eitaa logo
بچه های آسمان ۳۱۳
1.2هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
16.6هزار ویدیو
83 فایل
آنهایی که دلشان میخواست در کربلای حسین (ع) بودند,بدانند,امروز,هر لحظه یک کربلاست جنگ،جنگ نفس گنه آلودس وهوای هوس، واین طرف میدان مهدی فاطمه(س) غریب وتنها اشک می ریزد. مهدی یاوران #گناه نمیکنند!همین» خادم کانال @nafas_aseman_313 تبادل @i_11n8
مشاهده در ایتا
دانلود
☁️🌞☁️ خیییلی قشنگه👇 🌸 که بعد او دید... 🍃همسرشهیدمرتضی رجب بلوکات: 🔆خاطرم هست که یک بار در عالم رویا خود را در حالی که به سر مزار ایشان میروم، دیدم و هنگامی که به آنجا رسیدم، 🔶دیدم به جای قبر، ایشان در حال مریضی و روی تخت بیمارستان هستند و من مثل یک کسی که به ملاقات مریض میرود، به دیدار ایشان رفتهام. پرسیدم که چرا در این حال و مریضی هستید؟ ✨ایشان گفت: «من از عاقبت این مملکت میترسم. فقط باید دعا کنیم که خونهای ما پایمال نشود. من نگران آینده این مملکت هستم» و این حرف ایشان همیشه من را میلرزاند و نگران این قضیه هستم. 🌹وقتی که برای دیدن شهید به بهشت رفتم وقتی که محسن پسر بزرگم حدود چهار سال داشت و بسیاری از شبها تب میکرد و مشکلات زندگی بسیار شده بود؛ 🌺یک شب در خواب من را برای دیدن شهید به بهشت بردند. وقتی به درب بهشت رسیدم، دیدم آنجا با طاق نصرتی زیبا که از گلهای قرمز رُز پوشیده شده، جلوه میکند و رودخانهای در آنجاست که آنچنان زلال و بیهمتاست که فقط از آن یک خط دیده میشود و همه از روی آن به آسانی میگذرند و کوهی که مثل آینه برافراشته شده، در برابرم است. . 🌼در حالی که انتظار آمدن شهید را میکشیدم، ناگهان او را در حالی که دو خانم خوشگل در کنارش بودند دیدم. 💫آنها آنقدر زیبا و ناز بودند که موهایشان تا کف پایشان کشیده میشد و از دو طرف شهید را محکم گرفته بودند. 🍀من با دیدن این صحنه حسادت زنانهام گل کرد و قهر کردم و روی برگرداندم و رفتم. 🌸شهید دنبال من میدوید که نروم و من میگفتم: بایدم بهت خوش بگذره، من با این همه مشکلات زندگی میکنم و بچهها را نگه میدارم اونوقت تو اینجا خوش میگذرونی و ما از یادت رفتهایم و... . 🌱شهید گفت: به خدا باور کن اینها زن من نیستند، اینها اعمال من هستند و به من چسبیدهاند، چکارشان کنم؟! و گفت: میخواهی بگویم بروند؟ 💐دستی زد و آنها غیب شدند و شروع به دلجویی کرد و میگفت: ما تو دنیا خیلی کار کردیم و اصلا زیادی هم آوردیم. حاضرم آنها را با تو تقسیم کنم، ولی تو با من قهر نکن... . 🌷با اشاره خانهای زیبا را به من نشان داد و گفت: آن خانه را برای شما دارم میسازم که بعدا آمدید اینجا مستاجری نکشید و راحت باشید و خلاصه دل من را به دست آورد و خداحافظی کردم و آمدم. 🌸 @bachehaeyaseman