eitaa logo
بهارِ رویش
1.3هزار دنبال‌کننده
325 عکس
129 ویدیو
27 فایل
🌷اینجا یاد می گیریم که بهترین خودمان باشیم 🌷 《 علیرضا احمدی 🔱 رضا یوسف زاده》 از طلبه‌های حوزه علمیه و روانشناس اسلامی ادمین دورها: @Psy_life ارتباط با من: @ali_reza_ahmadi_1111
مشاهده در ایتا
دانلود
یک بدی فقط یک بدی نیست❗️ 🖊 استاد علی صفایی حائری سرِّ خلود در عذاب، با اینکه گناه و انحراف محدود بوده در همین است که در دنیای روابط یک بدی، یک بدی نیست و یک سيئه در یک جا محصور نمی شود، که ادامه می یابد و آدمی را محاصره می نماید. این درست است که من با یک لبخند یک دختر را به فساد کشیده ام ولی این فساد در همین جا دفن نشده، که گسترش یافته و این فسق که از جایگاه خود بیرون آمده به هزارها خانواده و هزارها مورد دیگر سرایت نموده است. در دنیای مرتبط، یک بدی، یک بدی نیست، که احاطه ی خطیئه در میان است. 📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 1 🌿 https://eitaa.com/joinchat/2987327801C4d648eec58
🎉🎉مژده 🎊🎊 مژده 🎉🎉 🎁 بسته رایگان 🎁 🏆حواستو جمع کن!🏆 به علت نزدیک شدن به فصل امتحانات، یک دوره بسیار کاربردی، به ارزش مادی ۳ میلیون ریال به صورت رایگان در اختیار شما همراهان گرامی بهار رویش قرار خواهد گرفت. 😊 👇امشب توضیحات این دوره رو از زبان استاد یوسف زاده، مدرس این دوره استثنائی خواهیم شنید👇
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 معرفی دوره: حواست رو جمع کن! دوره رایگان مهارت تمرکز حواس 🎙حجت الاسلام یوسف زاده 🎖طلبه روانشناس 🔻برای دسترسی به دوره از طریق لینک زیر، عضو کانال بهار رویش شوید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2987327801C4d648eec58 💢 از روز سه شنبه ۹ خرداد به مدت پنج شب، هر شب یک قسمت تقدیم خواهد شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۴ صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج. صلوات شما سبب استجابت دعا، رضایت و خشنودی پروردگار و پاکیزگی اعمالتان میشود. پیامبر اکرم ص https://eitaa.com/joinchat/2987327801C4d648eec58
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سلام به همه شما عزیزان🌹 ♨️ قسمت ۲۷ و ۲۸ داستان زیبا و جذاب 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
7⃣2⃣قسمت بیست و هفتم اون روز توی دفتر مشغول کار بودم که پدر و مادرش وارد شدن... خبر کشته شدن پسرشون رو توی اخبار دیده بودم ... . . پسرشون به خاطر یه برنامه، تا نزدیک غروب توی مدرسه مونده بود ... داشته برمی گشته که پلیس به خاطر رنگ گندمی پوستش ... و کوله بزرگ دوشش ... و نزدیک بودن به محل جرم ، بهش شک می کنه ... . اونها بلافاصله با ماشین جلوی اون می پیچن ... محمد به شدت وحشت زده میشه ... که ماشین دوم هم از پشت سر، راهش رو می بنده ... پلیس ها فریاد زنان از ماشین بیرون میان ... و در حالی که فریاد می زدن دست هات رو ببر بالا ... به سمت اون شلیک می کنن .... ٢۶ گلوله ... بدون لحظه ای مکث و تردید ... بدن محمد رو سوراخ سوراخ کرده بودن ... بچه وحشت زده ای که هرگز نفهمید چرا اون رو به گلوله بستن؟ ... . سلاح گرم یا هیچ کدوم از اشیای مسروقه توی وسایل محمد پیدا نشده بود ... طبق تصاویر پزشکی قانونی از جسد ... چند گلوله به زیر کتف و بغلش اصابت کرده بود ... این فقط در شرایطی می تونست اتفاق افتاده باشه که اون بچه ... به نشانه تسلیم دست هاش رو بالا برده باشه ... یعنی اونها، به کسی شلیک کرده بودن که تسلیم شده ... این چیزی بود که تمام شاهدهای صحنه به زبان آورده بودن ... . - اون بچه با وحشت و در حالی که می لرزید ... کوله اش رو انداخت و دستش رو بالا برد ... . هیچ کسی از اون پلیس ها سوالی نکرد ... هیچ کدوم توبیخ نشدن ... رئیس پلیس بدون ساده ترین کلمات عذرخواهی اعلام کرد ... هر روز انسان های زیادی در دنیا جان شون رو از دست میدن ... و کشته شدن محمد هم مثل اونها، فقط یه تراژدیه ... اما پلیس ها به اینکه ... اون بچه مسلح هست یا نه ... شک کردن ... و این عمل پلیس، صرفا دفاع از خود محسوب می شده ... و اونها هیچ اشتباهی مرتکب نشدن... . ٢۶ گلوله برای دفاع از خود !!!... حتی دیدن چهره پدر و مادرش هم تمام وجودم رو آتش می زد ... هیچ کسی بهتر از من، حس اونها رو درک نمی کرد ... . اونها حرف می زدن ... من حرف های اونها رو می نوشتم ... و زیرچشمی به دست علیل و دردناکم نگاه می کردم ... هر چند اونها هم سفیدپوست بودن ... اما قسم خوردم هر کاری از دستم برمیاد براشون انجام بدم ... . چند روزی می شد که مردم با شنیدن این خبر به خیابون اومده بودن ... از تحصن جلوی اداره پلیس گرفته تا تظاهرات خیابانی ... تظاهراتی که عموما باخشونت پلیس تمام می شد ... . 🍀🌾🍀🌾🍀🌾🍀🌾🍀🌾🍀🌾 https://eitaa.com/joinchat/2987327801C4d648eec58
8⃣2⃣قسمت بیست و هشتم هیچ پلیسی در این دادگاه حاضر نشد ... حتی زمانی که از اونها جهت پاسخ به سوالات، رسما درخواست قانونی کردم ... فقط یه وکیل ... به نمایندگی از همه اونها، اونجا حضور داشت ... و در نهایت ... دادگاه رای تبرعه اونها رو صادر کرد... و این عمل پلیس، صرفا دفاع از خود اعلام شد ... ٢۶ گلوله برای دفاع در برابر یه آدم غیر مسلح ... . قاضی رای خودش رو اعلام کرد ... و سه مرتبه روی میز کوبید ... ختم دادرسی ... . . مادر محمد با صدای بلند گریه می کرد ... پدرش می لرزید و اشک می ریخت ... و من، ناخودآگاه می خندیدم ... و سرم رو تکان می دادم ... اون قدر بلند که قاضی فکر کرد دارم دادگاه رو مسخره می کنم ... . یه نفر داشت زنده زنده، قلبم رو از سینه ام بیرون می کشید ... سوزشش رو تا مغز استخوانم حس می کردم ... سریع وسایلم رو جمع کردم ... من باید اولین نفری باشم که با خبرنگارها حرف می زنه ... من باید صدای مظلومیت محمد و مرگ عدالت رو به گوش دنیا می رسوندم ... . از در سالن دادگاه که خارج شدم ... چند نفر از گارد دادگاه دوره ام کردن ... _آقای ویزل، شما باید با ما بیاید ... بعد از چند ساعت حبس شدن توی یه اتاق ... بالاخره یکی در رو باز کرد ... از شدت خشم، تمام بدنم می لرزید ... . . - چه عجب ... اونقدر به در زدم و صدا کردم که گلوم داشت پاره می شد ... حداقل با یه فنجون قهوه می اومدید ... . در رو بست و اومد سمتم ... _ شما حس شوخ طبعی جالبی دارید آقای ویزل ... حتی در چنین شرایطی ... نشست مقابلم ... - ولی من اینجام که در مورد مسائل جدی با هم صحبت کنم ... به پشتی تکیه داد ... _یه راست میرم سر اصل مطلب ... شما حق ندارید در مورد این پرونده با هیچ شخصی یا هیچ خبرگزاری ای صحبت کنید ... این پرونده، از این لحظه محرمانه است ... اگر تخلف کنید به جرم افشای مدارک محرمانه، مجرم شناخته شده و به شدت مجازات می شید ... . به زحمت می تونستم خودم رو کنترل کنم ... تمام بدنم می لرزید ... بدتر از همه، وقتی عصبی می شدم دستم به شدت درد می گرفت و می سوخت ... محکم توی چشم هاش زل زدم ... _حتی اگر دهن من رو با تهدید ببندید ... با پدر و مادرش چکار می کنید؟ ... با پوزخند خاصی از جاش بلند شد ... _اینجا کشور آزادیه آقای ویزل ... اونها هر چقدر که بخوان می تونن گریه کنن و با همسایه هاشون حرف بزنن!! 🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃 https://eitaa.com/joinchat/2987327801C4d648eec58
دوره حواست رو جمع کن! مهارت تمرکز حواس ☀️ به درد چه کسانی میخوره؟ ۱. اساتید حوزه و دانشگاه ۲. معلمین و مربیان ۳. طلبه ها و دانشجوها ۴. دانش آموزان و پشت کنکوری ها ۵. پژوهشگران و محققین ۶. اهل مطالعه و کتابخوانی ۷. کسانی که به تمرکز حواس در شغل خود و در عباداتشون نیاز دارند 🎓 پنج شب، پنج قسمت بیست دقیقه ای 👌 به دوستانتون حتما اطلاع بدید https://eitaa.com/joinchat/2987327801C4d648eec58
📝 نظرات بسیار دلگرم کننده دوستان بزرگوارمون چقدر شما خوب هستید و چقدر خدا ما رو دوست داشته که شما رو با ما همراه کرده 😍 خدایا شکرت شکرت شکرت 🤲 🔻نظرات و سوالاتتون رو برای ما از طریق آیدی زیر ارسال کنید🔻 @admin_bahar_rooyesh
عیدتووووون مبارک الهی عیدی مون زیارت و شفاعت امام رضا علیه السلام باشه ❤️❤️❤️❤️❤️ به مناسبت میلاد امام رئوف ع دوره رایگان حواست رو جمع کن! رو تقدیمتون می کنیم 👇👇👇👇👇👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧠 حواست رو جمع کن! 🧠 💪 آموزش فشرده مهارت تمرکز حواس 💎 قسمت اول 🎙 🔮 کانال بهار رویش https://eitaa.com/bahar_rooyash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚۱۴ صلوات به نیت فرج و سلامتی مولامون امام زمان عج💚 حضرت صادق علیه السلام فرمودند: هرگاه كسی از شما دست به دعا برداشت، پس دعایش را با صلوات آغاز نماید؛ زیرا صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله دعایی پذیرفته شده است و خدای متعال برتر از آن است که بخشی از دعا را قبول کرده و بخش دیگر از آن را ردّ نماید. https://eitaa.com/joinchat/2987327801C4d648eec58
🌹سلام به همه شما عزیزان🌹 ♨️ قسمت ۲۹ و ۳۰ داستان زیبا و جذاب 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
9⃣2⃣قسمت بیست و نه حق با اون بود ... مهم تیتر روزنامه های فردا بود ... دادگاه، رای بی گناهی پلیس ها رو صادر کرد ... مدال شجاعت، در انتظار پلیس های قهرمان ... . فردای روز دادگاه، مدام گوشی تلفن و موبایلم زنگ می خورد... اما حس جواب دادن به هیچ کدوم شون رو نداشتم ... چی می تونستم بگم؟ ... با شجاعت فریاد می زدم، محمد بی گناه کشته شد؟ ... یا اینکه مثل یا ترسو، حرف های اونها رو تایید می کردم ... اصلا کسی صدای من رو می شنید و اهمیت می داد؟ ... مهم یه جنجال بود ... یه جنجال که ذهن مردم بین شلوغ بازی های اون گم بشه ... و نفهمن دولت چکار می کنه ... . شب بود که صدای در بلند شد ... پدر محمد بود ... نمی تونستم توی چشم هاش نگاه کنم ... فکر می کردم الانه که ازم بخواد دوباره اقدام کنیم و به رای اعتراض کنیم ... یا با رسانه ها درباره حقیقت حرف بزنیم ... اما اون در عین دردی که توی چشم هاش موج می زد با آرامش بهم نگاه کرد ... . - آقای ویزل ... اومدم اینجا تا از زحمات شما تشکر کنم ... شما همه تلاش تون رو انجام دادید ... هم برای تشکر اومدم و هم اینکه بقیه حق وکالت شما رو پرداخت کنم ... . خیلی تعجب کرده بودم ... با شرمندگی سرم رو پایین انداختم ... _نیازی نیست ... من توی این پرونده شکست خوردم ... و مثل یه ترسو، تمام روز رو اینجا قایم شدم ... . . دستش رو گذاشت روی شونه ام ... _نه پسرم ... زمانی که هیچ کسی حاضر نشد از حق ما دفاع کنه ... تو پشت سر ما ایستادی ... حداقل، مردم صدای مظلومیت محمد من رو شنیدن ... من از اول می دونستم شکست می خوریم ... یعنی مطمئن بودم ... . با شنیدن این جمله ... شوک شدیدی بهم وارد شد ... . 🏅🏅🏅🏅🏅🏅🏅🏅🏅🏅🏅🏅 https://eitaa.com/joinchat/2987327801C4d648eec58
0️⃣3️⃣قسمت سی شنیدن این جمله ... شوک شدیدی بهم وارد شد ... _ پس چرا اینقدر تلاش کردید و مبارزه کردید؟ ... اونها هم پسر شما رو کشتن ... و هم شما رو مجبور کردن که هزینه دادگاه و دادرسی رو بپردازید ... اگر مطمئن بودید چرا شروع کردید؟ ... . سکوت سنگینی بین ما حاکم شد ... برای چند لحظه از پرسیدن این سوال شرمنده شدم ... با خودم گفتم ... شاید این حرف فقط یه دلگرمی برای خودش بود که درد کمتری رو حس کنه ... این چه سوالی بود که ... . - پسر من یه مسلمان بود ... نمی خواستم با ننگ دزدی و حمل سلاح گرم، دفنش کنم ... هر چقدر هم که اونها دروغ بگن ... خیلی ها شاهد بودن ... و الان همه می دونن پسر من، نه دزد بود، نه مسلح ... من از دینم دفاع کردم ... نه پسرم ... برای بچه ای که اون رو از دست دادم ... دیگه کاری از دست من برنمیاد ... اما نمی خواستم با نام پسر من ... دین خدا لکه دار بشه ... . . پاسخش به شدت ذهنم رو بهم ریخت ... این جوابی نبود که انتظارش رو داشتم ... و جوابی نبود که برای من قابل درک یا قابل پذیرش باشه ... نمی خواستم قلبش رو بشکنم اما نمی تونستم این حرف رو بی جواب بگذارم ... اون داشت، زندگیش رو بر مبنای اعتقادات احمقانه ای می چید ... . - دین خدا لکه دار هست ... لکه های سیاه، وسط دنیای سفید ... یا لکه های سفید وسط دنیای سیاه ... این دنیا به حدی لکه داره که دیگه سیاه و سفیدش مشخص نیست ... هیچ عدالت و انسانیتی وجود نداره ... و خدا هم ... اگر وجود داشته باشه ... مثل یه تماشاچی فقط نگاه می کنه ... هر چند، خیلی ها میگن خدا بعد از خلق جهان، مرده ... پ.ن: دوستان عزیز ... یکی از اعتقادات رایج در کشورهای غربی، "مرگ خدا" است که کلیسا هم در رد اون داره خیلی تلاش می کنه ...  https://eitaa.com/joinchat/2987327801C4d648eec58
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸میلاد امام رضا ع مبارک🌸🌸 🟠روایت بسیارشنیدنی از امام رضا ع☝️ 🎙حجه الاسلام عالی 🟣کانال بهار رویش https://eitaa.com/joinchat/2987327801C4d648eec58
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧠 حواست رو جمع کن! 🧠 💪 آموزش فشرده مهارت تمرکز حواس 💎 قسمت دوم 🎙 🔮 کانال بهار رویش https://eitaa.com/bahar_rooyash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️۱۴ صلوات به نیت فرج و سلامتی امام زمان عج❤️ پیامبر اسلام(ص) فرمود : بر من بسیار صلوات بفرستید که صلوات بر من نوری در قبر، نوری در پل صراط و نوری در بهشت خواهد بود.
🌹سلام به همه شما عزیزان🌹 ♨️ قسمت ۳۱ و ۳۲ داستان زیبا و جذاب 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
1⃣3⃣قسمت سی و یک چند لحظه سکوت کرد ... نگاه پر معنا و محبتی که قادر به درک عمق اون نبودم ... . - خدا به قوم حضرت موسی، نعمت های فراوان داد ... دریا رو پیش چشم اونها شکافت ... از آسمان برای اونها غذا فرستاد ... و اونها بدون اینکه ذره ای زحمت کشیده باشن از تمام اون نعمت های استفاده کردن ... زمانی که حضرت موسی، ۴٠ روز به طور رفت ... اونها که رسما وجود خدا رو با چشم هاشون دیده بودن ... گوساله پرست شدن ... یه گوساله از طلا درست کردن و چون فقط از توش صدا در می اومد جلوش سجده کردن ... خدا باز هم اونها رو بخشید ... اما زمانی که بهشون گفت وارد این سرزمین بشید ... اونها خودشون رو کنار کشیدن و به حضرت موسی گفتن ... موسی، تو با خدات به جنگ اونها برو ... وقتی جنگ تموم شد بیا ما رو خبر کن ... می دونی چرا این طوری شد؟ ... . . داستان عجیبی بود که هرگز نشنیده بودم ... سرم رو به علامت نه تکان دادم ... _نمی دونم ... شاید احمق بودن ... . تلخ، خندید ... _اونها احمق نبودن ... انسان ها زمانی برای چیزی ارزش قائل میشن و به چشم نعمت بهش نگاه می کنن که براش زحمت کشیده باشن ... اونها هیچ زحمتی نکشیده بودن .. خدا بدون دریغ به اونها روزی داد ... خدا به جای اونها با دشمن اونها جنگید ... فرعون رو غرق کرد و اونها رو نجات داد ... حتی لازم نبود برای به دست آوردن غذاشون تلاش کنن ... اونها دیگه نعمت های خدا رو نمی دیدن ... مثل بچه یه خانواده پولدار که از فرط ثروت زیاد ... با ١٠٠ دلاری سیگار درست می کنه و آتیشش میزنه ... از دید اون، تک تک اون دلارها بی ارزشه چون از روز اول، بی حساب بهش دادن ... اما از دید یه آدم فقیر، تک تک اونها جواهره ... خدا به بشر نشان داد که ما باید برای نعمت ها سختی بکشیم ... بجنگیم و تلاش کنیم تا قدز اونها رو بدونیم ... آدمی که هر روز بدون مشکل، نفس می کشه ... هرگز به اون نفس ها و اکسیژن به چشم نعمت نگاه نمی کنه ... و هیچ وقت ارزش اونها رو نمی فهمه تا زمانی که اون نعمت رو از دست بده ... مثل اون ماهی که غرق در آبه و مفهوم دریا رو نمی فهمه ... . بعد از رفتن پدر محمد ... من ساعت ها روی اون حرف ها فکر می کردم ... شاید اولش عجیب بودن اما وقتی خوب بهشون فکر کردم دیگه عجیب نبودن ... ولی تک تکش حقیقت داشت ... . 🌊🌊🌊🌊🌊🌊🌊🌊🌊🌊🌊 https://eitaa.com/joinchat/2987327801C4d648eec58