مادر #شهیدابراهیم_همت:
زودتر از هر روز آمد خانه،اخمو و دمق.😔
میگفت دیگر بر نمیگردد سر کار،به آن میوه فروشی،آخر اوستا سرش داد زده بود.😒
خم شد و صورتش را بوسید و آهسته صدایش کرد.ابراهیم بلند شد و نشست.😢
اوستا آمده بود تا ناراحتی آن روز را از دلش درآورد و برش گرداند سر کار.😢
اوستا می گفت:صد بار این بچه را امتحان کردم؛پول زیر شیشه ی میز گذاشتم،توی دخل دم دست گذاشتم،ولی یک بار ندیدم این بچه خطا کنه!👌
#شهداءرایادکنیمباذکرصلوات
https://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9