فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آاااخ که دیوونه این لحظه ام...
فکر کن" اون روزی که آقات بیاد...💚😭
خدایا اونقدر بهمون عمر بده که این لحظه رو ببینیم..🙏
🔆اللهم عجل الولیک الفرج 🔆
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
🔴داستان فوق العاده جالب در مورد جادوی مرتاض هندی و آیت الله طباطبایی!
👈 آیت الله شبیری زنجانی:
مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت. از جمله اینکه می گفت می توانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم و راست می گفت چون تعدادی از مردم را بلند کرده بود.
☘روزی در مجمع ما آمد. دوستم سید موسی صدر - که بعدها امام موسی صدر شد_ گفت: اگر می توانی مرا از زمین بلند کن.
☑️ مرتاض گفت: درون آن سینی بنشین.
🔻 ما با خود فکر کردیم سید موسی حالا وردی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل می کند. اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد!!
🔷وقتی قضیه تمام شد ما سید موسی صدر را سرزنش کردیم که این چه کاری بود کردی؟ چرا آبروی ماها را بردی؟!
سید گفت: می خواستم طلسمش را بشکنم، ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم.
🔰 مرتاض را نزد استاد خود علامه طباطبایی بردیم. به استادمان گفتیم که این مرتاض از هند آمده و کارهای خارق العاده می کند...
🌹علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟
🔸گفتیم مثلا انسان را روی هوا بلند می کند!
هیچ تعجبی در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند :خب نشان دهد.
▪️مرتاض گفت: به ایشان بگویید می خواهد تا ایشان را بلند کنم؟
وقتی به علامه گفتیم ایشان فرمود: من همینطور که مشغول نوشتن بودم به نوشتنم ادامه می دهم و او کار خودش را بکند ...
🔰 مرتاض مقداری دم و دستگاهش را در آورد و اورادی خواند و مدتی کارهایش طول کشید.
🌹 علامه هم کماکان سرش روی کاغذ بود و کنار دیوار نشسته بود و مشغول نوشتن .
مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پایین انداخته و مشغول نوشتن شد.
🔘مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری می خواند که ما نمی فهمیدیم و اداها و اطواری هم در می آورد.
🌹مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه ای بالا آورده و نظری به چشمان مرتاض انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد.
🔰 مرتاض که عصبی شده بود باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید.
🌺 علامه در مرحله سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد!
⛔️ مرتاض بلند شد و وسایل خود را جمع کرد و با سراسیمگی و التهاب بیرون رفت.
🔸برخی از ماها پی اش رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد؟ نتوانستی؟
🔰 با عصبانیت گفت :من تمام نیرو و توان خود را بکار گرفتم تا روح او را تسخیر کنم و بعد ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم باطل شد و کارهایم نقش بر آب!!
🔘به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم. مثل اینکه کسی گلوی مرا گرفته و کم مانده بود خفه شوم.
🔘دفعه ی دوم سعی بیشتری کردم ولی ایشان با یک نگاه کوتاه دوباره کم مانده بود جان مرا بگیرد.
🔘دفعه ی سوم نهایت درجه ی تلاشم را و هر چه بلد بودم به کار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار هم جوری نگاه کرد که احساس خفگی و اینکه کسی گلوی مرا می فشرد از دو دفعه ی قبل بیشتر شد و این بود که فهمیدم این روح را نمی توان تسخیر کرد و خیلی عظمت دارد ...
@bachehaeyaseman.
☁️🌞☁️
🔴 #سرگذشت_ارواح در عالم برزخ (قسمت 19)
🔵قطعه آتش
☑️چند قدمی که از ماموران دور شدیم،به پشت سرم نگاهی کردم و در کمال حیرت ماموران را دیدم که چهار دست و پای شخصی را گرفته بودند و به زور قطعه ای از آتش🔥 به او میخوراندند.
⚡️ با دیدن این صحنه از ناراحتی بر جای ایستادم،صحنه بسیار زجر دهنده و ناله های او جانسوز بود...سپس رهایش کردن و او در حالیکه از درون میسوخت مسیر جاده را افتان و خیزان ادامه داد.
🌹در یک لحظه دست نیک را روی شانه ام احساس کردم،نگاهی به او انداختم و گفتم :چه شده بود؟
نیک جواب داد:
افرادی که مال مردم را به ناحق تصاحب میکنند گرفتار این ماموران میشوند و اینها موظفند قطعه ی گداخته شده آهن را به آنها بخورانند.
🍃نیک سپس ادامه داد: البته اینها در گذرگاه حق الناس متوقف خواهند شد....
❄️پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و سپس با نیک از آنجا دور شدیم.
رفتیم تا به شخصی رسیدیم که دستانش را جلو گرفته و با احتیاط قدمهای کوتاه برمیداشت..
🌼نیک به او اشاره کرد و گفت : این شخص از وقتی از غار بیرون آمده کور شده. آنگاه به یک جاده انحرافی اشاره کرد و گفت:این جاده دنیا پرستان است که او به زودی وارد آن میشود.
⁉️پرسیدم چرا؟ گفت چون دنیا را به آخرت و دنیا پرستان را به مومنین ترجیح میداده است.. این افراد بزرگترین ضرر و زیان را برای خود خریده اند ...
✅دوباره به راه افتادیم. راه مستقیم را به خوبی طی کردیم. گاهی از کسی جلو میزدیم و گاهی دیگران از ما سبقت میگرفتند.. در مسیر خود آدمهای گوناگونی میدیدیم.
🔥آدمهایی که دو زبان داشتند که از دهانشان بیرون زده بود و اتش از آنها زبانه میکشید و میسوزاندشان که به گفته ی نیک اینها دورو و منافق صفت بودند.
🔥همچنین افرادی که اعمال منافی عفت و لذتهای نامشروع را مرتکب شده بودند را در حالی مشاهده کردیم که لگامی از آتش بر دهان آنها زده شده بود و میسوختند.
☄اما از همه زجرآورتر جاده انحرافی زنان بود. این مسیر به بیابانی ختم میشد که زنان بسیاری در آن عذاب میشدند.
🍂عده ای به موهایشان آویزان شده بودند که نتیجه نشان دادن موها به نامحرم بود.
🍂گروهی دیگر از زنان زیر فشار ماموران مشغول خوردن گوشت بدن خود بودند چون اینها در دنیا خود را برای نامحرمان زینت کرده بودند و باعث از هم پاشیدن زندگی های بسیاری شده بودند.
🍂برخی نیز سرشان به شکل خوک و بدنشان به شکل الاغ بود چرا که در دنیا به سخن چینی عادت داشتند.
💥آنچه شگفتی مرا در تمام این صحنه ها بر انگیخته بود این بود که نیک های آنان همگی صدها متر دورتر بودند و از هدایت و کمک به صاحب خود عاجز بودند...
🔵گذرگاه مرصاد
♦️براحتی مسافت زیادی را پیمودیم تا به یک گردنه رسیدیم. در پشت تپه سرو صداهای زیادی می آمد . وقتی به بالای تپه رسیدیم از آنچه دیدم بسیار متعجب شدم و ترس و اضطراب وجودم را فرا گرفت.
✅جاده و بیابانهای اطراف آن پر بود از ماموران الهی و اشخاصی که گیر افتاده بودند.
هرکس قصد عبور از جاده را داشت شدیدا کنترل میشد.
♻️آهسته به نیک گفتم : اینجا چه خبر است؟
نیک گفت: اینجا گذرگاه مرصاد است.
گفتم: گذرگاه مرصاد چیست؟
گفت: محل رسیدگی به حق الناس...اینجا اگر کوچکترین حقی از مردم بر گردنت باشد ازکشتن انسان گرفته تا سیلی و بدهکاری،همه ی اینها باعث گرفتاری تو می شود...
❎بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم.گروهی در حالیکه زانوی غم بغل گرفته بودند روی زمین نشسته بودند و به واسطه ی سنگینی زنجیری که بر گردن آنها بود قدرت حرکت نداشتند.
عده ای هم پایشان زنجیر شده بود و قدرت حرکت نداشتند.
🌀عده ای نیز بلاتکلیف در بیابان میچرخیدند و حق عبور از جاده را نداشتند.
🔆هراز گاهی صدای ماموران بلند میشد: فلان کس آزاد شد، میتواند برود. آن شخص از شنیدن نامش بسیار خوشحال میشد و بعد از مدتها گرفتاری عبور میکرد.
🌷نیک صورتش را سمت من چرخاند و گفت برویم.
با ترس و دلهره گفتم نمیشود از راه دیگری برویم؟
نیک گفت : هیچ راه فراری نیست همه جا توسط ماموران به دقت کنترل میشود زیرا حق مردم قابل بخشش نیست و خداوند از حق مردم نمیگذرد...
✍ادامه دارد..
@bachehaeyaseman
☘️ برای حل مشکل کسی که سحر یا دچار چشم زخم شده باشد ، می فرمودند :
این موارد را مراعات و عمل کنید تا ان شاء الله مشکل برطرف گردد:
1️⃣ #قرآن کوچکی را همیشه همراه داشته باشید.
2️⃣ #معوذتین را بخوانید و تکرار نمایید.(ناس و فلق)
3️⃣ #آیت #الکرسی را بخوانید و در منزل نصب نمایید.
4️⃣ #چهار قل را بخوانید و تکرار کنید، خصوصا وقت #خواب.
5️⃣ در موقع #اذان با صدای نسبتا بلند، اذان بگویید.
6️⃣ روزی 50 آیه از #قرآن کریم با صدای نسبتا بلند بخوانید.
📚کتابپرسشهایشما،پاسخهاي آيت الله بهجت.ص102
@bachehaeyaseman
تنبلی و بی حوصلگی_34.mp3
17.57M
#استاد_شجاعی 🎤
اونقدر وقت کمه ...
که قرآن میگه ، وقتی به برزخ متولد شدی؛
حس میکنی، یک روز یا یه نصفِ روز، توی دنیا زندگی کردی.
تنبلی، اونم توی این وقتِ کم، خیلی بیعقلیه!
@bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠🍃 #پست_ویـــــــــــــــژه🍃💠
🔴 مرحوم شیخ علی خسروی ما همان قوم برگزیده هستیم به شرط عمل صالح
#بشارت
@bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠🍃 #پست_ویـــــــــــــــژه🍃💠
🔴 مرحوم شیخ علی خسروی 313 نفر یاران امام زمان غیر از مقام معظم رهبری هستند.اقا پرچمدار هستند
😍😍😭😭😭😭
#سید_خراسانی
#بشارت
@bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️ فرمایشات حضرت آیت الله #وفسی درمورد #تاریکی دنیا ، بی نور امام زمان (ارواحناله الفداء)
💢 فرصت ها #کم ، امام زمان در حال دستگیری ، اما #لبیک نگفتیم...
#بسیارزیبا💎
@bachehaeyaseman
38.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☁️🌞☁️
☀️ #برنامه_شیطان
قسمت هشتم:حق یعنی زور
کانال خودتون رو به دوستان معرفی کنید🙏
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
🔴 #سرگذشت_ارواح در عالم برزخ(قسمت ۲۰)
✅از نیک پرسیدم: افراد در اینجا چگونه شناسایی میشوند؟
گفت: اسامی افرادیکه حق مردم را بر گردن دارند در دست مامورین است و پس از شناسایی مجرم از عبور او جلوگیری میکنند.
⁉️گفتم: تا کی باید اینجا بمانند؟ گفت : مدت توقف و گرفتاری آنها متفاوت است. برخی ماهها و برخی سالهای سال..
⚠️با تعجب گفتم: مگر رسیدگی به پرونده ی حق الناس چقدر طول میکشد؟ نیک گفت: در اینجا عدل خدا حاکم است و از مظلوم حق ظالم را میگیرد مگر اینکه خود مظلوم از گناه ظالم بگذرد. اگر از گناه ظالم نگذرند از نیکیهای ظالم به مظلوم میدهند تا راضی شود و اگر ظالم کار نیکی نداشت از گناههای مظلوم به ظالم میدهند تا مظلوم راضی شود.
🔰با شنیدن این سخنان ترس و اضطرابم بیش از پیش شد. ولی چون چاره ای نبود به نیک گفتم: بیا برویم.
⛔️سراشیبی را پیمودیم و به گذرگاه مرصاد قدم گذاشتیم.چیزی نگذشت که خود را در مقابل مامورین الهی دیدم.
❌در یک آن با اشاره ی یکی از انها زنجیر ضخیمی به گردنم انداخته شد و بدون اینکه کوچکترین مهلتی بدهند تا از آنها سوال کنم کشان کشان مرا از جاده بیرون بردند...
❎بی جهت دست و پا میزدم تا شاید از دست آنها خلاصی پیدا کنم. اما تلاشهایم بی فایده بود. از نیک خواستم از آنها بپرسد علت کارشان را.
ولی نیک بدون اینکه سوالی از آنها بپرسد نزد من آمد و گفت: خوب فکر کن چه کرده ای. این مامورین بی جهت کسی را گرفتار نمیکنند.
💠کمی فکر کردم و یادم آمد که پولی از همسایه ام قرض گرفته بودم که به علت مسافرتی که پیش آمد و بعد از آن مریضی که منجر به مرگم شد ،نتوانستم آن را برگردانم. این را به نیک گفتم و پرسیدم : حالا چه کار کنیم؟
🌹نیک اندکی فکر کرد و گفت: اگر بتوانی به خواب بستگانت بروی و از آنها بخواهی تا قرضت را ادا کنند امیدی به نجاتت هست وگرنه همینطور اسیر خواهی ماند.
☘با کمک نیک به خواب پسر بزرگم رفتم و از او خواستم تا قرضم را ادا کند.
🍃همانطور که منتظر جواب بستگانم بودم شخصی را دیدم که زنجیر آتشینی🔥 بر کمر داشت و پیوسته به این سو و آن سو میگریخت و فریاد میزد :
وای بر من ! اموالی که با گناه به دست آوردم اینگونه مرا گرفتار کرد در حالیکه وارثانم آن را در راه خدا انفاق کردند و به سعادت رسیدند...
⚔کمی آن طرفتر هم عده ای به شخصی حمله ور شده بودند و از او مطالبه ی حقشان را میکردند.
🔴با دیدن این صحنه های وحشتناک به فکر فرو رفتم و با خود گفتم:
اگر میدانستم حقوق مردم تا این حد مهم و نابخشودنی است تا زنده بودم در برخورد با مردم و معامله و حتی شهادت دادن و صحبت کردن با آنها نهایت دقت را به عمل می آوردم...
🔷آنگاه از شدت ناراحتی فریاد زدم: وای از این راه که براستی گذرگاه بدبختی و فلاکت است...
در این هنگام ماموران به سراغم آمدند و زنجیرها را از گردنم باز کردند.
🔶اول فکر کردم بخاطر فریادم بوده ولی بعد نیک مرا با خوشحالی در آغوش گرفت و گفت: بیا برویم . قرضت ادا شد...
🔵نبرد سرنوشت ساز!
♦️بعد از گذر از گذرگاه سخت و طاقت فرسای مرصاد کمی که جلو رفتیم چشمم به هیکل سیاه و عجیبی در وسط جاده افتاد.
🔘وقتی جلوتر آمدیم او را شناختم.گناه بود با هیکلی کوچکتر و لاغرتر و لباسی عجیب!
✅همدوش نیک تا چند قدمی او رفتیم. او با چهره ای خشن و بوی متعفن و چشمانی خون گرفته در حالیکه شمشیری مانند اره بر دوش گرفته بود با غضب به من مینگریست.
🔆نیک ایستاد و من هم پشت سر او ایستادم.. نیک مهربانانه به من نگاه کرد و گفت خودت را برای نبرد با گناه آماده کن!
❓با وحشت و ترس و تعجب گفتم: جنگ؟ برای چه؟
🌹نیک که متوجه ترس من شده بود گفت: در این سفر و در اینجا،اولیای خدا،مومنین و انساهای خوب و پاک و ..نباید بترسند.
از سخنان نیک قوت قلب گرفتم ،از او پرسیدم: جنگ با دست خالی در برابر کسی که مسلح هست غیر ممکن است!
🔰نیک گفت: نگران نباش فرشته ای الهی تو را تجهیز خواهد کرد. به نیک گفتم: تو چه میکنی؟ گفت: من تو را آماده و تشویق میکنم..
🌟 سپس دستم را فشرد و گفت: گناه پس از آنکه در گذرگاه ارتداد و و جاده های انحرافی و ... از تو ناامید شد این بار با تمام قوا جلوی تو ایستاده،او اینبار لباس دنیا را برتن کرده و شمشیر شهوات را در دست گرفته.
🍂 مواظب دندانه های شمشیرش که هرکدام نشانه ی یکی از شهوات است و بسیار برنده و تیز میباشد ،باش که اگر یکی از انها به تو اصابت کند در مسیر به مشکل میخوریم...
✍ادامه دارد...
@bachehaeyaseman
#شهادت یک واژه و راهِ ...
#تمام_نشدنی است ...
و آنقدر دست یافتنی است که هرکس می تواند،
آرزویش را داشته باشد و امیدش را هم به دل، که حتما به آن دست خواهد یافت ...
و اما...هر آرزویی ... #بهایی دارد ...
بعضی ها با پول به آرزوهایشان می رسند
و ما با #جان ...
و #جان_دادن، #آدم_شدن میخواهد
#خالص و #مخلص شدن میخواهد ...
#سختی و #درد کشیدن می خواهد!
و همه ی اینها ...
خلاصه می شود در #شهیدانه_زندگی_کردن...
شهیدانه زندگی کنیم تا #شهید شویم...
و #شهدا این گونه زیستند...
🌺شادی ارواح پاک شهدا صلوات🌺
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
💠 پاداش #صابران 💠
🌀مرد #نابينائى حضور پيامبر گرامى آمد و تقاضاى دعا كرد، گفت از خدا بخواه كه پرده نابينائى را از چشمم بر كنار كند و قدرت ديدم را بمن برگرداند.
حضرت فرمود: اگر ميل دارى دعا ميكنم اميد است مستجاب شود و چشمت بينا گردد و اگر ميخواهى در قيامت بى آنكه مورد محاسبه واقع شوى خدا را ملاقات كنى بوضع موجود راضى و صابر باشد.
عرض كرد ملاقات بدون محاسبه را برگزيدم ، آنگاه رسول گرامى (ص ) فرمود: خداوند بزرگتر از اين است كه در دنيا هر دو چشم كسى را بگيرد سپس در قيامت عذابش نمايد.
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
#تلنگر
👈حرف حساب👉
👌مقازه دار محل، هر روز، صبح زود ماشین سمندش را در پیاده رو #پارک میکند، مردم مجبورند از #گوشه خیابان رد شوند.
👈سوپرمارکتی، نصف بیشتر اجناس مغازه اش را بیرون چیده، راه برای رفت و آمد سخت است.
👈 کارمند اداره، وسط ساعت کاری یا #صبحانه میل میکند، یا به ناهار و نماز میرود و یا همزمان با مراجعه ارباب رجوع کانالهای تلگرام و اینستاگرامش را چک میکند.
👈بساز بفروش، تا چشم صاحبان آپارتمان را دور میبیند، لوله ها و کابینت را از جنس چینی نامرغوب میزند در حالی که پولش را پیشتر گرفته است.
👈 کارمند بانک، از وسط جمعیتی که همه در نوبت هستند به فلان آشنای خود اشاره میزند تا فیش را خارج از نوبت بیاورد تا کارش راه بیوفتد!
👈 استاد دانشگاه، هر جلسه بیست دقیقه دیر میاد و قبل از اتمام ساعت، کلاس را تمام میکند جالبتر اینکه مقالات پژوهشی دانشجویان را بنام خودش چاپ میکند.
👈دانشجو پول میدهد، تحقیق و پایان نامه را کپی شده میخرد و تحویل دانشگاه میدهد تا صاحب مدرک شود.
👈پزشک، بیمار را در بیمارستان درمان نمیکند تا در مطب خصوصی به او مراجعه کند و یا به همکار دیگر خود پاس میدهد تا بیمار جیب خالی از درمانگاه خارج شود.
👈همه اینها شب وقتی به خانه می آیند، هنگامی که تلگرام را باز میکنند از فساد، رانت، بی عدالتی، تبعیض و گرانی سخن میگویند و در اینستاگرام پست های روشنفکری را لایک میکنند.
👈همه هم در ستایش از نظم و قانونمداری در اروپا و آمریکا یک خاطره دارند اما وقتی نوبت خودشان میرسد، آن میکنند که میخواهند.
👈جامعه با من و تو، ما میشود، قبل از دیگران به خودمان برسیم.
@bachehaeyaseman
تنبلی و بی حوصلگی_35.mp3
18.36M
#استاد_شجاعی 🎤
یه سؤالِ تکراری ؛
اندازه و قیافه بهشتِ من چجوریه؟
یه جواب تکراری ؛
وسعت و زیبایی بهشت تو، به اندازهی تلاش توست!
📛این جواب تکراری را باور کرده ای؟
@bachehaeyaseman
5d8523a05a5cc38cea9eff58_3558979894059126639.mp3
4.49M
تقدیم شما عزیزان 🌹
یا اباصالح💚
#آهنگ
تو ای عشق و ای تمام وجودم
تو بود و نبودم
فدای رخ تو همه عالم
بیا بنگر بر دل غمدیده
که جز تو ندیده ...
🎤 با صدای #علی_فانی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@bachehaeyaseman
32.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☁️🌞☁️
☀️ #برنامه_شیطان
🔷قسمت نهم:حق یعنی زور
1-سایبرتروریسم
@bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☁️🌞☁️
کلیدیترین عامل در #تربیت فرزند
کدام کار خوب یا بد بیشترین تاثیر را روی بچّه میگذارد؟
☀️ #استاد_پناهیان
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
🔴آیا کسی که غرق در گناه بوده، میتواند انسان خوبی شود؟
✅ به صورت کلی بله، اگر گناه را کنار بگذارد و توبه کند، راه خدا باز است. خدا به هیچ کس نمیگوید: «نه.»
💠مگر مسلمانان زمان پیغمبر اکرم صلی الله و علیه و آله همه بتپرست نبودند؟ آیا خدا گفت: «چون شما بتپرست هستید، زنا کردهاید، شراب خوردهاید، انسان کشتهاید، نیایید؟!»
🔵یا اینکه گفت: «قتلهایتان هم هیچ؛ همه را زیر پا بگذارید و بیایید.» اینها بدتر از آنها که نیستند...
🌹خدا گفته است: «بیایید.» تمام شد. منتها همّتها ضعیف است. امّا اگر کسی بیاید، عمار (ره) میشود؛ ابوذر (ره) میشود؛ مقداد (ره) میشود؛ مقامش بالا میرود.
🍃مگر سلمان زرتشتی نبود؟ در پیری هم موفق شد و به مقامی رسید که شد: سَلْمَانُ مِنَّا....
📙در محضر آیت الله خوشوقت ره..
@bachehaeyaseman.