☁️🌞☁️
#داستانک
🔶مردی بار گندم بر دوش الاغ خود نهاد و بار گندم چنان زیاد شد که الاغ پاهایش لرزید زمین نشست. هر چقدر تلاش کردند نتوانست برخیزد.
🔸مردی دور دست این صحنه دید گریست. پسرش #علت را پرسید.
🔹 گفت: بر حال خود گریستم که مانند این الاغ باری از #گناهان بر دوش میکشم و این بارِ گناهان #حال عبادت را از من گرفتهاند.
💠چنانچه این الاغ از سنگینی بار نتوانست برخیزد، سنگینی #بار گناهان نیز مرا نمیگذارد برای #نماز صبح از بسترم برخیزم.
🌺کانال بچهها ی آسمان🌺
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
#داستانک
مردی بار گندم بر دوش الاغ خود نهاد و بار گندم چنان زیاد شد که الاغ پاهایش لرزید زمین نشست. هر چقدر تلاش کردند نتوانست برخیزد.
مردی دور دست این صحنه دید گریست. پسرش #علت را پرسید.
گفت: بر حال خود گریستم که مانند این الاغ باری از #گناهان بر دوش میکشم و این بارِ گناهان #حال عبادت را از من گرفتهاند.
چنانچه این الاغ از سنگینی بار نتوانست برخیزد، سنگینی #بار گناهان نیز مرا نمیگذارد برای #نماز صبح از بسترم برخیزم.
🌺کانال بچهها ی آسمان🌺
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
#داستانک
مردی بار گندم بر دوش الاغ خود نهاد و بار گندم چنان زیاد شد که الاغ پاهایش لرزید زمین نشست. هر چقدر تلاش کردند نتوانست برخیزد.
مردی دور دست این صحنه دید گریست. پسرش #علت را پرسید.
گفت: بر حال خود گریستم که مانند این الاغ باری از #گناهان بر دوش میکشم و این بارِ گناهان #حال عبادت را از من گرفتهاند.
چنانچه این الاغ از سنگینی بار نتوانست برخیزد، سنگینی #بار گناهان نیز مرا نمیگذارد برای #نماز صبح از بسترم برخیزم.
🌺کانال بچهها ی آسمان🌺
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
#داستانک
مردی بار گندم بر دوش الاغ خود نهاد و بار گندم چنان زیاد شد که الاغ پاهایش لرزید زمین نشست. هر چقدر تلاش کردند نتوانست برخیزد.
مردی دور دست این صحنه دید گریست. پسرش #علت را پرسید.
گفت: بر حال خود گریستم که مانند این الاغ باری از #گناهان بر دوش میکشم و این بارِ گناهان #حال عبادت را از من گرفتهاند.
چنانچه این الاغ از سنگینی بار نتوانست برخیزد، سنگینی #بار گناهان نیز مرا نمیگذارد برای #نماز صبح از بسترم برخیزم.
@bachehaeyaseman