#تفریح_کلاسی
🔰 حکایت بهلول و یک من گوشت
❇️ گاه لازم است که معلم داستانها. فکاهیات و مطالبی که فضای کلاس را فرح بخش می سازد استفاده کند. نمونه زیر از این دست است:
🔰 بهلول یک من معادل سه کیلو گوشت خرید و به خانه برد. به خانمش گفت من امشب میهمان دارم این یک من گوشت را برای شام آنان کباب درست کن.🐑
بعد از رفتن بهلول ، همسرش گوشت ها را کباب کرد🥓 و چند نفر از خانم ها رو صدا زد وبا هم کبابها را خوردند
وقتی بهلول شب به خانه آمد ، سراغ کباب را گرفت ، زن گفت: من در حال درست کردن آتش بودمکه گربه آمد🐕 و تمام گوشت ها را برد و خورد.
بهلول گربه🐕 را که در گوشه حیات بود گرفت، ترازویی⚖ آورد وگربه را وزن کرد. وزن گربه هم درست یک من بود😳
بهلول با عصبانیت 😡 به همسرش گفت: اگر این همان گربه است پس گوشت کجاست؟ واگر این گوشت است پس گربه کجاست؟😃
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
@baclassha