‌خواستی. گفت: می‌خواستم از آن دره عبورت دهم. با ناراحتی تمام فریاد کشیدم: یعنی می‌خواستی تا قیامت مرا زمین گیر کنی؟ 🔘گفت: نه! می‌خواستم تو را زودتر به مقصد برسانم، اما مهم نیست، در عوض اکنون یک راه انحرافی آسان می‌شناسم که هیچ کس از وجود آن آگاه نیست. 🔷گفتم: حتی نیک؟! گفت: مطمئن باش اگر می‌دانست از این مسیر سخت تو را راهنمایی نمی‌کرد. دریک لحظه به یاد نیک افتادم که جلوتر از من رفته بود و فکر می‌کند من به دنبال او در حرکتم. دلم گرفت و به اصرار از گناه خواستم که مرا رها کند. ⚫️ اما این بار در حالیکه چشمانش از عصبانیت چون دو کاسه خون شده بود، با تهدید گفت: یا با من می‌آیی، یا به اجبار تو را به همان مسیری که آمدی باز می‌گردانم...🔥 ✍ادامه دارد..‌ 📗کتاب سرگذشت ارواح در برزخ/اصغر بهمنی. با تایید عده ای از علمای حوزه علمیه قم @bachehaeyaseman