10.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ کلیپ ویژه
⚠️ سناریوی روز قیامت در اسرائیل
👈 پیشبینی این روزهای رژیم صهیونیستی
👈 انتقام سخت ایران و گروه های مقاومت در مقابل شهادت اسماعیل هنیه چه شکلی خواهد بود
👌 این کلیپ فوق العاده مهم را از شبکه المیادین ببینید و نشر دهید
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
🌹لینک پیوستن به کانال بچه های مسجد
____🍃🌸🍃____
@bachehayemasjed118
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
مرحوم ميرزا علي محدث زاده، فرزند حاج شيخ عباس قمي كه از وعاظ و خطباي مشهور تهران بود، مي فرمود:
زماني من به بيماري و ناراحتي حنجره و گرفتگي صدا مبتلا شده بودم، تا جايي كه منبر رفتن و سخنراني كردن برايم ممكن نبود. مسلما هر مريضي در چنين موقعيتي به فكر معالجه مي افتد. من نيز با در نظر گرفتن طبيبي متخصص و با تجربه، به او مراجعه كردم و پس از معاينه معلوم شد كه بيماري آنقدر شديد است كه بعضي از تارهاي صوتي از كار افتاده و فلج شده است و اگر لاعلاج نباشد لااقل صعب العلاج است.
طبيب معالج در ضمن نوشتن نسخه، دستور استراحت دادند كه تا چند ماه از منبر رفتن خودداري كنم و حتي با كسي حرف نزم و اگر چيزي بخواهم و يا مطلبي را از زن و بچه ام انتظار داشته باشم، آنها را بنويسم. تا در نتيجه ي استراحت مداوم و استعمال دارو، شايد سلامتي از دست رفته مجددا به من برگردد.
البته صبر در مقابل چنين بيماري و حرف نزدن با مردم حتي با زن و بچه، خيلي سخت و طاقت فرساست، زيرا انسان از همه بيشتر احتياج به گفت و شنود دارد، چطور مي شود تا چند ماه هيچ نگويم و حرفي نزنم و پيوسته در استراحت باشم؟ در حالي كه معلوم نيست نتيجه آن چه باشد! بر همه روشن است كه با پيش آمد چنين بيماري خطرناكي چه حال اضطراري به بيمار دست مي دهد. اين اضطرار و ناراحتي شديد، آدمي را به ياد يك قدرت فوق العاده مي اندازد. اين حالت پريشاني باعث مي شود كه اميد انسان، از تمام چاره هاي بشري قطع شود و به ياد مقربان درگاه الهي افتد تا بوسيله ي آنها به درگاه خداوند متعال، عرض حاجت كند و از درياي بي پايان لطف خداوند بهره اي بگيرد.
من هم با چنين پيش آمدي، جز توسل به ذيل عنايت حضرت امام الحسين عليه السلام چاره اي نداشتم. روزي بعد از نماز ظهر و عصر حال توسل به دست آمد و خيلي اشك ريختم و سالار شهيدان حضرت سيد الشهداء عليه السلام را مخاطب قرار دادم و گفتم: يابن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، صبر در مقابل چنين بيماري براي من طاقت فرسا است! علاوه بر آن، من اهل منبر هستم و مردم از من انتظار دارند من از اول عمر تا به حال علي الدوام منبر مي رفتم و از نوكران شما اهل بيت هستم. ولي حالا چه شده
است كه يكباره بايد از اين پست حساس، بر اثر بيماي بركنار باشم؟ به علاوه ماه مبارك رمضان نيز نزديك است دعوت ها را چه كنم؟ آقا عنايتي بفرما، تا خدا شفايم دهد!
به دنبال اين توسل، طبق معمول هر روز، خوابيدم. در عالم خواب خودم را در اطاق بزرگي كه نيمي از اطاق منور و روشن بود و قسمت ديگر اطاق، كمي تاريك بود؛ ديدم.
در آن قسمتي كه روشن بود، حضرت سيدالشهداء اباعبدالله الحسين عليه السلام را ديدم كه نشسته اند. خيلي خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلي را كه در حال بيداري داشتم، در حال رؤيا نيز پيدا كردم و به ايشان عرض حاجت نمودم! مخصوصا اصرار داشتم كه ماه مبارك نزديك است و در مساجد متعددي دعوت شده ام، ولي با اين حنجره ي از كار افتاده چطور مي توانم منبر روم و سخنراني نمايم؟ و حال آنكه دكتر مرا منع كرده است كه حتي با بچه هاي خودم نيز حرفي نزنم! چون خيلي الحاح و تضرع و زاري داشتم، حضرت عليه السلام اشاره به من كردند و فرمودند: به آن آقا سيد كه دم در نشسته، بگو چند جمله از مصيبت دخترم (حضرت رقيه عليهاالسلام) بخواند و شما كمي اشك بريزيد، انشاءالله تعالي خوب مي شوي!
من به در اطاق نگاه كردم، ديدم شوهر خواهرم «آقا مصطفي طباطبائي قمي» كه از علماء و خطباء و از ائمه ي جماعت تهران است، نشسته است. فرمان حضرت امام حسين عليه السلام را به او رساندم، ولي ايشان مي خواست از ذكر مصيبت خودداري كند! حضرت سيدالشهداء عليه السلام فرمودند: «بخوان روضه ي دخترم را» ايشان مشغول ذكر مصيبت حضرت رقيه عليهاالسلام شد و من هم گريه مي كردم و اشك مي ريختم.
اما متأسفانه بچه ها مرا از خواب بيدار كردند و من با ناراحتي از خواب بيدار شدم و
متأسف و متأثر بودم كه چرا از آن مجلس پر فيض محروم ماندم؟ ولي دوباره ديدن آن منظره عالي امكان نداشت!
همان روز يا روز بعد،به همان پزشك متخصص مراجعه نمودم.خوشبختانه پس از معالجه، معلوم شد كه اصلا اثري از ناراحتي و بيماري قبلي نيست! پزشك كه در تعجب بود از من پرسيد: شما چه خورديد كه به اين زودي و سرعت نتيجه گرفتيد؟
من چگونگي توسل وخواب خودم را بيان كردم. دكتر قلم در دست داشت و سرپا ايستاده بود، ولي بعداز شنيدن داستان توسلم، بي اختيار قلم از دستش بر زمين افتاد و با يك حالت معنوي كه بر اثر شنيدن نام مولي الكونين، امام حسين عليه السلام به او دست داده بود؛ پشت ميز طبابت نشست و قطره قطره ي اشك بر رخسارش ريخت.او گريه كرد و سپس گفت: آقا، اين ناراحتي شما جز توسل و عنايات و امداد غيبي، چاره و علاج ديگري نداشت.
📚کرامات الحسينيه ج2، ص88
⬛
آجرک الله یابقیه الله الاعظم
صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین
التماس دعا
⬛◼◼⬛
☫@bachehayemasjed118
﷽؛
📆تاریخ:بیست و یکم مرداد ماه سال ۱۴۰۳، مصادف با ششمین روز از ماه صفر سال۱۴۴۶
📢مناسبت:سالروز اعدام میرزا رضا کرمانی (۱۲۷۶)/روز حمایت از صنایع کوچک
🍀آیه روز:سوره مبارکه حج آیه 62
ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ
اين (يارى مظلوم از سوى خداوند) به خاطر آن است كه خداوند حقّ است و هر چه را غير از او بخوانند، آن باطل است؛ البتّه خداوند، بلند مرتبه و بزرگ است.
🌿:حدیث روز:پیامبر (ص): أشَدُّ الناسِ عَذاباً يومَ القِيامةِ :كسانى كه فقط از نظر پزشكى زندهاند
س: بيمارانى که از نظر عرف، مرده به حساب مى آيند اما از نظر علم پزشکى زنده مىباشند و ياحح بالعکس چه حکمى دارند؟حكم انسان زنده را دارد.استفتائات مقام معظم رهبری
🍂خدا
ممکن است که احساس کنی که گمگشته و تنهایی. ولی خدا دقیقا می داند که کجایی و برای زندگی ات برنامه های جالبی دارد.
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
🌹لینک پیوستن به کانال بچه های مسجد
____🍃🌸🍃____
@bachehayemasjed118
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
YEKNET.IR - zamine 2 - hafteghi 1401 - hasan ataei.mp3
4.39M
زندگیمو با یه حس خوب
رقم زدم
حس خوب توی کربلا
قدم زدن
#زمینه📺
#14_روز تا #اربعین🏴
#حسن_عطایی🎙
@bachehayemasjed118
🔻اون تیری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده(شهیدکاوه 👇
تو حلب شبها با موتور، حسن غذا و وسائل مورد نیاز به گروهش میرسوند.
ما هر وقت میخواستیم شبها به نیروها سر بزنیم با چراغ خاموش میرفتیم.
یک شب که با حسن میرفتیم غذا به بچههاش برسونیم چراغ موتورش روشن میرفت!
چند بار گفتم چراغ موتور رو خاموش کن امکان داره قناصها بزنند.
خندید.
من عصبانى شدم با مشت تو پشتش زدم و گفتم: مارو میزنند.
دوباره خندید و گفت: مگر خاطرات شهید کاوه رو نخوندی که گفته شب روى خاکریز راه میرفت و تیرهاى رسام از بین پاهاش رد میشد نیروهاش میگفتن فرمانده بیا پایین تیر میخورى در جواب میگفت اون تیرى که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده
و شهید مصطفى میگفت:
حسن میخندید و میگفت: نگران نباش اون تیرى که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده.
و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاق هایى براش افتاد و بعد چه خوب به شهادت رسید...
راوی: شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده
#شهید_حسن_قاسمی_دانا
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
🌹لینک پیوستن به کانال بچه های مسجد
____🍃🌸🍃____
@bachehayemasjed118
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
🔴 رسانههای دشمن: ارزیابی در سیستم امنیتی « اسرائیل » این است که ایران در حال آمادهسازی برای حمله به « اسرائیل » است، زیرا این حمله گستردهتر از دفعه قبل خواهد بود.
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
🌹لینک پیوستن به کانال بچه های مسجد
____🍃🌸🍃____
@bachehayemasjed118
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•