eitaa logo
پایگاه جامع شناخت بهائیت
142 دنبال‌کننده
58 عکس
9 ویدیو
6 فایل
ارتباط با ما: @Parhizgar
مشاهده در ایتا
دانلود
*لواط، زنا و ازدواج با محارم در بهائیت فرقه هايي كه پشتوانه الهي ندارد، براي جذب پيرو و افزايش جمعيت، مجبورند براي هر گروهي از مخاطبان، جاذبه اي فراهم سازند. برخي را كه در پي خدا و دين هستند، با ظاهري ديني و مذهبي جذب كنند و بعضي را كه در پي آزادي و اباحه گري هستند با برداشتن قيد و بندها و نمايش آزادي هاي كاذب. بهائيت نيز از اين مقوله خارج نيست. ابتدا با تعاليم دوازده گانه خود جلو مي آيد تا برخورد مخاطب را ببيند، اگر در پي معارف الهي بود، از توحيد و نبوت دم مي زند و اگر در پي آزادي از قيد و بند احكام بود، آزادي هاي جنسي را نشان مي دهد. در اين نوشته، به قسم دوم، يعني ترويج اباحه گري در احكام بهائيت مي پردازيم و به نمونه هايي اشاره مي كنيم: حسين علي نوري، درباره احکام همجنس گرايي، ازدواج با محارم و زنا می نویسد: ۱. لواط: «انا نستحیی ان نذکر حکم الغلمان اتقوا الرحمن یا ملا الامکان و لا ترتکبوا ما نهیتم عنه فی اللوح و لاتکونوا فی هیماء الشهوات من الهائمین؛ ما حیاء می کنیم که حکم پسرها را ذکر کنیم. از خدا ای جماعت ممکنات پرهیز کنبد و آنچه را که در لوح (اقدس) از آن نهی شده اید مرتکب نشوید و در بیابان شهوت رانی از جمله متحیرین نباشید.»۱ خدای بهائیان خجالت می کشد درباره همجنس بازي سخن بگوید. روشن نیست حکم لواط خجالت آورد است یا دور اندیشی بهاء الله؛ بعيد نيست كه حسين علي بهاء پیش بینی همجسگرایان را می کرد و می خواست آنان را هم جذب بهائیت کند. ۲. ازواج با محارم: «قد حرمت علیکم ازواج آبائکم؛ زن هاي پدرانتان بر شما حرام شده اند.»۲ بهاء در بحث ازدواج، تنها ازدواج با زن پدر را حرام می کند؛ پس ازدواج با دیگر محارم حرام نیست، همانگونه که برخی از بهائیان چنین می کنند؛ مانند بهائي اي که در مشهد با دختر خود ازواج کرده بود. ۳. زنا: «قَد حَکَم الله لِکُل زان و زانیه دیه المسلمه الی بیت العدل و حی تسعه مثاقیل من ذهب و ان عادا مره اخری ادوا بِضعف الجزاء هذا ما حَکَم بِهی مالک الاسما فی الولی و فی الخری قدر لهما عذاب مهیمن؛ خدا برای هر مرد و زن زنا کاری حکم کرده است که دیه أی به بیت العدل بپردازند و آن مقدار ۹ مثقال طلا است؛ جریمه او برای بار دوم دوبرابر می شود؛ این است آنچه که مالک اسماء در دنیا بدان حکم کرده است.»۳ جالب است که خدای بهائیان، تنها به زر اندوزی بیت العدل و تشکیلات بهائی چشم داشته است و هیچ اهمیتی به کانون خانواده و حرمت این نظام مقدس نداده است که می گوید: هر که زنا کرد ۹ مثقال طلا به بیت العدل بدهد و اگر تکرار کرد دو برابر می شود. این جمله، یعنی هر که پولدارتر است، آزادیش بیشتر است و به هر کس بخواهد می تواند تجاوز کند. شاید به همین خاطر است که عبد البهاء مجبور شد از ترک تعصبات جنسی سخن بگوید، زیرا حکم زنا در بهائیت، با تعصبات جنسی سازگار نیست؛ اگر يك بهائي تعصب جنسی داشته باشد دیگر نمی تواند تحمل کند که کسی به خانواده اش تجاوز کند و او هیچ چیز نگوید… همچنین در گنجینه حدود و احکام می نویسد: «و اما مسئله زنا، این مسئله تعلق به غیر محصن (کسی که زن ندارد) دارد نه محصن؛ و اما محصن حکمش راجع به بیت العدل است.»۳ پس اگر مردی با زن شوهرداری در مسلک بهائی زنا کرد، باید به بیت العدل مراجعه کنند تا جریمه رانقدی حساب کنند. هر انسان روشن فكري، با نگاه به اين احكام متمدنانه، از الهي بودن يا نبودن يك فرقه و مسلك آگاه مي شود، از اين رو ما به خرد خوانندگان احترام مي گذاريم تا خود تصميم بگيرند. پانوشت: ۱. اقدس، حسین علی نوری، ص ۶۴. ۲. پيشين ۳. پيشين، ص۲۱. 4. گنجینه حدود و احکام، ص ۲۴۲.
* تحلیل ادعای الوهیت سران بهائیت شيرازي و نوري در موارد بسياري با اعلان پايان دور نبوت، پيامبري خود را نفي کرده و از الوهيت و مظهريت و ربوبيت خود سخن رانده‌اند و ديگر سران و مبلغان بهائيت نيز اين سخنان را تأييد کرده‌اند؛ از جمله الوهيت. علي‌محمّد شيرازي درباره الوهيت خود و ظهور ربوبيتش مي‌نويسد: «چون که ظهور سر، ظهور الله، نه ظهور بشأن نبوت و ولايت، بل به ظهور ربوبيت از اين جهت بود که ظاهر شد به ظهور انني انا الله لا اله الا انا در حين ظهور اول کسي که به من بيعت کرد، محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، چنانچه نص حديث است، بعد اميرالمؤمنين(علیه السلام) بود و بعد ائمه(علیهم السلام)».(۱) حسين علي نوري نيز با نفي خداي سبحان، از الوهيت و يگانگي خود مي‌نويسد: «انّه لا اله الّا انا الباقي الفرد القديم» (۲) و در جاي ديگري آورده است: «قال و قوله الحقّ انّه ينطق في کلّ شأن انّه لا اله الّا انا الفرد الواحد العليم الخبير». (۳) ولي در قصيده ورقائيه خود را خداي خدايان مي‌خواند: «كلّ الالوه من رشح امري تالّهت و كلّ الربوب من طفح حكمي تربّت»(۴) و در لوح تولدش با جمله‌اي متناقض، از ادعاي الوهيت خود پرده برمي‌دارد: «فَيا حَبَّذا مِنْ هذَا الْفَجْرِ الَّذي فيهِ اسْتَوي جَمالُ الْقِدَمِ عَلي عَرْشِ اِسْمِهِ الْأَعْظَمِ الْعَظيمِ وَ فيهِ وُلِدَ مَنْ لَم ْيَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ».(۵) روشن است كه اين ادعاها با سيره مشترک انبياء الهي سازگار نيست، زيرا هيچ پيامبري جز با دعوت به توحيد ذاتي، صفاتي و عبادي مبعوث نشد، از اين‌رو انبياء الهي هرگز ادعاي الوهيت و ربوبيت نداشتند، بلكه انسان‌ها را سوي اعتقاد به مبدأ يکتا، رب يگانه و در نتيجه معبود واحد دعوت مي‌‌کردند: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون».(۶) انبياء پيش از معرفي خود و جايگاهشان (نبوت و رسالت)، خود را بنده خدا مي‌خواندند، از اين‌رو پيامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) به پيروان خود نيز مي‌آموزد که او را پيش از رسول بودن، بنده خدا بدانند: «اشهد ان محمّداً عبده و رسوله». بر پايه اين آموزه نبوي است که امام صادق(علیه السلام) مي‌فرمايد: «لا ترفعوني فوق حقي».(۷) پس چگونه است که مدعياني همچون علي‌محمّد شيرازي و حسين علي نوري خلاف سيره پيامبران الهي گام برداشته و از نردبان ادعا بالا مي‌روند؟ پانوشت ۱. تفسیر سوره حمد، ص ۲. ۲. اقدس، ص ۸۴ و ۸۶. ۳. همان، ص ۱۳۶. ۴. مکاتیب عبدالبهاء، ج ۲، ص ۲۵۵. ۵. رساله ایام تسعه، ص ۵۰. ۶. سوره انبياء، آیه ۲۵؛ نك: تسنیم، ج ۱۴، ص ۶۶۴. ۷. بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۲۶۵.
* پايه‌ريزي تشکيلات اداري و سلطنت بهائی با الگوگیری از نظام سلطنتی انگلستان عدم مداخله در سیاست، یکی از تعالیم دوازده گانه بهائیت است؛ لیکن در تناقضی آشکار، این جریان درباره پايه‌ريزي تشکيلات اداري و سلطنت، صراحتاً به الگوگيري از نظام سلطنتي انگلستان اقرار مي‌کند: «در اصول احکام که از قبل در کتاب اقدس و ساير الواح نازل امور راجع به سلاطين و رؤساي عادل و اُمناي بيت عدل شده و منصفين و متبصّرين بعد از تفکّر اشراق نيّر عدل را به عين ظاهر و باطن در آنچه ذکر شده مشاهده نمايند حال آنچه در لندره امّت انگريز به آن متمسّک خوب به نظر ميآيد چه که به نور سلطنت و مشورت امّت هر دو مزيّن است.»(۱) این موضوع نه تنها یکی از تناقضات تعالیم دوازده‌گانه بهائیت است، بلکه یکی از تناقضات ادعای بدیع بودن آموزه‌ها و تعالیم بهائیت و به مقتضی زمان بودن بهائیت نیز هست که جا دارد حق‌جویان و حقیقت‌طلبانی که درباره بهائیت تحقیق و تحری می‌کنند، به این تناقضات توجه ویژه‌ای داشته باشند. پانوشت ۱. مجموعه‌اي از الواح جمال اقدس ابهي، ص ۵۳.
* نقش عبد البهاء در تحولات بهائيت عباس افندی، پسر حسین علی بهاء (پیامبر بهائیت) است که نزد بهائیان به عنوان مبین بهائیت شناخته می‌شود. او خود را عبد البهاء نامید و در متحول كردن بهائيت همه كوشش خود را به كاربست. در این مقاله به گوشی ای از تحولات بهائیت در زمان عبد البهاء اشاره خواهیم کرد: ۱. هنگامی که عباس افندی به قدرت رسید، با بسیاری از دستورات و وصایای پدر مخالفت کرد که از جمله به دو نمونه اشاره می‌کنیم: الف). مخالفت در باب جانشینی بهاء؛ عبد البهاء، نخست دست برادر کوچک خود، یعنی محمد علی را از بهائیت کوتاه کرد، زیرا بنا به وصیت بهاء، اول عبد البهاء به قدرت می رسید و سپس برادرش محمد علی، زمام بهائيت را به دست می‌گرفت.(۱) ب). مخالفت با احكام بهاء؛ از جمله مي توان به رواج دست بوسی در زمان عبد البهاء اشاره کرد؛ این در حالی بود که بهاء دست بوسی را در بهائیت ممنوع کرد و در اقدس نوشت: «قد حرم علیکم تقبیل الایادی فی الکتاب؛ بوسیدن دستها بر شما حرام شده است.»(۲) ج). سرپیچی از وصیت بهاء در باره اموال و اوقاف خیریه بهائیت که به دستور بهاء باید به اولاد بهاء (اقصان) باز می گشت و پس از آنان به بیت العدل می رسید؛(۳) ولی عبد البهاء در وصیت نامه خود شوقی افندی را به مقام ولی امری و ریاست بیت العدل منصوب کرد تا همه اموال را در اختیار گیرد.(۴) ۲. با رو به زوال رفتن قدرت روس، عباس افندي دست به کار شد تا حامی جدیدی برای بهائیت دست و پا کند؛ بنا بر اين از روس‌ها روی گرداند و به سوی انگلیس ها رفت و با خوش خدمتی‌هایی که به انگلیسي‌ها کرد، موفق شد حمايت آنان را جلب كرده و مقام «سر» که یک مقام عالی رتبه انگلیس است را از آن خود کند. ۳. عبد البهاء در سفرهای اروپایی و آمریکایی خود، توانست آرمانی‌هایی را به عنوان تعالیم یا اصول دوازده گانه بهائیت فراهم سازد؛ شعارهایی که می توان از چند جهت به آنها نگاه کرد: الف). از جهت الهی بودن، زیرا برخی از این تعالیم برگرفته از سیره انبیاء است و برخی مخالف سیره پیامبران؛ مانند تحری حقیقت و وحدت عالم انسانی. ب). از دید عقلانیت، زیرا برخی از این آموزه ها مخالف عقل سلیم است؛ مانند ترک جمیع تعصبات. ج). از جهت علمیت، زیرا برخی از این اصول با علم روز نیز تناقض دارد؛ مانند: وحدت خط و لسان. ۴. عبد البهاء که می خواست بهائیت را در نسل خود نگه دارد، دست برادر را از بهائیت کوتاه کرد؛ ولی خودش نیز پسردار نشد، از این رو مجبور شد، قدرت را به نوه دختری خود، یعنی «شوقی افندی» واگذار کند، از اين رو سيره پدر را در جانشيني و خلافت در بهائيت نيز تغيير داد و اولين انشعاب را در بهائيت رقم زد.(۵) پانوشت: ۱. الواح بها، ص ۱۰۸. ۲. اقدس، حسین علی بهاء، ص ۱۰. ۳. پیشین، ص ۱۳. ۴. وصیت نامه عبد البهاء. ۵. نک: تاریخ جامع بهائیت، ص ۵۷۶.
هوش کنید مست را، آب زنید دست را سجده کنید هست را 🍃🌸عید ربیع میرسد🌸🍃 عفو کنید بنده را، ارج نهید زنده را یاد کنید رفته را 🍃🌸عید ربیع میرسد🌸🍃 💠میلاد نبی اعظم(ص) و امام صادق (ع) مبارک باد💠
سکوت بهائیت در برابر دستگیری مفسد اخلاقی و اقتصادی در مقطعی که کشور به سبب اعمال فشارهای مختلف، درگیر جنگ اقتصادی تمام عیار بوده و تمامی تلاش‌ها در راستای تقلیل آسیب‌های ناشی از تحریم‌های اقتصادی متمرکز شده، تشکیلات «بهائیت» با اقدامات تخریبی خود به طرق مختلف، به این بحران دامن زده و می‌زند. در این راستا باید به نقش عناصر و مهره‌های بهائی اخلالگر اقتصادی اشاره کرد. یکی از این عناصر، «سامان قاقچی» است که با تمرکز بر قاچاق و احتکار کالا، در روند طبیعی بازار خلل وارد می‌ساخت. این عضو فرقه بهائیت که در زمینه قاچاق کالاهایی چون «اسپیلت» و عرضه آن‌ها با لیبل‌های تقلبی به بازار، ‌همچنین احتکار کالا در ایام فشار اقتصادی، فعالیت‌های گسترده‌ای در یکی از استان‌های غربی کشور داشت، با افشای این تخلفات و تحرکات، در نهایت بازداشت شد. از دیگر اتهامات این اخلالگر اقتصادی عضو فرقه بهائیت، می‌توان به فساد اخلاقی گسترده و باج‌گیری‌ از طریق تهیه تصاویر از سوژه‌های مختلف، اشاره کرد. نکته‌ قابل‌تأمل، تلاش گسترده تشکیلات و محافل بهائی برای سرپوش گذاشتن بر این رسوایی و عدم افشای خبر دستگیری او و تعلقش به فرقه بهائیت است. پیش از این نیز اخبار مربوط به نفوذ و تأثیر منفی یکی از عناصر بهائی بر بازار ارز و سکه در رسانه‌ها منتشر شد. شایان ذکر است، نفاق و تلاش برای ضربه به نظام اسلامی، سابقه‌ای دیرینه در فرقه بهائیت دارد و تاکنون موارد متعددی از تحرکات فرقه مزبور در بازار قاچاق برخی کالاها و تلاش برای نفوذ در عرصه اقتصادی، افشا شده‌ است. تلاش فرقه«بهائیت»برای ضربه به نظام اقتصادی/یک عنصربهائی دستگیر شد تلاش فرقه«بهائیت»برای ضربه به نظام اقتصادی/یک عنصربهائی دستگیر شد یک عضو فرقه بهائیت به دلیل بحران آفرینی در نظام اقتصادی کشور و تمرکز بر قاچاق و احتکار کالا دستگیر شد. به گزارش خبرنگار مهر، در مقطعی که کشور به سبب اعمال فشارهای مختلف، درگیر جنگ اقتصادی تمام عیار بوده و تمامی تلاش‌ها در راستای تقلیل آسیب‌های ناشی از تحریم‌های اقتصادی متمرکز شده، تشکیلات «بهائیت» با اقدامات تخریبی خود به طرق مختلف، به این بحران دامن زده و می‌زند. در این راستا باید به نقش عناصر و مهره‌های بهائی اخلالگر اقتصادی اشاره کرد. یکی از این عناصر، «سامان قاقچی» است که با تمرکز بر قاچاق و احتکار کالا، در روند طبیعی بازار خلل وارد می‌ساخت. این عضو فرقه بهائیت که در زمینه قاچاق کالاهایی چون «اسپیلت» و عرضه آن‌ها با لیبل‌های تقلبی به بازار، ‌همچنین احتکار کالا در ایام فشار اقتصادی، فعالیت‌های گسترده‌ای در یکی از استان‌های غربی کشور داشت، با افشای این تخلفات و تحرکات، در نهایت بازداشت شد. از دیگر اتهامات این اخلالگر اقتصادی عضو فرقه بهائیت، می‌توان به فساد اخلاقی گسترده و باج‌گیری‌ از طریق تهیه تصاویر از سوژه‌های مختلف، اشاره کرد. نکته‌ قابل‌تأمل، تلاش گسترده تشکیلات و محافل بهائی برای سرپوش گذاشتن بر این رسوایی و عدم افشای خبر دستگیری او و تعلقش به فرقه بهائیت است. پیش از این نیز اخبار مربوط به نفوذ و تأثیر منفی یکی از عناصر بهائی بر بازار ارز و سکه در رسانه‌ها منتشر شد. شایان ذکر است، نفاق و تلاش برای ضربه به نظام اسلامی، سابقه‌ای دیرینه در فرقه بهائیت دارد و تاکنون موارد متعددی از تحرکات فرقه مزبور در بازار قاچاق برخی کالاها و تلاش برای نفوذ در عرصه اقتصادی، افشا شده‌ است. حال جای این پرسش است که تشکیلات بهائیت کجاست و چرا در برابر این رسوایی سکوت کرده است؟ آنان که برای دستگیری پیروان خود جنجال به پا می کردند و کمپین به راه می انداختند؟ منبع: مهر
مقاله «پیشینه شناسی و نقد ادعای نبوت سران بابیت و بهائیت»👆👆👆
* تناقض ادعای مظهریت و الوهیت باب و بهاء با ادعای نبوت آنان علی محمد شيرازي (باب) و حسین علی نوري (بهاء) در موارد بسياري با اعلان پايان دور نبوت، پيامبري خود را نفي کرده و از الوهيت و مظهريت و ربوبيت خود سخن رانده‌اند و ديگر سران و مبلغان بهائيت نيز اين سخنان را تأييد کرده‌اند: الف. شيرازي درباره جايگاه خود مي‌نويسد: «چون که ظهور سر، ظهور الله، نه ظهور بشأن نبوت و ولايت، بل به ظهور ربوبيت از اين جهت بود که ظاهر شد به ظهور انني انا الله لا اله الا انا…» (۱) ب. نوري مقام شيرازي را ظهور الله مي‌داند: «سنه ستين اول ظهور اللّه است ».(۲) ج. حسين‌علي نوري نيز با نفي خداي سبحان، از الوهيت و يگانگي خود مي‌نويسد: «انّه لا اله الّا انا الباقي الفرد القديم» (۳) و در قصيده ورقائيه خود را خداي خدايان مي‌خواند: «كلّ الالوه من رشح امري تالّهت و كلّ الربوب من طفح حكمي تربّت» (۴) و در لوح تولدش با جمله‌اي متناقض، از ادعاي الوهيت خود پرده برمي‌دارد: «فَيا حَبَّذا مِنْ هذَا الْفَجْرِ … فيهِ وُلِدَ مَنْ لَم ْيَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ». (۵) د. اشراق خاوري درباره جايگاه نوري مي‌نويسد: «مقام آن حضرت، رسالت و نبوت نبوده و نيست، بلكه ظهور الله و مظهر مقدس نفس غيب الغيوب است.» (۶) ابوالفضل گلپايگاني به سيره مشترک انبياء الهي(علیهم السلام) اعتقاد دارد و درباره آن مي‌نويسد: «مظاهر امر الله را مظاهر حقيقت واحده و کل را در حکم يک روح و يک نفس مي‌دانند … شرايع الهيه را در حکم شريعت واحد دانسته‌اند.» (۷) ليکن روشن است كه اين ادعاها با سيره مشترک انبياء الهي(علیهم السلام) سازگار نيست، زيرا هيچ پيامبري جز با دعوت به توحيد ذاتي، صفاتي و عبادي مبعوث نشد، از اين‌رو انبياء الهي(علیهم السلام) هرگز ادعاي الوهيت و ربوبيت نداشتند، بلكه انسان‌ها را سوي اعتقاد به مبدأ يکتا، رب يگانه و در نتيجه معبود واحد دعوت مي‌‌کردند: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون»؛(۸) پيامبران الهي(علیهم السلام) پيش از معرفي خود و جايگاهشان (نبوت و رسالت)، خود را بنده خدا مي‌خواندند، از اين‌رو پيامبر خاتم(صلی الله علیه و اله و سلم) به پيروان خود مي‌آموزد که او را پيش از رسول بودن، بنده خدا بدانند: «اشهد ان محمّداً عبده و رسوله». بر پايه اين آموزه نبوي است که امام صادق(علیه السلام) مي‌فرمايد: «لا ترفعوني فوق حقي».(۹) بنابراين چگونه است که مدعياني همچون شيرازي و نوري خلاف سيره پيامبران الهي گام برداشته و از نردبان ادعا بالا مي‌روند؟ بر اين اساس که شيرازي نبوت خود را نفي کرده و ظهور خود را ظهور الله مي‌داند، نه ظهور به شأن نبوت و ولايت و حسين‌علي نوري از الوهيت و … (نه نبوت) خود سخن مي‌گويد، چگونه بهائيان اين دو را نبي خوانده و از شريعت تازه و کتاب جديد سخن مي‌گويند؟ هنگامي که شيرازي ظهورش را «ظهور الله» مي‌داند، ادعاي نبوت و پيام‌آوريش چه معنا و مفهومي مي‌تواند داشته باشد؟ زيرا نبوت و پيام‌آوري زماني معنا مي‌يابد که امکان ارتباط مستقيم با خدا ميسر نباشد، در حالي که بنا بر ادعاي سران بابيت و بهائيت، دوره نبوت به پايان رسيده و دوره الوهيت آغاز شده است و اين دو در جايگاه الوهيت ظاهر شده‌اند و اين يعني ارتباط مستقيم با خدا! پانوشت ۱. تفسیر سوره حمد، ص ۲. ۲. مائده آسماني، ج ۷، ص ۶۹. ۳. اقدس، ص ۸۴ و ۸۶ و ۱۳۶. ۴. مکاتیب عبدالبهاء، ج ۲، ص ۲۵۵. ۵. رساله ایام تسعه، ص ۵۰. ۶. قاموس توقیع منیع، ج ۱، ص ۱۱۴. ۷. الفرائد، ص ۳۴۳. ۸. انبياء: ۲۵؛ نك: تسنیم، ج ۱۴، ص ۶۶۴. ۹. بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۲۶۵. منبع: پیشینه شناسی و نقد ادعای نبوت سران بابیت و بهائیت، مشرق موعود، شماره ۴۷، محمد علی پرهیزگار
* نقش بهائیت در کشف حجاب زنان و دختران ایران بهائی ها سیاست کشف حجاب رضاخان را که نشانه مخالفت و ضدیت وى با یکى از اصول مسلم و حساس شریعت اسلام منطبق با قانون و منطق خود مىدانستند. اولین اقدامات قره العین برای رها ساختن حجاب، از حضور بدون پوشش و آزادانه در جمع مریدان رهبر بابیگری آغاز گردید. نقشه های استعمارگران برای مبارزه با حجاب و اسلام ستیزی در ایران بدین طریق با اقدامات مزدورانه سران بابیت شروع و در نهایت بعد از آن با ابعادی وسعیتر توسط بهائیت در ایران ادامه یافت. در واقع بهائیان در ایران اولین فرقه ای بودند که زمزمه های کشف حجاب و اختلاط بی مانع زنان و مردان بیگانه را تحت عنوان حریت نساء مطرح ساختند. در دوران مشروطه فرمانی از عبدالبهاء صادر شد که زنان بهائی را از به کار بردن حجاب باز می داشت و آنچه توسط رضا شاه به زور اجرا شد بدون سابقه نبوده است؛ زیرا بهائیان در عصر مشروطه اولین گامهای آن را برداشته بودند. بهائی ها پیشگام در ترویج بی حجابی و بی بندوباری در دولت رضاشاه بودند. صدیقه دولت آبادی خواهر یحیی دولت آبادی از فرقه ازلی بابیها بود ظاهراً نخستین زنی بود که سالها قبل از فاجعه کشف حجاب چادر از سر برداشت و پس از انجام مراسمی خاص در برابر دوربین عکاسان و خبرنگاران خارجی بدون حجاب عازم اروپای غربی و امریکا شد. فرخ پارسای در تسهیل اقدامات منع حجاب پس از فرمان رضاخان نقش داشت. در سال ۱۳۱۴ زمانی که رضاخان تصمیم خود را برای کشف حجاب عملی کرد و با زور و سر نیزه و قدرت نیروهای قزاق و پاسبان‌های نظمیه چادر از سر زنان برداشت، اداره فرهنگ جبهه فرهنگی، این کار را به عهده فرخ دین پارسایی از بهائیان معروف گذاشت تا پیرامون مزایا و محسنات بی‌حجابی تبلیغ کنند؛ به همین سبب با حمایت مستقیم بهائیان، مجله ویژه زنان به نام "جهان زنان" که مدتی بود به دلایل نامعلومی ‌منتشر نمی‌شد، مجدداً انتشار یافت. ضمناً روز هفدهم دی روز کشف حجاب روز جهانی جوانان بهایی است. شایان بیان است که پروژه دختران انقلاب هم در راستای همان جریان فرهنگی غرب بود. در پروژه دختران خیابان انقلاب که دشمن به شدت دنبال این بود که آن را به نماد جریان اعتراضی اجتماعی علیه نظام اسلامی تبدیل کند که موفق نشد. در این ماجرا بازهم نقش بهائیت پررنگ است. چند نفر از دخترانی که در این پروژه بازداشت شدند به بهائیت تمایلات شدید داشته اند. منبع: پایگاه جامع شناخت بهائیت
* نقش بهائیت در مبارزه با حجاب اسلامی زنان و دختران سید حمید روحانی، تاریخ نگار انقلاب در خصوص حجاب و عفاف و عملکرد رضاخان در کشف حجاب اظهار داشت: رضاخان نه از خودش اختیاری داشت و نه در تصمیم گیری دارای استقلال فکری بود، رضاخان یک فرد عامی و بی سواد بود که با خشونت و دیکتاتوری سعی در پیشبرد اهداف خود داشت. وی با اشاره به دستور رضاخان برای کشف حجاب عنوان کرد: در این مساله آن کسی که رضاخان را هدایت می کرد، انگلستان برای بیرون کشیدن لباس سنتی ایرانیان از تن آنها تلاش زیادی کردند که یکی از اقدامات آنها نیز همین متحد الشکل کردن لباس ها بود. این مورخ انقلاب با اشاره به اهداف انگلیس از تدوین قوانین پوششی جدید عنوان کرد: انگلستان در پی این بود که ایران را به عنوان یک بازار برای البسه خود تبدیل کند؛ اگر قرار بود مردم ایران به پوشش هویت خودشان پابند بمانند انوقت لباس ها و کالاهای انگلیسی در کشور بی مشتری می شد. روحانی در ادامه افزود: اصرار انگلستان برای اجرای قانون لباس متحدالشکل هم برای همین مساله بود و منفعت مادی در آن داشت؛ رضاخان هم مامور اجرای این سیاست انگلستان شد که لباس مردم را از تن آنها بیرون بکشد و به جای آن به مردم لباس های انگلیسی و همان کلاه پهلوی معروف را بپوشاند. وی با بیان اینکه با این شیوه میخواستند لباس سنتی زنان ایران که زیبا و پوشیده بود را از تن آنها در بیاورند تصریح کرد: در این صورت بود که ملت ایران به لباس های فرنگی عادت کند و لباس های انگلیسی را بپوشد اما عامل اصلی و مهم تر این اقدام انگلیس ها مقابله با اسلام بود تنها راهی که انگلیس ها می توانستند در ایران پایگاه داشته باشند، ترویج فرهنگ غربی بود. این مورخ انقلاب در ادامه افزود: انگلیس ها دیده بودند که اسلام عامل وحدت بوده و سال ها ایرانیان با فرهنگ اسلامی با کشورهای بیگانه و استکبار مبارزه کرده بودند؛ و این انگیزه ها برای انگلستان باعث شد تا فشارها به رضاخان وارد شود. روحانی در خصوص نقش بهائیت و تأثیر آنها بر روی رضاخان در راستای کشف حجاب تصریح کرد: بهائیت در کشور ستون پنجم و از عوامل انگلستان بودند که و یکی از کسانی که در این زمینه تلاش زیادی کرد تا کشف حجاب را در ایران گسترش دهد همان خانم طاهر قره العین بود. وی همچنین گفت: طاهره قره العین خود یکی از مهره های انگلستان بود و انگلستان با عوامل و جاسوسان خود اهداف خود را پیش می برد و بهائیت کمک زیادی به انگلستان برای پیشبرد اهداف در زمینه کشف حجاب و ... کردند؛ همه کسانی که در پازل انگلستان پیگیر سیاست های کشف حجاب بودند با فرهنگ غرب خو گرفته و دانش آموخته دانشگاه های غربی کشور بودند. این مورخ انقلاب در ادامه بیان داشت: موضوعی که امروز دنبال می شود و برخی به دنبال کشف حجاب و یا حجاب اختیاری یا اجباری هستند کاملاً غلط است و وقتی حدود ۹۸ درصد از مردم به جمهوری اسلامی رای داده اند یعنی باید قانون اسلام پیاده شود و هدف این نبود که تنها یک تابلویی از اسلام داشته باشیم. روحانی در ادامه افزود: وقتی جمهوری اسلامی بر پا شد یعنی قانون اسلام جاری شود و وقتی قانون اسلام اجرا می شود دیگر اجبار و غیر اجبار وجود ندارد؛ وقتی به جمهوری اسلامی رای داده ایم یعنی به قانون جمهوری اسلامی رای داده ایم و مساله حجاب هم جزئی از قانون اسلام و بر اساس نص صریح قرآن است. وی در خصوص موضوع شخصی بودن حجاب و تفاوت آن با بقیه احکام مانند نماز گفت: حجاب یک موضوع اجتماعی است و اینگونه نیست که بگوییم رعایت نکردن آن مانند نماز نخواندن تبعات فردی دارد؛ دقیقا مانند بیماری ها گاهی یک بیماری مانند سردرد یادندان درد موضوعی شخصی است و فرد را درگیر می کند اما فردی که دچار بیماری مهلک مانند وبا می شود دیگر نمی تواند در جامعه آزادانه بچرخد چرا که بقیه را نیز بیمار می کند؛ موضوع حجاب هم همین است.
⭕️ اعتراف بهاءالله به حقوق‌بگیری ازدولت روسیه ♨️به گزارش روشنگر به نقل از نقد بهائیت/ بهائیان در حالی سعی بر انکار ارتباط پیامبرخوانده‌ی با استعمار روس‌تزار دارند که وی صراحتاً، به حقوق‌بگیری خود از امپراطوری روس‌تزار اعتراف کرده است. ♦️ همچنان که می‌خوانیم: «قسم به جمال قدم که اول ضرّی که بر این غلام وارد شد، این بود که قبول شهریه از دولت نموده و اگر این نفوس (بهائیان) همراه نبودند، البته قبول نمی‌کردم».[1] ✍️ اما در این نوشته، هرچند پیامبرخوانده‌ی اسمی از امپراطوری روس نیاورده و تنها اعتراف به حقوق‌بگیری از "دولت" نموده، اما از آن‌جایی که با او دشمن بوده و او را و کرده و گروهی از هم‌مسلکانش را اعدام نمود؛ معلوم می‌شود که مراد او از مواجب بگیری دولت، دولت روس‌تزار بوده است. چرا که تنها امپراطوری روس بود که با پیامبرخوانده‌ی بهائی موافق بود و حمایتش می‌کرد و معلوم می‌شود که مرادش از دولت، بوده است. ⚠️ با این حال، چگونه یک مواجب‌بگیری امپراطوری_ظالم، ستمگر و غاصب می‌تواند پیامبری الهی باشد؛ حال آن‌که خدای تعالی صراحتاً فرموده است: «وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ [هود/113]؛ و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب می‌شود آتش شما را فرا گیرد؛ و در آن حال، هیچ ولیّ و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت؛ و یاری نمی‌شوید» 📚پی‌نوشت: 📕[1]. حسینعلی_نوری، مجموعه الواح مبارکه، ص 159-158.
نزدیکی فکری انجمن حجتیه به شیعه انگلیسی🖕
* چرا پیامبر زن نداریم پيامبر بايد مرد باشد و هيچ پيامبري از زنان نبوده است. زن به مقام نبوّت نميرسد، گرچه به مقام ولايت كه پشتوانه نبوّت و رسالت است ميرسد، چون نبوّت و رسالت كاري اجرايي و مستلزم تماس با مردم است، و در آن اموري مانند صلح و جنگ و آموزش احكام و پاسخ به سئوالات و امامت در جماعات مطرح است. پيامبر بايد مرد باشد و اين از مقام زن نميكاهد، زيرا ممكن است زن به مقام ولايت برسد و نسبت به بسياري از انبيا برتر باشد، چنانكه حضرت فاطمة (صلوات الله عليها) به آن مقام منيع دست يافت. نبوّت و رسالت كه مقامي اجرايي است، مجري آن بايد مرد باشد ولي ولايت كه مقامي ملكوتي و معنوي است، و باطن نبوّت و رسالت محسوب ميشود، بين زن و مرد مشترك است. انساني كه به مقام ولايت بار مييابد، به خداوند نزديكتر ميشود و در اين مقام است كه گاه مقامي اجرايي چون نبوّت و رسالت به وي داده ميشود. پس اين كه هيچ زني به مقام نبوّت و رسالت نميرسد، به اين معناست كه هيچ زني از نظر دريافت گزارش غيبي و ابلاغ آن، به مقام مسئوليت اجرايي نميرسد، گرچه ممكن است به مقام شامخ ولايت نايل آيد. خلاصه آن كه هر نبيّ و رسولي داراي ولايت است، ليكن هر وليّ داراي نبوّت و رسالت نيست، و پشتوانه نبوّت و رسالت، ولايت است و مقام تكويني انسان به ولايت برميگردد كه در اين جهت بين مرد و زن امتيازي نيست. اين كه هر پيامبري داراي ولايت است، ناظر به مقام معنوي نبوّت عامه و اين كه هر پيامبري بايد مرد باشد، مربوط به مقام اجرايي نبوت عامّه است.
* عصمت پیامبران يكي از اصول مشترك بين همه انبيا عصمت آنان در تلقّي وحي و حفظ و ابلاغ آن است. اين امور از اوصاف كماليه و ثبوتيه همه پيامبران است. خداوند هرگونه نقص را از انبيا سلب كرده است و به صورت اصلي كلي در قرآن مي فرمايد: «وماكان لنبيٍّ ان يغل»؛(۱) هيچ پيامبري اهل خيانت نيست و نميتواند خيانت كند، آن هم نه تنها خيانت در مسايل مالي و مانند آن، بلكه در وحي نيز نبايد خيانت كند، بلكه بايد همه را بدون كم و زياد بازگوكند. عصمت پيامبران از شرك و گناه نبوّت و عصمت با شرك و گناه سازگار نيست. مقام نبوّت مقامي است كه صاحب آن هرگز دست به سوي گناه دراز نميكند؛ چون او درون گناه را ميبيند. وقتي انسان درون گناه را به صورت ماري سمّي ديد، هيچ گاه به آن دست نمييازد. ما براي چه از مار فرار ميكنيم و خود را از اين معصيت نجات ميدهيم و در برابر آن معصوم ميمانيم؟ زيرا خطر دست زدن به مار برايمان محسوس و مقطوع است. انبيا (عليهم السلام) درون گناهان را به صورت مار وعقرب ميبينند. گناه در روز قيامت به صورت مار و عقرب درميآيد و كسي كه چشم درون بين دارد هم بهخوبي باطن سمي گناه را مينگرد و دست به چيزي كه باطن آن سمّي است، نميزند. مار و عقرب كه در قبر كافر و تبهكار ظهور ميكنند، جداي از رفتار او نيستند؛ بلكه همين عقايد و اخلاق و اعمال اوست كه بعد از مرگ به صورت مار و عقرب ظهور ميكند. پس درون معصيت، مار و عقرب است؛ و اگر كسي درون گناه را ببيند، به تباهي و گناه نزديك نميشود. اميرالمؤمنين (عليه السلام) در پايان قصه عقيل ميفرمايد، شب هنگام كسي حلوايي برايم آورد. به او گفتم: اگر صله يا زكات يا صدقه است، بر ما اهل بيت حرام است، گفت: هيچ يك از اينها نيست و ليكن هديه است. به او گفتم: زنِ فرزند مرده، بر تو بنالد. آيا خواستي مرا از دين خداوند جدا سازي؟ آيا مُخَبَّط يا جن زده يا هذيانگويي(۲) و ميخواهي مرا از دين خدا با نيرنگ بازداري؟ سرّ اين گونه خطابهاي عتاب آميز همان است كه خود حضرت علي (عليه السلام) ميبيند، مال حرام (مانندرشوه) با آب دهان مار يا استفراغش خمير شده است. خداي سبحان مي فرمايد: انبيا گرچه اهل كفر نيستند،ولي، بر فرض محال، اگر شرك بورزند، همه طاعاتشان باطل ميشود: (لو أشركوا لحبط عنهم ما كانوا يعملون)(۳) به پيامبر خاتم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز مي فرمايد: (لئن اشركت ليحبطنَّ عملك)(۴). پيام آوران الهي نه تنها كافر نخواهند شد بلكه پاسداران مرز وحي و نبوّتند: (أولئك الّذين آتيناهم الكتاب والحكم والنّبوَّة فإن يكفر بها هؤُلاء فقد وكَّلنا بها قوماً ليسوا بها بكافرين)؛(۵) اگر ديگران كفر ورزيدند و اسلام را نپذيرفتند، ما وكلايي فرستاديم كه هرگز كفر نميورزند. انبيا نمايندگان ما هستند و ما آنان را به عنوان وكلاي دين برگزيدهايم. آنها هرگز كافر نميشوند، زيرا نبوّت با كفر سازگار نيست. پانوشت ۱. سوره آل عمران، آيه ۱۶۱. ۲. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴. ۳. سوره انعام، آيه ۸۸. ۴. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴. ۵. سوره انعام، آيه ۸۸.