#حکایت
🖍 روزی زنی نزد ملایی #دعانویس آمد
و از #بدخلقیهای شوهرش گلایه کرد ملا
بعد از بررسی متوجه شد مشکل خاص
ماورایی ندارند.
♦️زن اصرار به #دعا داشت و گفت باید
برای کاری کنی که او با من مهربان باشد
🔹 ملا ناچارا به او گفت:
باشد چشم لیکن مواردی لازم دارد که
بنده ندارم
🔸 زن گفت : هر چه باشد هرکجا که
باشد برایت تهیه میکنم
🔹 ملا گفت : چند تار مو از یال #شیر
نر ،چند تار مو از ببر بنگال ، چند تار مو
از بگربه وحشی ...آیا میتوانی تهیه کنی ⁉️
👈ملا در واقع خواست او رد یا منصرف
کند اما نتوانست ناچارا او را دنبال نخود
سیاه فرستاد یعنی کاری نشدنی ‼️
🔸زنگفت آری میتوانم ولی زمان میبرد
🔹 ملا با تعجب 😳بسیار گفت:
باشد هر وقت آوردی. البته ۶ ماه
بیشتر فرصت نداری
👈 زن رفت سراغ باغ وحش 😅 چند
کیلو گوشت هم با خود برد و هر روز به
شیر و ببر و گربه وحشی گوشت میداد ،
یکماه طول کشید آرام به آنها نزدیک شد
😨😱 آنها با او ملایم و تو حدودی
دوست شدند
دست روی سر آنها کشید و آنها را ناز
می کرد وهر روز کارش این بود تا زمانی
که باخود قیجی آوردو از هر کدام مقداری
مو برید 😬😅 پس از ۳ ماه موها را
برای ملا آورد
🔸و گفت : مواردی که لازم داشتی
آوردم به قولت عمل کن،
🔹 ملا با تعجب 😳 گفت: چگونه
این کار رد کردی ⁉️
🔸گفت:جناب ملا نمی دانی چه سختیها
کشیدم چه عذابهاکشیدم هر روز کارم
ناز کردن این حیوانات وحشی بود تا رام
شدند
✅ ملا گفت:بنده خدا اگر چندتا از این
نوازشهارا سهم شوهرت میکردی سریعتر
و بهتر شوهرت با تو مهربان میشد ، نه
تنها موی سر بلکه جانش را هم برای تو
میداد 🌺
#باقیات_الصالحات
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
لینک کانال باقیات الصالحات
https://eitaa.com/joinchat/1203503342C119fa086d4