eitaa logo
🌴 باغ دعا 🌴
1.1هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
19 فایل
🌿﷽‌🌿 «با عنایت امام زمان عج» صوت های سخنرانی استوری مداحی عکس نوشته و... مطالبی با محوریت مذهبی_اجتماعی 👤ارتباط با ادمین:👇 @sh444iei «ختم قرآن هفتگی برای شهدا🌷» روزهای جمعه ثبت میشود.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 شهید مهدی موحدنیا فرزند احمد در تاریخ 1366/01/18 در شهر سبزوار به دنیا آمد. در بین دوستان و آشنایان به شخصی سالم و شوخ طبع و در کار جدی و مسئولیت پذیر شهرت یافت. ایشان از پیشتازان کارهای فرهنگی ازجمله برپایی مراسمات عزاداری، ایستگاه های فرهنگی و صلواتی، یادواره شهدا، برگزارکننده گروه های جهادی و خدمت رسانی به مناطق محروم، اعزام در مناطق جنگی راهیان نور، تنها قسمت کوچكی از امورات بی شمار این شهید بزرگوار است. 💠از شاخصه های اصلی ایشان مخلص بودن او در امور با عَلَم بسیج بود. او که از بسیجیان فعال پایگاه مقاومت بسیج شهید شجیعی بود، در دانشگاه این عَلَم را با نام بسیج دانشجویی استوارتر کرد. قبل از تحصیل در دانشگاه، جزء خادمان افتخاری آستان مقدس شهدای گمنام مزار شهدای دانشگاه آزاد سبزوار بود. پس از پایان تحصیلات به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. 💠این بار ماموریتش در سپاه قدس بود و در آنجا به عنوان مربی مسئولیت سواد آموزی و آموزش نیروهای فاطمیون را بر عهده داشت. در ادامه مدت زیادی در منطقه های نبردِ سوریه به مبارزه ادامه داد و سرانجام در تاریخ 1396/8/27 در منطقه بوکمال سوریه، حین درگیری با گروهای تکفیری داعش بر اثر اصابت گلوله به گردنش شربت شیرین شهادت را نوشید و به این فیض والا نائل آمد. پیکر پاک و مطهر ایشان پس از تشییع باشکوه، در گلزار شهدای شهر سبزوار به خاک سپرده شد. چند روز پس از ریخته شدن خون گرانبهای این شهید والامقام، جبهه مقاومت در منطقه با پیروزی صددرصدی مواجه شد و نام داعش برای همیشه از روی کره خاکی محو گشت. @baghe_doa1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رو شروع میکنیم: ختم دسته جمعی قرآن کریم هدیه به چهارده معصوم(ع) و همه اموات شیعه بی وارث و تمام شهدای اسلام (از صدر اسلام تا ابد) 🕊و «شهید مدافع حرم مهدی موحدنیا» 🌷 👈به نیت سلامتی و تعجیل در فرج مهدی فاطمه عجل الله، و حاجت روایی همگی شرکت کننده ها در ختم 🌷نیت کنید و بسم الله... ⬅️ فرصت خواندن تا یک هفته از زمان جزء گرفتن😊 🪴با خوندن یک یا چند جزء در ثواب تمام دورهای ختم قرآن شریک میشید😊 بعد از خوندن قرآن دعا مستجابه اول برای فرج و حاجات دیگران و بعد حاجت خودتون دعا کنید🙏 🌿تا روز جمعه ختم قرآن به «شهید مدافع حرم مهدی موحدنیا» 🌷اختصاص داره .(و کل شهدا و شهدای مدنظرتون) @baghe_doa1
دوستان خوب وقرآنی لطفا نیت که میکنید برای شروع ختم قرآن حتما برای سلامتی امام زمان«عج»و سلامتی خواهرعزیزمون که باردارهستند و سلامتی فرزندشون دعا بکنید ویک حمد هم قرائت بفرمایید برای شفای عاجل همه بیماران🙏🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا برای حاجت روایی دوست عزیزمون ذکر« اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ» هر تعداد که می تونیدقرائت بفرمایید... ان شاءالله که به برکت این دعاهای دسته جمعی همه امون حاجت روا بشویم. 🙏🌷
.خـــــــدا💕 نسبت به خیلی چیزها مطمئن نیستم فقط مطمئنم خدا کسی رو که همــــه چیزو رها کرده و اومده طرف خــودش تنها نمیزاره.... 🦋 http://eitaa.com/joinchat/2492203295C6bf98f8f49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣من و آقا مهدی ۴ سال با هم در یک دانشگاه درس می‌خواندیم. من در رشته کامپیوتر و ایشان دانشجوی رشته برق بود. خب من یک دختر مذهبی و معتقد بودم. از آنهایی که سعی می‌کردم در روابطم با نامحرم چارچوب‌ها را رعایت کنم اما چند بار ناخواسته چشمم به مهدی افتاده بود و راستش را بخواهید از او خوشم آمد. سعی می‌کردم به این موضوع خیلی بها ندهم و فراموشش کنم. اما مدتی که می‌گذشت باز به صورت اتفاقی او را می‌دیدم. گاهی از خدا گله می‌کردم که چرا منی که می‌خواهم او را فراموش کنم باز سر راهم قرار می‌گیرد. در دلم با خودم درگیر بودم تا اینکه یک اتفاق عجیب افتاد. ❣شوهر خواهرم که دوست آقا مهدی بود، یکبار منزل آنها مهمان می‌شود. مادر مهدی به او می‌گوید مهدی هنوز زن نگرفته شما که دوستش هستید یکی را معرفی کنید به او. شوهر خواهرم هم بلافاصله من به ذهنشان می‌آید و همانجا معرفی می‌کنند. وقتی در خانه ما این موضوع مطرح شد، داشتم از تعجب شاخ در می‌آوردم که خدایا! چطور این ماجرا چرخید و اینگونه شد. من چهار سال بر احساس خودم غلبه کرده بودم و وقتی دیدم خدا چگونه برایم رقم زده خوشحال شدم🥰 ❣در سال 1392 همزمان با تولد حضرت زینب(س) عقد کردیم و‌ از همان روزهای ابتدای زندگی فهمیدم مهدی ارادت خاصی به حضرت زینب(س) دارد و هر ساله  در سالروز تولد حضرت زینب(س) ایستگاه صلواتی برپا می‌کرد. ارادتش به حضرت زینب(س) عشقی بالاتر از بودن در کنار خانواده بود و سرانجام به سوریه رفت. راوی:همسر شهید @baghe_doa1
🌷باید بروم و به تکلیفم عمل کنم مهدی رابطه‌اش با پدرش خیلی عجیب بود. به قدری به هم دلبسته بودند که در کمتر پدر و پسری این موضوع را دیدم. با این حال وقتی قرار شد به سوریه اعزام شود، پدرش در بیمارستان بستری بود. آمد به من گفت: هول نکن! پدرم چند روز بیشتر کنار ما نخواهد بود. من هم دارم می‌روم سوریه. با تعجب گفتم: چطور اینقدر راحت می‌توانی این حرف را بزنی؟ لااقل بمان. گفت نه باید بروم و به تکلیفم عمل کنم. وقتی رفت پدرش چند روز بعد از دنیا رفت. فرماندشان می‌گوید: بیا برو لااقل لحظه آخر پدرت را ببین. اما مهدی قبول نمی‌کند و می‌گوید: اینجا می‌مانم و ثوابش را هدیه می‌کنم به پدرم.  تا یک روز مانده به شهادتش آنلاین شد و من اولین چیزی که پرسیدم این بود که آقا مهدی شما سالمید؟ گفت: بله من سالمم. الان بوکمال هستم و شهر با خاک یکسان شده، برایمان دعا کن. یک پایگاه مانده اگر ان‌شاءالله این را هم بگیریم و سالم بمانم بعدش دیگر می‌آیم چند ماهی پیش شما هستم بعد دوباره بر می‌گردم. دعا کن پیروز شویم. اگر تا سه چهار روز دیگر تماس نگرفتم، پیگیر باش. گفتم: یعنی چی پیگیر باشم؟ گفت: شاید خدا قبولم کرد.  بعد از این تماس رفتم مشهد. ۲۸ صفر مشهد بودم اما همه‌اش دلم مثل سیر و سرکه می‌جوشید. سه چهار روز خیلی به من سخت گذشت. دائم اخبار را دنبال می‌کردم. وقتی از مشهد برگشتم فردا شبش مهدی شهید شد. او در شب شهادت امام رضا(ع) به شهادت رسید🌷🍃 @baghe_doa1