کاش منم الان مثل خواهرم بیدغدغه به زندگیم ادامه میدادم و به جشن تکلیفی که فردا خواهم داشت فکرمیکردم .
معاونمون اومد سرکلاسمون مسابقههای فرهنگی هنری رو بگه ، تقریبا دو سه نفر اسم دادن منم که کلا نمیخواستم اسممو بنویسم
برگشت گفت یگانه تو کلاس شما نیست؟
منی که ته کلاس میشینم : چرا خانم همینجام
معاون : تو که خیلی هنرمندی اسمتو مینویسم کاراتو برام بیار😭😂 سید چه وضعشه آخه .
میخواستم برای تک نوازی هم اسممو بنویسم ولی دیدم فعلا نمیتونم از پسش بربیام :))))
هدایت شده از ؛کاتوره
دلم میخواد یقه بعضیا رو بگیرم و سرشون داد بکشم لطفا بزرگ شو . دیگه واقعا نمیتونم تحملت کنم
هدایت شده از ؛کاتوره
خلاصه که آخرش وایستادیم تا اتوبوس بیاد
و چون جمعیت زیاد بود احتمال داشت هرکی رد بشه یه تیکه هایی با مضمون [کجا نذری میدن؟ یا حسین . حمله کردن . صلوات ] و خلاصه در این قبیل بشنویم
والا ناگفته نماند من خودم اون وسط مشتمو بردم بالا گفتم الله اکبر بعد هممون پاره شدیم 😔
هدایت شده از ؛کاتوره
الله اکبر گویان و با خواندن ای لشکر صاحب زمان اماده باش آماده باش وارد اتوبوس شدیم.