eitaa logo
با هم باشیم ۱۸
105 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
81 فایل
از ما بترس، طائفه ای پراراده ایم☝🏻 ما مثل کوه پشت علی ایستاده ایم✌🏻 از ما بترس شیعه سر سخت حیدریم🤚🏻 جان بر کفان جبهه ی فتوای رهبریم✊🏻 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @Fathi0313 @asheghshahadatF16 ارتباط با ادمین کانال 👆🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دو ماه حبس براى كشف حجاب اگر از خانمهايى كه كشف حجاب ميكنند به دادگاه شكايت كنيد محكوميتشون حتميه اگر توهين كنند 74ضربه شلاق درانتظارشون هست... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @bahambashim18
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️فَاسْتَفْتِحُوه ، وَ اسْتَنْجِحُوهُ وَ اطْلُبُوا إِلَيْهِ وَ اسْتَمْنِحُوهُ فَما قَطَعَکُمْ عَنْهُ حِجَابٌ، وَ لاَ أُغْلِقَ عَنْکُمْ دُونَهُ بَابٌ 🌗از خدا درخواست پیروزى و رستگارى کنید، از او بخواهید و عطاى او را درخواست کنید، که میان او و شما پرده و مانعى نیست، و درى بروى شما بسته نمى گردد. 📘 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @bahambashim18
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 | «ایران افتخار من» 🍃🌹🍃 🔹نماهنگ «ایران افتخار من» را ۳۰۰ دختر و پسر ایرانی با حضور در برج آزادی اجرا کرده‌اند. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @bahambashim18
🇮🇷 📝 زن زندگی آزادی | 🍃🌹🍃 🔻شوهرش در کردستان بدست حزب ‎دموکرات اسیر میشود.😔 🔸برای آزادی شوهر وسایل زندگی‌ را میفروشد. اول پولش را میگیرند، بعد جانش را (البته بعد از شکنجه هاي زياد!)😢 🔹دو فرزند خردسالش هم، در خانه چشم انتظار پدر و مادرند. پسر چندماهه‌ ش روی دست خواهر سه ساله‌اش، تشنه و گرسنه جان می‌دهد.😭 🌷شهیده ‎فاطمه اسدی 🙏روحش شاد و يادش گرامي باد 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @bahambashim18
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویری که شما از بازی ایران و آمریکا ندیدید جوی که به وضوح داخل استادیوم هم مشهود بود و برای ما که داخل ایران زندگی می‌کنیم، شاید بیان نشود. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @bahambashim18
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طرف خیلی اضافه وزن داشته میره پیش دکتر دکتر بهش میگه :صبح ها یه دونه تخم مرغ بخور طرف میگه: آقای دکتر یه دونه تخم مرغ قبل از صبحانه بخورم یابعد از صبحانه؟😂😐 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @bahambashim18
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ یارو میخواسته ﺑﺮﻩ ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺭﻭﺍﻧﻲ ﺑﺴﺘﺮﻱ ﺷــﻪ ﺯﻧﺶ ﺑﻬﺶ ﻣﻴﮕﻪ : ﻫﺰﻳﻨﻪ ﺍﺕ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺸﻪ؟ ﻣﺮﺩ ﻣﻴﮕﻪ : ﻳﻚ ﻭ ﺩﻭﻳﺴﺖ ... ﺯﻧﺶﻣﻴﮕﻪ :ﺷﺸﺼﺪ ميگيرم ﺩﻳﮕﻪ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺮﺕ ﻧﻤﻴــﺰﺍﺭﻡ! 😂😂 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @bahambashim18
🔴سرگذشت در عالم برزخ(قسمت اول) 💠مقدمه: نوشتار حاضر نوعی برداشت از تجسم و بازتاب اعمال آدمی در جهان آخرت است که با استفاده از آیات و روایات به تصویر ذهنی درآمده‌اند و ان شاالله که منشأ تذکر و بیداری قرار گیرد. ✍قسمت اول: 🔴حالت احتضار: 💠چند روز بود که درد سراسر وجودم را فرا گرفته و به شدت آزارم می‌داد. سرانجام مقدمات مرگ من با فرا رسیدن حالت احتضار فراهم شد. 💥کم کم پاهایم را به سمت قبله چرخاندند. همسر، فرزندان، خویشان و برخی دوستان اطرافم را گرفته بعضی از آن‌ها اشک در چشم‌هایشان حلقه بسته بود. ❄️چشمانم را به آرامی فرو بستم و در دریایی از افکار فرو رفتم. با خود اندیشیدم که عمرم را چگونه و در چه راهی صرف نموده و اموال هرچند اندک خود را از کدام راه به دست آورده و در کدامین مسیر خرج کرده‌ام. فکرش به شدت آزارم می‌داد، از شدت اضطراب چشمانم را گشودم. ⚡️در این هنگام ناگاه متوجه سفید پوش بلند قامتی شدم که دستانش را بر نوک انگشتان پاهایم نهاده بود و آرام و آهسته به سمت بالا می‌کشاند، 🍀 در قسمت پاها هیچ‌گونه دردی احساس نمی‌کردم اما هرچه دستش به طرف بالا می‌آمد درد بیشتری در ناحیه فوقانی بدنم احساس می‌کردم گویا همه دردهای وجودم به سمت بالا در حرکت بود. 🌾تا اینکه دستش به گلویم رسید. تمامی بدنم بی حس شده بود اما سرم چنان سنگینی می‌کرد که احساس می‌کردم هر آن ممکن است از شدت فشار بترکد و یا چشمانم از حدقه درآید. 🍃عمویم که پیرمردی ریش سفید بود جلو آمد و با چشمان اشک آلود گفت: عمو جان شهادت را بگو... 🌱من می‌گویم و تو تکرار کن: اشهد ان لااله الاالله و اشهد انّ محمداً رسول الله و انّ علیاً ولی الله و ... او را می‌دیدم و صدایش را می‌شنیدم. 🔅لب‌هایم به آرامی تکانی خورد و چون خواستم شهادتین را بر زبان جاری کنم یکباره هیکل‌های سیاه و زشتی مرا احاطه کردند و به اصرار از من خواستند شهادتین را نگویم . ✅ شنیده بودم شیاطین هنگام مرگ برای گرفتن ایمان تلاش می‌کنند اما هرگز گمان نمی‌کردم آن‌ها در اغفال من توفیقی داشته باشند.... ✍ادامه دارد... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @bahambashim18
در عالم برزخ(2) ◾️عمویم دوباره صورتش را به من نزدیک کرد و شهادتین را به من تلقین نمود. همین که خواستم زبانم را تکان دهم دوباره شیاطین به تلاش افتادند اما این بار از راه تهدید وارد شدند... 💥 لحظه عجیبی بود، از یک طرف آن شخص سفید پوش با کارهای عجیبش و از طرف دیگر اصرار عمویم بر گفتن شهادتین و از سوی دیگر ارواح خبیثه که سعی در ربودن ایمان، در آخرین لحظات زندگیم داشتند. 💠زبانم سنگین و گویا لب‌هایم بهم دوخته شده بود. واقعاً درمانده شده بودم. دلم می‌خواست از این وضع رنج آور نجات می‌یافتم اما چگونه؟ از کدام راه؟ به وسیله چه کسی؟ ✨ در این کشاکش ناگهان از دور چند نور درخشان ظاهر شدند، با آمدن آن‌ها مرد سفیدپوش به تعظیم ایستاد و آن چهره‌های ناپاک فرار کردند، 💫 هرچند در آن لحظه آن نورهای پاک و بی نظیر را نشناختم اما بعدها فهمیدم که آن‌ها ائمه اطهار (علیم السلام) بودند که در آن لحظه حساس به فریاد من رسیدند و از برکت وجود آن‌ها چهره‌ام باز و سبک شده، لب‌هایم را تکان دادم و شهادتین را زمزمه کردم. 🌼 در این لحظه دست‌های آن سفیدپوش از روی صورتم گذشت و من که در اوج درد و رنج بودم ناگهان تکانی خورده و آرام شدم. ✅انگار تمام دردها و رنج‌ها برای اهالی آن دنیا جا نهاده بودم، زیرا چنان آسایش یافتم که هیچ‌گاه مثل آن روز آزادی و آرامش نداشتم .. ✳️حال زبان و عقلم به کار افتاده بود، همه را می‌دیدم و گفتارشان را می‌شنیدم. 🔆در این لحظه نگاهم به آن مرد سفیدپوش افتاد. پرسیدم: تو کیستی؟ از من چه می‌خواهی؟ همه اطرافیانم را می‌شناسم جز تو. 🔰گفت: تا حال باید مرا شناخته باشی من ملک الموت هستم. از شنیدن نامش ترس و اضطراب وجودم را لرزاند. ⚜ خاضعانه در مقابلش ایستادم و گفتم: درود خدا بر تو فرشته الهی باد، نام تو را بارها شنیده‌ام با این حال در آستانه مرگ هم نتوانستم تو را بشناسم، آیا برای تمام کردن کار از من اجازه می‌خواهی؟ ♦️فرشته مرگ در حالی که لبخند می‌زد گفت: من برای جدا کردن روح از بدن، محتاج به اجازه هیچ بنده‌ای نیستم و تو هم اگر خوب دقت کنی دار فانی را وداع گفته‌ای، خوب نگاه کن آن جسد توست که در میان جمع بر زمین مانده است. 🔷به پایین نگاه کردم. وحشت و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفته بود. جسدم در میان اقوام و آشنایان بدون هیچ‌گونه حرکتی بر زمین افتاده بود و همسر و فرزندان و بسیاری نزدیکانم، در حالیکه در اطراف جنازه‌ام خیمه زده بودند، ناله و فریادشان به آسمان بلند بود،با خود اندیشیدم: اینان برای چه و برای که این‌گونه شیون می‌کنند؟! 🔘 خواستم آن‌ها را به آرامش دعوت کنم، مگر می‌شد... فریاد برآوردم: عزیزان من! آرام باشید، مگر آرامش و راحتیم را نمی‌خواستید؟ پس چرا زانوی غم در بغل گرفته‌اید؟! من اکنون پس از آن درد جان‌فرسا، به آسایش و آرامش خوشحال کننده‌ای رسیده‌ام. 🍂با شمایم آی! آیا صدایم را نمی‌شنوید؟ گریه‌تان برای چیست؟ شکوه و شکایت از چه می‌کنید؟ فضای خانه را پر از دعا و ذکر حق کنید... ✍ادامه دارد... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @bahambashim18
در عالم برزخ(3) ✅صدای ملک الموت را شنیدم که می‌گفت: این جماعت را چه شده؟ به خدا قسم من به او ظلم نکردم؛ روزی او از این دنیا تمام شده است. 💠اگر شما هم جای من بودید به دستور خدا، جان مرا می‌گرفتید. اطاعت و عبادت من بر درگاه الهی این است که هر روز و شب دست گروه زیادی را از دنیا قطع کنم.نوبت به شما هم می رسد... ♨️جمعیت به کار خود مشغول و گوش شنیدن این هشدارها را نداشتند. آرزو می‌کردم ای کاش در دنیا یک‌بار برای همیشه این هشدارها را شنیده بودم تا درسی برای امروزم بود. اما ...افسوس و صد افسوس! ◼️پارچه‌ای بر بدنم کشیدند و پس از ساعتی بدنم را به غسالخانه بردند، مکان آشنایی بود، بارها برای شستن مرده هامان به اینجا آمده بودم. 🔷در این حال، متوجه غسال شدم که بدون ملاحظه، بدنم را به این سو و آن سو می‌چرخاند. به خاطر علاقه‌ای که به بدنم داشتم، بر سر غسال فریاد می‌زدم: آهسته‌تر! مدارا کن! اما او بدون کوچک‌ترین توجهی به درخواست‌های مکرر من، به کار خویش مشغول بود. 🔵آن روزها فکر می‌کردم خرید کفن، یک عمل تشریفاتی است، اما .. چه زود بدنم را سفیدپوش کرد. واقعاً دنیا محل عبور است. ✨با شنیدن صدای دلنشین الصلوة... الصلوة...الصلوة...نوعی آرامش به من دست داد.. 🍀چون نماز تمام شد،جنازه‌ام را روی دست‌هایشان بلند کردند و ترنم روح نواز شهادتین، بار دیگر دلم را آرام کرد. من نیز بالای جنازه‌ام قرار گرفتم و به واسطه علاقه‌ام به جسد، همراه او حرکت کردم. 💥تشییع کنندگان را به خوبی می‌شناختم. باطن بسیاری از آن‌ها برایم آشکار شده بود . چند تن از آن‌ها را به صورت میمون می‌دیدم در حالیکه قبلاً فکر می‌کردم آدم‌های خوبی هستند. 🌼 از سوی دیگر، یکی از آشنایان را دیدم که عطر دل انگیز و روح نوازش، شامه‌ام را نوازش می‌داد. این در حالی بود که من او را به واسطه ظاهر ساده‌اش محترم نمی‌شمردم، شاید هم غیبت دیگران، او را از چشمم انداخته بود و یا .... 💠تابوت بر روی شانه دوستان و آشنایان در حرکت بود و من همچنان، با نگرانی از آینده، آنهارا همراهی می‌کردم. در حالیکه بسیاری از تشییع کنندگان، زبانشان به ترنم عاشقانه لااله الاالله و ... مشغول بود. ❌ دو نفر از دوستانم آهسته به گفتگو مشغول بودند. به کنارشان آمدم و به حرف‌هایشان گوش سپردم. عجبا! سخن از معامله و چک برگشت خورده و سود کلان و ... می‌کنید؟ چقدر خوب بود در این لحظات اندکی به فکر آخرت خویش می‌بودید، به آن روزی که ‌دستتان از زمین و آسمان کوتاه خواهد شد و پرونده اعمالتان بسته و هرچقدر مانند من مهلت بطلبید، اجازه برگشتن نخواهید گرفت.. 🔆آنگاه رو کردم به اهل و عیالم و گفتم: «ای عزیزان من! دنیا شما را بازی ندهد، چنانکه مرا به بازی گرفت» 🌀مرا مجبور کردید به جمع آوری اموالی که لذتش برای شما و مسئولیتش با من است... ✍ادامه دارد.. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @bahambashim18
🔴 بگوئید ظهـور نزدیک است، تا فرج نزدیک شود... 🌕 امام کاظم علیه‌السلام فرمودند: اگر به ما بگویند این امر ( ) تحقق نمی‌پذیرد، مگر بعد از دویست یا سیصد سال و آن را دیر ببینیم دلـــــــــــها دچار سختی و قساوت گردد. بگوئید چه زود است چه نزديک است و بدين گونه دل‌های مردم اُنس مي‏گيرد و آرامش می‌يابد و فرج نزديک می‌‏شود». 📗الکافي ج ۱، ص ۳۶۹ 📗الوافي ج ۲، ص ۴۲۸ 📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۰۲ 📗الغيبة (للطوسی) ج ۱، ص ۳۴۱ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @bahambashim18
هر روز را بایاد شهدا آغاز کنیم 🌷 روحانی شهید شیخ یونس رشتی معروف به میرزا کوچک خان سردار جنگل 🌷 تولد ۱۲۵۷ هجری شمسی رشت 🌷 شهادت ۱۱ آذر ۱۳۰۰ توسط عوامل رضا شاه پهلوی در کوه های گیلوان خلخال 🌷 سن موقع شهادت ۴۳ سال 🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز می‌باشد ♦️ علت ملقب شدن به میرزا کوچک خان ✅ چون پدر ایشان از روحانیون جلیل القدر رشت و به میرزا بزرگ، معروف بودند لذا فرزند ایشان معروف شد به میرزا کوچک ✍ آخرین دست نوشته میرزا کوچک‌خان ✅ افسوس می‌خورم که مردم ایران پس از محو ما خواهند فهمید ما که بوده‌ایم، چه می‌خواستیم و چه کردیم. ✅ مردم همه منتظرند روزگاری را ببینند که از جمعیت ما اثری به میان نباشد. پس از آنکه نتایج تلخی از سوء افکار و انتظار خود دیدند، آنوقت دو دست ندامت به سر کوفته، قدر و هویت ما را می‌فهمند. ✅ امروز دشمنان، ما را دزد و غارتگر خطاب می‌کنند، در صورتی که هیچ قدمی جز در راه آسایش مردم و حفاظت مال و جان و ناموس آنها برنداشتیم ✅ ما هرگونه اتهاماتی را که به ما نسبت می‌دهند، می‌شنویم و حکمیّت را به خداوند قادر و حاکم علی‌الاطلاق واگذار می‌کنیم. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @bahambashim18
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در راه خدا صدقه بده... که برکتش باعث چند برابر شدن آن می‌شود 📖 سوره بقره، آیه ۲۶۱ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @bahambashim18
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✊ رجز‌خوانی یک سرباز در نقطه صفر مرزی ♦️رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح کشور از هنگ مرزی ارومیه و پاسگاه مرزی مرگرش و مرکز اتوبان سرو در حوزه گمرک سرو بازدید کرد. ♦️در مراسم استقبال، یکی از سربازان هنگ مرزی ارومیه با اعلام اینکه سلام ما را به رهبرمان بر‌سانید و به ایشان بگویید مشتاق دیدارشان هستیم، گفت: به دستان بریده حضرت ابوالفضل العباس (ع)، جان می‌دهیم، خون می‌دهیم ولی یک وجب از خاک این وطن را نمی‌دهیم. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @bahambashim18
🔻مسابقه کتاب خوانی پرسمان حجاب و عفاف 🔸منابع آزمون: متن سه کتاب (حجاب و اعتقادات)، (حجاب و اخلاق)، (حجاب و سیاست) که به صورت الکترونیکی و رایگان در اختیار علاقه مندان قرار خواهد گرفت، منابع آزمون را شامل می شوند. ✅ مسابقه سه، دو و یک میلیون تومان به ترتیب جوایز نفر اول تا سوم خواهد بود و همچنین به 10 نفر بعد دویست هزار تومان هدیه خواهد شد. ✅ آزمون این مسابقه در تاریخ 22 آذر ماه به صورت و از طریق سامانه اینترنتی به نشانی lms.dte.ir برگزار خواهد شد. 🔹 عموم علاقه مندان می توانند برای ثبت نام در مسابقه و متن کتاب ها، به نشانی اینترنتی زیر مراجعه کنند. c88.ir/hjab 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @bahambashim18