بافتار
🔹رؤیت و روایت زینبی ۹ قاب تاریخی از منظر مریم کاظمزاده به مناسبت اولین سالگرد درگذشت مریم کاظم
🔹مریم کاظمزاده را بیشتر با شهید اصغر وصالی و گروه دستمال سرخها میشناسیم. مریم کاظمزاده تا زنده بود، نمیگذاشت درباره او صحبتی شود و بحث را به سمت گروه دستمال سرخها و رزمندگان دفاع مقدس میکشاند. او نور را روی سوژههای خود میانداخت و خود کنار میرفت. انصافا هم اگر عکسها و روایتهای او نبودند، ما کجا اصغر وصالی و دستمال سرخها را میشناختیم؟ با عکسها و روایتهای اوست که بخشی از داستانهای غائله کردستان را دانستیم. اگر فضاسازی جزئی عکسهای متعدد او از پاوه نبود، آیا امکان ساخت فیلم «چ» فراهم میشد. بر ماست که بیشتر درباره مریم کاظمزاده صحبت کنیم:
🔹مریم کاظمزاده؛ بزرگشده در خانوادهای فرهیخته، قبل از انقلاب برای تحصیل به انگلستان میرود و در کنار رشته فیزیک و ریاضی به عکاسی هم از سر تفنن میپردازد. علاقه او به عکاسی برمیگردد به سال 1352 و دوربین Lubitel 2 که برادرش هدیه داده بود. در دوران تحصیل در انگلستان، بیشتر به ظرفیتهای مدیوم عکس متوجه میشود و علاقمند بوده که کار خبرنگاری کند؛ اما جمع کردنش با تعهدات و شرایط یک زن مسلمان برایش هنوز حل نشده بود. آشنایی اولیه او با فضای انقلاب هم از طریق مرضیه حدیدچی (دباغ) بوده که او را وارد فضای مبارزه سیاسی میکرد. کاظمزاده، با حضور امام خمینی در فرانسه، به دیدار امام میرود و از امام درباره عکاسی و خبرنگاری زن مسلمان سوال میکند که با این جوابِ محکم مواجه میشود: «مشروع است به شرط رعایت حجاب» و دلهرهاش به پایان میرسد.
🔹بار دوم با دوربین به فرانسه و دیدار امام میرود. عکسهای او از امام و خانوادهاش در کتاب «عکاسان جنگ-مریم کاظمزاده» به چاپ رسیده است. دو روز پس از بازگشت امام به ایران، کاظمزاده نیز به ایران برمیگردد و بیخیال درس و تحصیل در انگلستان میشود. در همان روزهای اول انقلاب به عنوان عکاس به روزنامه انقلاب اسلامی دعوت میشود و اولین مأموریت کاریاش میشود: عکاسی در کردستان (مریوان) که درگیر مسائل سیاسی و نظامی است. حضور او در روزهای اول غائله کردستان از سر «کنجکاوی» و «تخصص و حرفه» خبرنگاری و عکاسی بوده، اما پیشتر که میرود، با دیدن انسانهایی چون چمران و وصالی، حال و احوالش عوض میشود. دیگر ادامه مسیر برایش از سر یک حرفه تخصصی نیست، بلکه یک سلوک و مسیرِ کشف است. او همه داشتههایش را پای همین سلوک و مبارزه میآورد همچون مجاهدی مثل مصطفی چمران. آن کنجکاوی و حرفهایگریِ اولیه، دیگر جایش را به دلباختگی و محو شدن در معنویتِ رزمندگان میدهد؛ بهگونهای که وقتی کتاب «خبرنگار جنگی» را هم مرور میکنیم، ابتدای قصه، طنین کلماتی چون «کنجکاوی»، «حادثهجویی»، «سماجت» و ... زیاد است؛ اما هرچه جلوتر میرویم، این کلمات دیگر رنگ میبازند و دیگر خودی در میان نیست و همه حرف از چمران و وصالی و ابراهیم هادی و دیگر رزمندگان است.
🔹همراهی با گروه دستمالسرخها که در خط مقدم درگیری، پیشقدمان شهادت بودند، برای کاظمزاده، امکان عکاسی در مناطق پرخطر را هموار کرده بود. از طرفی دیگر نیز، زن بودن به او این امکان را داده بود تا به جمعها و خلوتهای زنانه هم راه پیدا کند و از فضای زنانه آنها هم عکس ثبت کند.
🔹این روحیه خبرنگاری کاظمزاده باعث شده بود که او پس از سالهای اول انقلاب نیز، روایت عکسهای خود را به شیوههای مختلف ادامه دهد و حتی در شبکههای اجتماعیِ روز مانند اینستاگرام تا همین اواخر عمرش، عکسهایش را منتشر کند و درباره آنها بنویسد.
توضیحات عکس صفحه اول: سرپل ذهاب، ۱۳۵۹، مریم کاظمزاده در کنار همسرش اصغر وصالی
🔹بخش دوم قابهای تاریخی از منظر مریم کاظمزاده
به مناسبت اولین سالگرد درگذشت مریم کاظمزاده؛ عکاس و خبرنگار جنگ
توضیحات عکس استفاده شده در صفحه اول: انگلستان، تورکی، خرداد ۱۳۵۵
مریم کاظمزاده در جمع دانشجویان کالج زبان انگلستانی
#عکس #دفاع_مقدس
🔺رسانه بافتار
🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
🔹روایتنگاری تا آخرین نفس
۸ فرسته ایسنتاگرامی از صفحه شخصی مریم کاظمزاده
روایتهای خودنوشت او را از عکسهایش بخوانید.
به مناسبت اولین سالگرد درگذشت مریم کاظمزاده؛ عکاس و خبرنگار جنگ
#عکس #دفاع_مقدس
🔺رسانه بافتار
🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35