eitaa logo
بافتار
2.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
587 ویدیو
4 فایل
🎥🎞📷🎵 بافتار، جستاری در دنیای هنر اینجا از هنر، رسانه و فرهنگ حرف می‌زنیم بافتار در شبکه‌های اجتماعی دیگر⬇️ http://zil.ink/baftar_resane ارتباط با ما: @baftar_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
آیینۀ نگاه علی نیست این نگاه شعر انتقادی «سیدجواد شرافت» درباره وحدت‌شکنی 🔺رسانه بافتار 🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
‌ 🔹برخی از آثار هنری به قدری مهمند که بی‌هیچ حرف اضافه‌ای، بی‌آنکه افزونه‌ای داشته باشند یا نیاز به توضیح بیشتری باشد، باید برای یک بار هم که شده، با حوصله به ملاقات آن‌ها رفت. در مجموعه فرسته‌های «یک اثرتجربه»، سراغ چنین آثاری می‌رویم. 🔹در این روزهایی نزدیک به هفته وحدت و بی‌توجهی برخی به موضوع وحدت، سراغ یک مثنوی از سیدجواد شرافت رفته‌ایم. این شعر در سال ۱۳۹۵ نیز در دیدار شعرای آیینی با رهبری خوانده شد.
شاعری با زبان فطری غزل منتخبی از اشعار اعظم سعادتمند 🔺رسانه بافتار 🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
«بیست و دو سالم بود که معلم شدم. سال اول خیلی بچه‌ها را با مسأله‌های عجیب‌وغریب فیزیک غافلگیر می‌کردم [...]، کم‌کم آموختم قرار نیست همه مثل من عاشق حل مسائل فیزیک باشند. کم‌کم آموختم انعطاف‌پذیر باشم که با خنده‌های بی‌موقع دخترها بخندم و از پچ‌پچ‌هایشان عصبانی نشوم. کم‌کم آموختم همه‌شان را دوست بدارم؛ نه فقط چند نفر از درس‌خوان‌هایشان را. کم‌کم آموختم دوست‌داشتنشان در پوستم، در خونم بوده است. فقط خودم را نشناخته بودم. کشف نکرده بودم که چقدر عشق، عشق دیوانه‌وار در وجود من است.» 🔹همین متن کوتاه از دوران معلّمی اعظم سعادتمند، نشان می‌دهد که با کسی روبه‌رو هستیم که شاعرانه زندگی می‌کند. از طرفی دیگر نیز همین «زندگی» در شعرهای او جریان دارد. شعرهایش «قصه» دارند؛ «داستان» دارند؛ «روایت» دارند. شاید در نگاه اول، شعرهای او آراسته به تکنیک‌ها و آرایه‌های عجیب‌وغریب نباشند؛ اما وقتی با آن‌ها ملاقات می‌کنیم، کاملاً این احساس را داریم که با یک جهان و زندگی شاعرانه مواجه هستیم؛ با کسی که شعر را زندگی می‌کند و این تجربه را به ما می‌چشاند. بستر روایت این تجربه‌های شاعرانه او، همیشه غزل است. سعادتمند اعتقاد دارد که هر شاعری، زبان فطریِ خودش را در بین قالب‌های شعری دارد و باید آن قالب متناسب با بیان احساسات خود را بیابد. او می‌گوید: «احساس من این است که زبان فطری من غزل است و در غزل، بهتر می‌توانم خودم باشم.» او بهترین حالت ممکن کلمات را در غزل می‌داند. 🔹اوج این سرزندگی و تغزّل را در سروده‌های آیینی‌اش می‌بینیم. شاید زندگی در شهر معنوی قم و انس او با جمع‌های دینی، این توفیق را به او داده که بهترین سروده‌هایش را خرج اهل‌بیت (ع) کند و چه توفیقی بالاتر از این برای غزل و چنین غزل‌سرایی؟ «و مسکینم به قدر آن گدایانی که در غربت فقط امید دارم از تو ای شاه نجف لبخند نشستم گوشه صحنت برایت شعر می خوانم اگر این لحظه‌ها حس می‌کنم هستم سعادتمند» 🔹توجه شاعرانه سعادتمند نسبت به مسائل روز مردم نیز گرچه کم اما ستودنی است. اشعار او برای کرونا و بلوای «زن، زندگی، آزادی» ازین جنس است: «نجار قصه، دوست جنگل نمی‌شود دقت بکن به خنده دندان‌گرازی‌اش […] از بیخ ریشه می‌بُرد آن‌گاه می‌بَرد ما را به کارخانه کبریت‌سازی‌اش ما را به جان هم که بینداخت می‌شود، خود خانه عدالت و خود نیز قاضی‌اش» 🔹در پایان، نمی‌توان در مسیر شاعری سعادتمند، از رابطۀ او با مادرش سخن نگفت؛ مادری که از بچگی، دوبیتی‌های فائز دشتی و باباطاهر را برایش می‌خواند و شاعرانه زندگی‌کردن را به او یاد داده است. او می‌گوید: «مادرم یک دعای خیلی خوب داشت. وقتی احساس می‌کرد کسی بیش از حد دارد توی زندگی‌اش دخالت می‌کند و به قول معروف، کار به کارش دارد می‌گفت: خدا با خوشی خودش مشغولش کند...» . مادری که بعد از پر کشیدنش نیز، مانند زنده بودنش، الهام‌بخش شعرهای اوست: «دو چشم داشت دو تا کوکب درشت کویری که می‌گرفت دلت را به تشنگی به اسیری […] دو استکانِ پر از چای روضه‌های محرم دو نوحه‌خوان دو صدای تر و تمیز حریری دو یارِ سخت مشقّت کشیده‌ای که نمی‌شد نگاهشان کنی و زیر بار عشق نمیری سپیدتر شده گیسویم و چقدر شبیهم به او، به آن زن محلول در جوانی و پیری به آن زنی که از این روزگار هیچ نمی‌خواست به جز همان دل سبز محمدی و غدیری و رفته است و از او یادگار مانده برایم دو چشم خیس دو تا کوکب اصیل کویری» 🔹«گنجشک‌های پاییز»، «باران پس از برف» و «لیلی آذر»، سه کتاب منتشر شده اعظم سعادتمندند.
سرخ بر تخته‌سیاه مدرسه پیوند جنگ و مدرسه در اشعار قیصر امین‌پور و سلمان هراتی 🔺رسانه بافتار 🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
‌ 🔹اوایل مهرماه و شروع سال تحصیلی، درست همان زمانی است که هنوز به حضور و غیاب‌ها و روال مرسوم مدرسه عادت نکرده‌ایم و معمولاً برایمان تازگی دارد. مهرماه همچنین بهار دید و بازدید دانش‌آموزان در حیاط مدرسه است. حال دوستانی که می‌بینیمشان را می‌پرسیم و از دوستان غایب، خبر می‌گیریم. حالا اگر چند تن از دانش‌آموزان یک مدرسه، شهید شده باشند، بچه‌ها چه حالی پیدا می‌کنند؟ 🔹روزهای مدرسه دوران دفاع مقدس، رنگ و بوی دیگری داشتند. گاهی می‌شد که دانش آموزان از شهری به شهر دیگری می‌رفتند تا کمی از جنگ دور باشند و در جایی ایمن‌تری درس بخوانند. گاهی هم خبر شهادت هم‌کلاسی‌شان به گوششان می‌رسید. از طرفی نیز شوق به شهادت و مبارزه در جبهه‌ها، دانش‌آموزان را بین مدرسه و جبهه رفتن مردد می‌گذاشت. 🔹در این میان، شاعرانی همچون «قیصر امین‌پور»‌ و «سلمان هراتی» که هر دو معلم هم بودند، پای کار توصیف شاعرانه این موقعیت تاریخی برآمدند و اشعار بسیاری در این خصوص سرودند. در این شعرها، هر کدام از این دو شاعر گرامی، به نحوی این فضای حاکم بر کشور را به تصویر کشیده‌اند؛ برای مثال در شعر مشهور قیصر امین‌پور، بند «ما همه اکبر لیلازادیم!» همین وضعیت را توصیف می‌کند که گرچه همه دانش‌آموزان بنا به دلایل مختلف نتوانستند به جنگ بروند؛ اما در همان فرهنگ عاشورایی نفس می‌کشند. 🔹این اشعار قیصر و سلمان، زبانی ساده و روان و فضایی دبستانی دارند و گویی از زبان یک دانش‌آموز سروده شدند؛ مثلاً‌ شعر «ساعت انشا» سروده سلمان هراتی، خودش به تنهایی تعیین‌‌کننده همین زاویه‌دید است: «مصطفی گفت: ‌شهید/ مثل یک نمره بیست/ داخل قلب من و تو می‌ماند». 🔹در این روزهای اول مهر که با هفته دفاع مقدس هم‌زمان شده، به سراغ برخی از اشعار قیصر و سلمان رفته‌ایم که از پیوند جنگ و مدرسه سخن گفته‌اند. پی‌نوشت: عکس استفاده شده در جلد، تصویر مدرسه‌ای در سوسنگرد است که در فروردین ۱۳۶۳ توسط علی‌رضا عابدی ثبت شده است.