فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_رائفی_پور
📝 #چرایاران_امام_زمان_عج
#اکثراجوان_هستند⁉️
🎤سخنرانی آخرالزمان ونقش منتظران
@bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
📝 استاد #رائفی_پور
« #نقد_فیلم_تک_تیرانداز_آمریکایی »
@bachehaeyaseman
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️
💚 #سلام_آقای_من💚
💝 #سلام_پدر_مهربانم💝
مهدے جان
#جمعه_شد 😞😞
تا بازجای خالی توحس شود🎈🍂
تا شقایق باز
دلتنگ گل نرگس شود
آفتاب پشت
ابرم نام تو دارم به لب
خواستم نور تو گرمی
بخش این مجلس شود🎈🍂
تعجیل در ظهور و سلامتی مولا عج #صلوات
" اللهم عجل لولیڪ ألفرج "
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
🔴هر قدر هم زندگی کنی آخرش می میری!
🍀آیت الله مجتهدی تهرانی:
هر چه می خواهی در این دنیا زندگی کنی بکن! اما آخرش مرگ است
💥آقا از این کوچه نرو ! بن بست است. این خیره سر میرود. تاریک هم هست
پیشانی اش می خورد به دیوار.
✅این دنیا هم کوچه ی بن بست است. آخرش پیشانی مان میخورد به سنگ لحََد.
🌀آن وقت تازه پشیمان می شویم. میگوییم خدایا مارا به دنیا بازگردان، ما
اشتباه میکردیم. دیگر عمل صالح انجام میدهیم.
🔱 خطاب میرسد
کَلاّ!! (ساکت شو!)
❌تو برگردی به دنیا باز همان آدم اولی ! تو خوب بشو نیستی. می گویی من را برگردان به دنیا ، آدم خوبی میشوم!
‼️این همه جنازه بردی،
دوستانت را بردی دفن کردی، میخواستی خیال کنی که خودت مرده ای
✳️بسم الله. جنازه که بردی دفن کردی فکر کن خودت هستی و دوباره
زنده شدی، آمده ای به دنیا. آیا اعمالمان را خوب میکنیم؟؟
@bachehaeyaseman
🔴یکی از جاهای استجابت دعا سر قبر پدر و مادر است
💚 امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) میفرمایند :
⚫به زیارت قبر مردههایتان بروید، زیرا آنان با زیارت شما خوشحال میشوند و شما خواستههایتان را بر سر قبر پدر و مادرتان از خداوند بخواهید (که خدا به احترام آنها دعای شما را اجابت کند)
📚 اصول كافي، ج۳، ص۲۳۰
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
🔆فقط #زیارت_عاشورا !!!!
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠
آیه الله امینی رضوان الله 30 سال برای نوشتن کتاب شریف الغدیر تلاش کردند
به طوریکه مجبور به سفرهای طولانی و طاقت فرسا با امکانات آن زمان شدند خیلی وقت ها مجبور می شدند
شب ها در کتابخانه ها بمانند و تا صبح مشغول مطالعه باشند برای نوشتن کتاب الغدیر بسیار بسیار زحمت کشیدند
✍ فرزند آیت الله علامه امینی(ره) صاحب کتاب “الغدیر” می گوید:
پس از گذشت چهار سال از فوت پدرم، شب جمعه ای او را در خواب شاد و خوشحال دیدم.
⁉️ پس از سلام و دست بوسی گفتم:
در آنجا چه عملی باعث نجات و سعادت شما شده است؟ کتاب الغدیر یا سایر کتاب ها یا تاسیس بنیاد و کتابخانه امیر المومنین(ع)؟
👌 مرحوم علامه تاملی کردند و فرمودند: فقط زیارت عاشورا!!!!
🔹 گفتم: اکنون روابط بین ایران و عراق تیره است و راه کربلا بسته است. چه کنم؟
👈 فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین(ع) برپا می شود شرکت کن، ثواب زیارت امام حسین(ع) را به تو می دهند.
📣📣📣 سپس فرمود:
پسر جان! در گذشته بارها گفته ام و اکنون توصیه می کنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت ترک و فراموش مکن. مرتب زیارت عاشورا را بخوان و برخودت وظیفه بدان.
@bachehaeyaseman.
4_5924779489295861429.mp3
16.16M
#استاد_شجاعی 🎤
✨دوری از گناه و رعایت تقوا ،
روزی را زیاد میکند؛
اما تلاش و سختکوشی شما را برای کسب روزی نفی نمیکند!
@bachehaeyaseman
21-Tasharof dar rahe Makeh-namazi.mp3
12.74M
#تشرف
#داستان_تشرف آیت الله نمازی خدمت وجود مقدس حضرت ولیعصر علیه السلام.
#پیشنهاد_دانلود
بسیار شنیدنی💯
@bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹چگونه در طول تاریخ برای قتل پیروان اهل بیت علیهم السلام برنامه ریزی شد
#امیرالمؤمنین
#حضرت_علی_علیه_السلام
#اهل_بیت_علیهم_السلام
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
🔴داستان فوق العاده جالب در مورد جادوی مرتاض هندی و آیت الله طباطبایی!
👈 آیت الله شبیری زنجانی:
مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت. از جمله اینکه می گفت می توانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم و راست می گفت چون تعدادی از مردم را بلند کرده بود.
☘روزی در مجمع ما آمد. دوستم سید موسی صدر - که بعدها امام موسی صدر شد_ گفت: اگر می توانی مرا از زمین بلند کن.
☑️ مرتاض گفت: درون آن سینی بنشین.
🔻 ما با خود فکر کردیم سید موسی حالا وردی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل می کند. اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد!!
🔷وقتی قضیه تمام شد ما سید موسی صدر را سرزنش کردیم که این چه کاری بود کردی؟ چرا آبروی ماها را بردی؟!
سید گفت: می خواستم طلسمش را بشکنم، ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم.
🔰 مرتاض را نزد استاد خود علامه طباطبایی بردیم. به استادمان گفتیم که این مرتاض از هند آمده و کارهای خارق العاده می کند...
🌹علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟
🔸گفتیم مثلا انسان را روی هوا بلند می کند!
هیچ تعجبی در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند :خب نشان دهد.
▪️مرتاض گفت: به ایشان بگویید می خواهد تا ایشان را بلند کنم؟
وقتی به علامه گفتیم ایشان فرمود: من همینطور که مشغول نوشتن بودم به نوشتنم ادامه می دهم و او کار خودش را بکند ...
🔰 مرتاض مقداری دم و دستگاهش را در آورد و اورادی خواند و مدتی کارهایش طول کشید.
🌹 علامه هم کماکان سرش روی کاغذ بود و کنار دیوار نشسته بود و مشغول نوشتن .
مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پایین انداخته و مشغول نوشتن شد.
🔘مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری می خواند که ما نمی فهمیدیم و اداها و اطواری هم در می آورد.
🌹مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه ای بالا آورده و نظری به چشمان مرتاض انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد.
🔰 مرتاض که عصبی شده بود باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید.
🌺 علامه در مرحله سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد!
⛔️ مرتاض بلند شد و وسایل خود را جمع کرد و با سراسیمگی و التهاب بیرون رفت.
🔸برخی از ماها پی اش رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد؟ نتوانستی؟
🔰 با عصبانیت گفت :من تمام نیرو و توان خود را بکار گرفتم تا روح او را تسخیر کنم و بعد ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم باطل شد و کارهایم نقش بر آب!!
🔘به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم. مثل اینکه کسی گلوی مرا گرفته و کم مانده بود خفه شوم.
🔘دفعه ی دوم سعی بیشتری کردم ولی ایشان با یک نگاه کوتاه دوباره کم مانده بود جان مرا بگیرد.
🔘دفعه ی سوم نهایت درجه ی تلاشم را و هر چه بلد بودم به کار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار هم جوری نگاه کرد که احساس خفگی و اینکه کسی گلوی مرا می فشرد از دو دفعه ی قبل بیشتر شد و این بود که فهمیدم این روح را نمی توان تسخیر کرد و خیلی عظمت دارد ...
@bachehaeyaseman
🔹ندبه های انتظار🔹
🔴چند نکته جالب در مورد جهنم🔥!
1⃣جهنّم زندان جمعی است یا فردی؟
✅بستگی به نوع گناه و جرم دارد.
از بعضی آیات جمعی بودن استفاده میشود:
♨️قوم دیگر را لعن کنند تا آنگاه که همه را آتش دوزخ فراگیرد و آنگاه زمـرهی آخرین با فرقهی اوّل گویند: خدایا! اینان ما را گمراه کردند پس عذابشان را در آتش افزون و شدیدتر و مضاعف گردان.
♨️از بعضی آیات فردی بودن و تنگی جا استفاده میشود:
و چون كافران را در زنجیر بسته، به مكان تنگی از جهنّم درافكندند، در آن حال همه فریاد واویلا از دل بر كشند..
2⃣آیا مؤمنان هم دچار عذاب میشوند و از جهنّم میگذرند؟
✅بلی! مؤمنان هم از دوزخ میگذرند امّا این عبور با شرایط ویژهای، با سرعت و بدون ناراحتی، انجام میشود.
🌸رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرمایند:
هیچ نیكوكار و بدكرداری نیست مگر این كه داخل جهنّم میشود امّا آتش جهنّم در برابر مؤمنان سرد و سالم خواهد بود همانگونه كه در برابر ابراهیم سرد و سلامت بود.
🌺سپس خداوند پرهیزكاران را از آتش رهایی میبخشد امّا ظالمان را در آن ذلیلانه رها میكند.
3⃣چرا مؤمنین از دوزخ میگذرند؟
✅به دو دلیل مؤمنین و اهل تقوی نیز از دوزخ عبور میکنند:
✨1) مشاهده عذاب اهل دوزخ موجب شكرگزاری و قدردانی بیشتر از نعمتهای الهی در بهشت خواهد شد.
البته مؤمنین درحالی كه آتش برایشان سرد و سلامت است، با سرعت بسیار زیادی از جهنّم عبور میكنند.
✨2) عبور بهشتیان از دوزخ، برای جهنّمیان نیز عذاب و موجب حسرت بیشتر ایشان میشود.
4⃣آیا مؤمنینی كه مرتكب گناه كبیره شدهاند، در دوزخ جاویدان هستند؟
✅در سورهی مباركهی نساء، آیهی چهل و هشتم معروف است به آیهی
امیدواری.
در این آیـه میفرماید:
گناه كاران بعد از گناه، همهی پلهای پشت سر را خراب نكنند و راه توبه را برای خود باز بگذارند:
🔅خداوند هركس را كه شریك بیاورد، نخواهد بخشید، غیر از مشرك هركس را كه بخواهد میبخشد.
5⃣نگهبانان دوزخ چه تعداد هستند؟
✅طبق آیهی شریفهی قرآن در سورهی مدّثّر تعداد آنها 19 نفر میباشد و بسیاری از مفسّرین گفتهاند: منظور از 19 نفر، 19 گروه است.
6⃣آیا بدن ضعیف انسان، طاقت این نوع عذابها را دارد؟
✅اگرچه بدن انسان در قیامت همین بدن جسمانی دنیایی است، ولی به قدرت خداوند طوری در آخرت سخت و محكم میشود كه با بدن دنیایی قابل مقایسه نیست.
💠بدن اخروی در لطافت و غلظت، تابع لطافت و غلظت نفسی است كه به آن تعلق دارد؛ یعنی دل مؤمن در نهایت لطافت و نرمی و زیبایی و نفس و دل كافر، در نهایت سختی و غلظت است؛ چراكه در مقابل حق خاضع نبوده است. پس در آخرت هم بدنش مثل نفسش در نهایت سختی و غلظت خواهد بود.
📒سورهی مبارکهی اعراف، آیهی شریفهی 38.
📕سورهی مبارکهی فرقان، آیهی شریفهی 13.
📘تفسیرنورالثقلین، ج3، ص353
☁️🌞☁️
🔴 #سرگذشت_ارواح در عالم برزخ(قسمت ۲۲)
🔵مژدگاه شفاعت!
🔶گاه گاهی از زخمهای سر و بدنم می نالیدم. تا قبل از آن به خاطر هیجان ناشی از پیروزی بر گناه متوجه درد زخمهای بدنم نبودم.
هنوز راه زیادی نرفته بودیم که از نیک خواستم بنشیند تا کمی استراحت کنیم.
🌹نیک گفت: وقت کم است باید هر طور شده حرکت کنیم.
گفتم نمیتوانم،مگر نمیبینی از پا افتاده ام؟
نیک مانند همیشه با دلسوزی گفت: ای کاش کمی تقوایت بیشتر بود،در این صورت زره تقوی آن ضربه را نیز مانند بقیه ضربه ها از بدنت دفع میکرد.
⚠️نگاهی به سپر انداختم و با بیحالی گفتم: چرا سپری با این ضخامت نتوانست در برابر آن ضربه مقاومت کند؟
نیک جواب داد:
❎یکسال از هنگام بالغ شدنت که اصلا روزه نگرفتی،بقیه روزه هایی هم که میگرفتی با صفتهای ناپسند مثل دروغ و آزار و ... اثرشان را کم میکردی.
🌀حسرت و پشیمانی و خجالت ،همه ی وجودم را فرا گرفت.نیک دستم را گرفت و از زمین بلندم کرد و گفت: اگر بتوانی خود را به وادی شفاعت برسانی امید هست که شفا بگیری و براحتی به راهت ادامه دهی.
♦️نام شفاعت برایم خیلی اشنا و همیشه در دنیا مایه ی امیدواری من بود. بهمین خاطر با عجله پرسیدم:این وادی کجاست؟
🌻 نیک به جلو اشاره کرد و گفت: کمی جلوتر از اینجاست، بعد ادامه داد:
البته شفاعت برای قیامت کبری است ولی در اینجا میتوانی بفهمی که اهل شفاعت هستی یا نه.
اگر مژده شفاعت برایت آوردند جان تازه ای خواهی گرفت و میتوانی براحتی بقیه راه را بپیمایی.
⚡️دست خود را بر گردن نیک آویختم و با سختی فراوان به راه ادامه دادیم. همان طور که میرفتیم به نیک گفتم: اگر میتوانستم به دنیا برگردم به اهل دنیا پیغام میدادم که: بهترین توشه برای اخرت تقوی است.
🍂کمی جلوتر رفتیم ،دیگر قادر به راه رفتن نبودم. درد سراسر وجودم را ازار میداد.از نیک خواستم مرا بر کول بگیرد ،او قبول کرد و گفتم میشود من را تا دار السلام برسانی؟
🌷نیک گفت: هرکسی که گناهش ضربه ای به او وارد کرده باشد و زخم گناه بر تنش نشسته باشد اجازه ورود به دار السلام را ندارد.
🍀پس دریافتم که برای ورود به دار السلام فقط باید مژده ی شفاعت را بگیرم و بس!
با امید فراوان قدم به قدم به وادی شفاعت نزدیک میشدیم.
🌿کم کم هوا بهتر و لطیفتر شد. از شدت گرما کاسته و از دود ضخیم آسمان تنها لایه ی نازکی به چشم میخورد.
سرانجام به تپه ای رسیدیم.
🥀نیک ایستاد و مرا به زمین گذاشت و گفت: پشت این تپه ،وادی پرخیر و برکت شفاعت است.ما باید در اینجا در انتظار مژده ی شفاعت بنشینیم .
🌼 اگر مورد شفاعت کسی،مخصوصا اهل بیت علیه السلام، قرار بگیری، با دوای شفاعت زخمهای تو شفا خواهند گرفت.
💐با خوشحالی منتظر شدم چون میدانستم پیرو دینی بودم که رهبرانش خود بهترین شفیع برای ما هستند.
ناگهان سوالی به ذهنم رسید که مرا خیلی نگران کرد..
⚡️با دلهره از نیک پرسیدم: و اگر برایم نیاورند چه؟ اگر شفاعتم نکنند؟؟
🌷نیک سرش را به زیر انداخت و گفت: در این صورت بدبخت🔥 خواهی شد ولی نگران نباش ما اینهمه راه را آمده ایم و لطف آنها خیلی بیشتر از این حرفها است و ...
❄️ناگهان صدای سلام اشنایی شنیدیم.همان فرشته ی رحمت بود که با داروی شفاعت به سراغ ما آمده بود.
✨فرشته دارو را به نیک داد و گفت:این دارویی است به عنوان مژده ی شفاعت از خاندان رسول الله و سپس بال زنان از آنجا رفت..
🌟از خوشحالی به گریه افتادم . نیک با خوشحالی دارو را روی زخمهایم نهادو بلافاصله احساس کردم تمام دردها و رنجهایم از بین رفت.
🌻ا خوشحالی فریاد کشیدم:
درود بر محمد و خاندان پاک او،همانها که در برابر محبت،شفاعت میکنند(و خداوند شفاعت آنها را در قیامت هرگز رد نخواهد کرد.)
☄صدایم چنان رسا بود که به صدای بعضی از اهالی برزخ رسید و با سرعت به سمت من دویدند و گفتند: چه شده؟ صدای شادی از تو شنیدیم.
🌹با خوشحالی گفتم،بله من نیز مورد شفاعت قرار گرفته ام.
وقتی علت شفاعت خواهی ام را پرسیدند گفتم: بخاطر ضرباتی بود که گناه بر پیکرم وارد کرده بود و آن بزرگواران مرا شفا دادند.
🍁یکی از آنها با ناراحتی گفت: پس ما چه کنیم؟ کی ما را شفاعت خواهد کرد؟ گفتم : شما برای چه شفاعت میخواهید؟
گفت به ما اجازه عبور نمیدهند. میگویند تا اینجا توانستید بیایید ولی برای رد شدن از اینجا به شفاعت احتیاج دارید...
✍ادامه دارد..
⚠️نکته:
ذکر این نکته ضروری هست که شفاعت مخصوص قیامت کبری هست نه برزخ.اما بخاطر محتوای تربیتی و آموزنده بودنش،ناچار شدیم در این قسمت تحت عنوان مژده شفاعت به تحریر در بیاریم تا جلوه ی کوچکی از این مساله اعتقادی مهم را به نمایش در آورده باشیم.
@bachehaeyaseman
مداحی آنلاین - حل مشکلات با هدیه هزار صلوات به مادر امام زمان - آیت الله مجتهدی تهرانی.mp3
2.26M
#شنیدنیهای_شنیدنی
♨️حل مشکلات با هدیه هزار #صلوات به مادر #امام_زمان(عج)
#سخنرانی بسیار شنیدنی👌
🎤 #آیت_الله_مجتهدی_تهرانی
@bachehaeyaseman
4_5929025197611943414.mp3
13.14M
#استاد_شجاعی 🎤
فقـــط ؛
"با هماهنگی و تعادل در بهره بردن از لذاتِ بخشهایِ مختلف وجود انسان"، می توانی به سمت کمال صعود کنی!
🔺تنبلی در یک بخش
🔺و افراط در بخش دیگر
رشد شما را بسمت مقصد انسانیت، کُند میکند.
@bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
✨ #استاد_رائفی_پور🌹
❌ #ماهواره_سگ_تغییرسبک_زندگی❌
💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐
@bachehaeyaseman
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
🎬کلیپ
🍃 با سخنرانی استاد رائفی پور 🍃
📝 #آیا_دیدن_امام_زمان(عج)
#واجب_است⁉️
🥀 مدعیان دروغین
#شناخت_امام_زمان(عج)
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
🛑 #سرگذشت_ارواح سرگذشت ارواح در برزخ(قسمت ۲۳)
🔵آن شخص گفت به ما اجازه عبور نمیدهند.میگویند تا اینجا توانستید بیایید ولی برای رد شدن از اینجا به شفاعت احتیاج دارید.
🌹در همان لحظه نیک صدایم کرد و گفت: بیا برویم وقت را تلف نکنیم.
در راه از نیک پرسیدم:
تکلیف اینها چیست؟
🔷گفت به فکر آنها نباش،در اینجا هرکس به نوعی انتظار شفاعت دارد. عده ای مثل تو شفا میخواهند و عده ای نیز اجازه عبور میخواهند و ...حتی یک مومن هم میتواند اینها را شفاعت کند اما لیاقت شفاعت ندارند.
🍂اینها در دنیا خدا را فراموش کرده بودند و شفاعت را انکار میکردند،در خواندن نماز هم کاهلی میکردند و نماز را سبک میشمردند.
⚡️حالا که کارشان گره خورده یاد خدا و شفاعت افتاده اند.
🍃هنوز داشتیم قدم میزدیم که به نیک گفتم:
کاش انسانها در دنیا به قدری خوب بودند که در آخرت نیازی به شفاعت کسی نداشتند.
نیک نگاهی به من انداخت و گفت: نه اینطور نیست،همه ی انسانها نیاز به شفاعت محمد و آل او 💚هستند،گروهی برای وارد شدن به بهشت و گروهی برای رسیدن به درجات بالاتر...
از این سخن غرق در حیرت شدم و دیگر هیچ نگفتم.
❄️پس از لحظه ای سکوت دوباره نیک ادامه داد: بخی از آنها عذر برادران ایمانی خود را نمیپذیرفتند،بعضی به نیازمندان غذا و طعام نمیدادند و گروهی در دنیا همواره مشغول لهو و لعب بودند. چطور کسی اینها را شفاعت کند؟ مگر اینکه مدتی در عذاب🔥 بمانند تا تا شاید رحمت الهی شامل حال آنها هم بشود...
✨سرانجام وادی شفاعت را پشت سر گذاشتیم و با شادی بیشتری به راه خود ادامه دادیم.
🔵دروازه ی ولایت
احساس میکردم سبکتر از همیشه قدم برمیدارم. گویا میخواستم پرواز کنم و خودم را به وادی السلام برسانم. نگاهی به بالا کردم،اثری از اتش نبود.گاه گداری گیاهان سبز و زیبایی در راه به چشم میخوردند.با سرعت هرچه بیشتر به راهمان ادامه میدادیم و به اطرافمان کمتر توجه داشتیم..
رفتیم تا از دور دروازه ای دیدیم که جمعیتی پشت آن ایستاده بودند و ماموران قوی هیکل در اطراف دروازه به نگهبانی مشغول بودند. بی اختیار روبه روی دروازه ایستادم و به اطراف نگاهی انداختم.
🌸گاه گاهی افرادی با دادن برگه ی سبزی،از دروازه رد میشدند. سرم را به سمت نیک که پشت من ایستاده بود چرخاندم و گفتم:اینجا چه خبر است؟
نیک گفت: اینجا مرز سعادت یعنی اخرین نقطه ی برهوت است.
اینجا دروازه ولایت💚 است هرکس از آن عبور کند به سعادت ابدی رسیده است.
گفتم دروازه ی ولایت چیست؟
گفت: فقط افرادی میتوانند وارد دار السلام بشوند که در دنیا دل به ولایت و محبت علی و اهل بیت محمد صلی الله علیه و اله💞 سپرده باشند.به چنین افرادی برگه ی ولایت میدهند تا براحتی از این دروازه عبور کنند و به دروازه های وادی السلام نزدیک شوند..
✴️با اضطراب به نیک گفتم: من در دنیا شیفته ی اهل بیت بودم ولی برگه ی ولایت ندارم!
نیک به سمت راست اشاره کرد و گفت: باید به آن چادر سبز بروی. با عجله و شتاب خودم را به چادر رساندم. مرد سفیدپوش و خوش سیمایی گوشه ای نشسته بود و یکی از اهالی برزخ با او صحبت میکرد.
💥گویا شخص از برگه ی ولایت محروم بود و میخواست با التماس برگه را دریافت کند.
🌺سفید پوش خطاب به برزخی گفت: حرف همان است که گفتم، توباید به وادی شفاعت برگردی تا شاید فرجی شود وگرنه کار تو و آنهایی که بیرون اینجا ایستاده اند حل شدنی نیست.
❄️آن مرد با نازاحتی از آنجا رفت. من پس از عرض سلام روبه روی آن شخص بزرگوار نشستم. جواب سلامم را داد و بدون اینکه درخواستم را بگویم ،دفتری را که در پیش رو داشت ورق زد .
⚡️ از شدت اضطراب دست و پایم می لرزید.. اما طولی نکشید که دست مرد همراه با یک برگ سبز 💚به طرفم دراز شد و با لبخند گفت:تو به سعادت رسیذی،این سعادت بر تو مبارک باد..از خوشخالی حرفی نتوانستم بزنم و به این ترتیب ما دروازه ی ولایت را پشت سر گذاشتیم و ماموران و جمعیت بی ولایت را پشت سر گذاشتیم.
🔵دروازه های وادی السلام
💠نگاهم به بالا افتاد، هرچه بود نور بود و نور بود و هرچه جلوتر میرفتیم به شدت آن افزوده میشد.زمین صاف و همه جا سبز و 🌱با نشاط بود.شادی امانم را بریده بود. به نیک نگاهی انداختم که از همیشه خوشحالتر و غرق سرور و 🌟شادی بود. بی اختیار از نیک جلو افتادم و دوان دوان به مسیر ادامه دادم.
💫از دروازه ولایت خیلی دور نشده بودیم که جاده به هشت قسمت تقسیم شد..
نمیدانستم چه کنم و از کدام طرف بروم. ایستادم تا نیک آمد .دستش را روی شانه ام گذاشت و با لبخند گفت: بهشتی 💐که روز قیامت بر پا میشود هشت دروازه دارد...
✍🏻ادامه دارد...
@bachehaeyaseman