eitaa logo
مدرسه مجازی بادام 🇵🇸
326 دنبال‌کننده
822 عکس
134 ویدیو
69 فایل
بادام یعنی؛ بانوی دانای مسلمان مدرسه مطالعه بانوان بانو!اینجا قراره بدونیم... خانم ها در خانه کتاب بخوانند و معلومات بیاندوزند.(حضرت آقا) @adminbadam حرفی نکته ای باشه با گوش جان پذیراییم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام رفقا کم میایم اما وقتی میایم از این ناب ها میاریم😃 کتابخوان ابن کتابخوان 😍 قربون آقا آقا گفتنت آقاجون 😍 خاطرات رهبر انقلاب از کتابخوان بودن پدرشون و ... @badamschool
❤️اگه دوست داری لبخند امام زمانت رو برا خودت بخری، 🇮🇷اگه دوست داری برای وطنت کاری کنی، ⚔️اگه میخوای مثل شهدا شرّ دشمن رو از جامعه کم کنی، ⁉️اگه دوست داری بقیه رو هم با خودت همراه کنی اما نمیدونی چطوری؟! ✅حتماً روایت میدانی این مادرا رو بخون و همراهشون شو! 📣مسابقه کتابخوانی مادران میدان جمهوری روایتی مادرانه از دعوت به انتخابات 🎁جایزه‌ها: 🔸 ۳ کمک هزینه پنج میلیونی سفر به عتبات عالیات 🔸 ۲۰ نگین متبرک ⏳آخرین مهلت شرکت تو مسابقه: ۱۰ اسفندماه ۱۴۰۲ 🔷 خرید کتاب مجازی 👈ktft.ir/kmmj 🔹کد تخفیف ۱۰۰٪ (تهیه رایگان) (برای کپی روی کد بزنید)👈
madaran11
نحوه شرکت توی مسابقه و لینک سوالات براتون پیامک میشه. (ضمنا برای خوندن کتاب نصب کتابخوان فراکتاب لازم. میتونید از همون لینک نصبش کنید) 💌 قبل از تهیه کتاب هر چقدر آینده ایران برات مهمه اطلاعیه رو برای بقیه هم بفرست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کتابنوشان
دوستان کتابنوشان سلام🌱 لابد در جریان هستید که نمایشگاه کتاب تهران از۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت توی مصلای تهران برگزار میشه. ما تصمیم گرفتیم همزمان با ایام نمایشگاه کتاب تهران، توی مدرسه‌ی دخترهای خودم نمایشگاه کتاب برپا کنیم و کتابهای خوب رو با تخفیف ویژه توی مدرسه عرضه کنیم‌. از طرفی شاید خیلی از کودکان و نوجوانان که توی شبکه نهال گزارش‌های نمایشگاه کتاب رو با حضور انواع عموها، خاله‌ها، ململ و بزباش می‌بینند، دلشون بخواد توی نمایشگاه شرکت کنند ولی بخاطر دوری راه و ... امکان حضور تو این رویداد فرهنگی کشوری رو نداشته باشند. به همین خاطر تصمیم گرفتم با انتشاراتی‌هایی که ارتباط دارم صحبت کنم و یه تخفیف اختصاصی براتون بگیرم تا همه‌ی بچه‌ها توی مدرسه و شهرخودشون همون ایام، نمایشگاه کتاب رو تجربه کنند. در واقع شما از الان فرصت دارید تا کتابهای هر انتشاراتی رو مستقیم از خود انتشاراتی و با تخفیف بالا تهیه و در ایام نمایشگاه تهران، حال و هوای مدرسه و شهرتون رو کتابی کنید. البته این طرح مختص کودک و نوجوان نیست و شما می‌تونید کتابهای بزرگسال هم تهیه کنید و حتی از یک سری طرح های حمایتی مختص شهرستان استفاده کنید. در صورت تمایل برای انجام همچین کاری بهم پیام بدین تا به انتشاراتی‌ها معرفی‌تون کنم و برای خریدهاتون تخفیف دریافت کنید. انتشاراتی هایی که باهاشون صحبت کردم و قول تخفیف ویژه گرفتم عبارتند از: انتشارات جمکران انتشارات کتابک نشر شهید کاظمی انتشارات حماسه‌ی یاران بنیاد مهدویت ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
‌ 🔶 اولین جلسه‌ از گفتگوی مجازی «چی بخونیم؟» ❔دوست دارید بدونید دیگران چه کتاب‌هایی خوندن که خیلی دوست داشتن؟ ❔چرا دوستشون داشتن؟ ❔هر کتاب برای چه افرادی می‌تونه جالب باشه؟ ✅ با ما توی دورهمی‌های مجازی کتابی همراه باشید. 🤓 🟢 موضوع جلسه اول: گفتگو درباره جالب‌ترین کتاب‌های دفاع مقدس و خاطرات شهدا و مادران و همسران شهدا 📚 🗓 امروز دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ⏰ ساعت ۱۵ تا ۱۶ 💬 آدرس گفتگوی مجازی: 🔗 gharar.ir/r/66d23869 🔸 برای دریافت صوت جلسه و اطلاع از جلسات بعدی، به کانال‌مون سر بزنید: 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: 🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
🔶 | کتاب‌های کاغذی یا الکترونیکی؟ 🔸 مزایا و معایب کتاب‌های کاغذی و الکترونیکی را بشناسید @badanschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 فیلم کامل | گفتگوی رهبر انقلاب با خبرنگار صداوسیما در نمایشگاه کتاب تهران؛ هیچ چیزی جای کتاب را نمی‌گیرد ✏️ رهبر انقلاب صبح دیروز پس از بازدید از نمایشگاه کتاب در مصاحبه‌ای، انگیزه خود از چنین بازدیدی را در درجه اول میل شخصی و علاقه به کتاب برشمردند و افزودند: یکی دیگر از دلایل بازدید از نمایشگاه کتاب، زمینه‌سازی برای ترویج کتاب و کتابخوانی است. ✏️ اعتقاد من این است که همه آحاد مردم در طبقات مختلف سنی و علمی نیازمند به کتاب هستند و هیچ چیزی نمی‌تواند جای کتاب را بگیرد. ✏️ نباید فضای مجازی جای کتابخوانی را بگیرد و کتاب باید همواره در سبد خرید و در مجموعه اوقات مردم جای خاص خود را داشته باشد. @badamschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام سلام سلام بعد یک غیبت طولانی دوباره درخدمتتونیم 😃 برای شروع دوباره ،میخوام یک کانال نوپا معرفی کنم که اگه نوجوون دارین یاحتی اگه خودتون اهل مطالعه باشبد میتونین با خیال راحت ازش کتاب تهیه کنین چون کتابها توسط ادمین نوجوونش خونده شده 👇
سلام. اسمم حسینه (معروف به کتابخوار) من اینجا سعی می کنم کتاب خوب رو با قیمت خوب تر و سریع تر به دست شما برسونم. معرفی کتاب کار منه چون اون هارو خوردم! مزه اش رو به شما میگم اگه خواستید از اون غذا ها برای شما هم می خرم. 📚هی کتاب: کوچکترین کتاب فروشی پیام‌رسان ها📚 https://ble.ir/heyketab https://eitaa.com/heyketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کرکره کانال رو بالا میکشیم با ذکر صلوات هدیه به محضر آقا جواد الائمه(علیه السلام)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعد از گذر از پیچ وخم های طولانی تاریخ با کتاب ریز خط و پر مطلب و خلوت شدن قطار مدرسه بادام دوباره به ایستگاه کتاب جدید نزدیک میشیم 😃 @badamschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادتونه جلد اولش رو خوندیم حالا قراره از ابتدای تابستون طبق زمانبندی جلد دوم این مجموعه رو بخونیم😃 اگه قصد همراهی داری بسم الله... @adminbadam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆این کتاب رو خوندین؟؟
✂️برشی از کتاب مرا با خودت ببر او روی چارپایه نشسته سر را اندکی پیش انداخته بود و چرت می زد. علاوه بر چادر، روسری بلند و گرمی به سر داشت. گاری دستی پشت سرش بود. منقل و دیگ روی آن را به خودش نزدیک کرده بود تا گرم بماند. بخار ملایمی از دیگ برمی خاست و خوشه های بی برگ ذرت در آب نمک همراه با صاحبشان به خواب رفته بودند. کنار منقل، لاوکی چوبین بود و در آن کلوچه های خرمایی. ابراهیم ایستاد و نیم رخ او را تماشا کرد. نتوانست لبخند نزند. شبیه فرشته ای بود که چشم فروبسته و به زیبایی خودش خیره مانده بود! دو دسته موی روشن و پایدار از دو سوی چهره اش آویزان بود. ابراهیم به نرمی رو به رویش نیم خیز نشست. باد بزن را برداشت و ذغال های منقل را آرام باد زد تا نسیمی گرم، آمال را در میان گیرد. تارهایی از مویش به رقص درآمدند. ذغال ها گل انداخت و آب دیگ آشکارا جوشید. اسب سواری گذشت و دختر چشم باز کرد. خواست خمیازه بکشد که با دیدن ابراهیم، جلو خود را گرفت. راست نشست و چادر و روسری اش را مرتب کرد. تارهای مویش را انگار تنبیه کند، با پشت دست، از جلو چشمانش کنار زد. خیره به ابراهیم نگاه کرد. انگار می خواست از قصد و غرضش سر درآورد. - چه می خواهی؟ ابراهیم باد بزن را روی لاوک گذاشت و ایستاد. سکه ای مسین به سویش دراز کرد. - یک ذرت و یک کلوچه. هنوز خمیازه سماجت می کرد و دختر کنارش می زد. با انبر، ذرتی از دیگ بیرون آورد. آن را بالای دیگ نگه داشت تا آبش بچکد. روی برگی تازه گذاشت و به دستش داد. به لاوک اشاره کرد. - هر کدام را می خواهی بردار! ابراهیم کلوچه ای را که کوچک تر بود برداشت. دختر با انبر، سکه را گرفت و توی پیاله ای انداخت که سه سکه در آن بود. صدای قشنگی داد. - خیر پیش! ابراهیم نمی خواست برود. پرسید: " می توانم کنار این منقل، ذرت و کلوچه ام را بخورم؟ هوا سرد است!" دختر دست به چوب دستش برد و چشمان درشتش را با نگاهی تند به سمت راست چرخاند. - جلوتر آتش روشن کرده اند. می بینی که! برو آن جا ذرت و کلوچه ات را بخور و تا دلت می خواهد گرم شو! ابراهیم خواست راه بیفتد و برود. قلبش متلاطم شده بود. نخستین بار بود که با او حرف زده بود. نمی توانست درک کند که چرا چنین تند و گزنده جواب شنیده بود! - آهای! ابراهیم راه نیفتاده ایستاد. نگاه آمال همچنان ملامت بار بود. - می دانم کیستی! پایین تر بزازی داری و شاگرد چموشی به اسم طارق. بگو این جا پرسه نزند. او رفت و حالا تو آمدی. من آبرو دارم و مزاحم را با این چماق، ادب می کنم! آبرومندم که در این سرما، این گوشه نشسته ام و ذرت و کلوچه می فروشم و سکه ای می گیرم؛ فهمیدی؟ ابراهیم سر تکان داد. پیش از رفتن باز مکث کرد. @badamschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و نور و برکت تبریک ویژه امروز به همه زوج های جوان کانالمون😍❤️ ان شاءالله زندگیتون همیشه گل گلی باشه🤲 الهی مثل خانم جان و مولامون نعم العون فی طاعة الله باشید