9.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پارتیزانهای کوچک...
@bagherzadeh91
شاهد|مصطفی باقرزاده
پارتیزانهای کوچک... @bagherzadeh91
این روزها هم میگذرد، مثل همهی روزهای همهی روزگاران. جان به لب میآورد، معنای واژهها را تغییر میدهد، دردهای درماننشدنی به جا میگذارد، ولی میگذرد. تاریخ اما یادش میماند ملتی را که کنار آوارِ خانههاشان، در هنگامهی هجوم بلدوزرها، میانِ موجِ خبرهای تلخ، در بحبوحهی بمب و باروت و بییاوری، ایستاده جنگیدند، ایستاده خندیدند و ایستاده شهید شدند. تاریخ یادش میماند که چطور یک جهان چشم تنگ کرد و دقیقتر از همیشه، خیره و حیرانِ مردمی شد که ستمکشیدهی سالیان سال بودند و زخمیِ ظالمترینهای زمانه، اما ایستادند، دویدند، داغ پشت داغ دیدند، جان دادند و جان گرفتند و جز خدا را فریاد نزدند، به غیر خدا امید نبستند، از غیر خدا یاری نخواستند. تاریخ به خاطر میسپارد که ایمانِ یک ملتِ همیشه در رنج، چطور اهالیِ این سیاره را انگشتبهدهان گذاشت؛ ایمانی که مثل خون در رگهای پیر و جوان و کوچک و بزرگشان جاری بود، که از برادرها و پدرها و پدربزرگهای پرپرشده به ارث رسیده بود، که با لالایی مادرها و نوازش خواهرها در زوایای روح ریشه دوانده بود... ایمانی که با اشک شسته نمیشد، از بیم مرگ فراموش نمیشد، و بدون آن، ادامهی حیات در خاکِ بهخونآغشتهای که در هر وجَبش پارهی تنی آرمیده، ممکن نمیشد...
این روزها هم گذشتنیاند؛ مثل روزی که خون فرزند آدم به زمین ریخت، مثل وقتی که از فرزند، تنها پیراهنی خونین برای یعقوب ماند، مثل زمانی که سر فرزند ذکریا از تنش جدا شد، مثل لحظهای که فریادِ فرزند آخرین رسول از میان در و دیوار برخاست، مثل غروبی که خون گلوی فرزند حیدر کرار در سرخترین گودال جهان جاری شد... حماسهی راستقامتانِ فلسطین اما با چندین هزار بهخاکافتاده هم پایان نمیپذیرد و این نیلِ خروشانِ ایمان و اراده و استقامت، دیری نخواهد پایید که فرعونیان را غرق خواهد کرد. این وعدهی خداست که خودش فرموده "يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنوا" تا شکی نمانَد که "إنَّ اللّهَ عَلىٰ نَصرِهِم لَقَدير".
7.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میگویند از دوسـت و آشـنا تا شاگـرد و همرزمـت دوسـت داشـتند شـبیه تـو باشـند. شـبیه تو، لب خط مقـدم، بیهـراس و تمامقد راه بروند، شـبیه تو ساده و آراسـته بپوشـند، شـبیه تو مؤدب نمـاز بخوانند، شـبیه تو نیمهشبها به مناجات برخـیزند، شـبیه تو جانانه بجنـگـند، حتیٰ شـبیه تو واژهای را اشـتباه تلفـظ کنند! شـبیه تو "زندگی" کنند...
و من فـکر میکنم: خب، اصـلاً چطور میشود کـسی نخـواهد که شبیهـت باشد؟! مگـر میشود مصطـفای مـهربانِ صـبورِ دانشـمندِ نویسـندهی نقـاشِ عـکاسِ خـلاقِ قـهرمانِ شگـفتانـگیز را با تمام قـلب دوسـت نداشت و با دیدن عکـسش از ته دل لبـخند نزد؟
آنوقت، صدای آسـمانی تو در ذهـنم طـنین میاندازد؛ لحنِ عاشـقانهی محـزونِ راز و نیازهایت، صلابتِ شکوهـمندِ سخـنرانیها و مـصاحبههایت... و حرفـم را پس میگـیرم. آن صفـتها که گـفتم را، و هـزار زیباییِ دیگرت را که نگـفتم. به قول رفیقـت، اینها، همه، تو هستی و اینها، همهی تو نیست... همهی تو، عـشـق است... عشق بود که از تو شهـید دکـتر مصـطفیٰ چـمران ساخت...
@bagherzadeh91
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"شما" نکنید.
@bagherzadeh91
8.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دو طرفه ست داستان!
@bagherzadeh91
8.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهرت اجازه داد که مادر بخوانمت...
به شرط خودسازی...
@bagherzadeh91