هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴شروع آزمون استخدامی معلمی
✓ زمان برگزاری 👈 خرداد ۱۴۰۴
✓ جذب ۹۰٪ رشته های لیسانس
✓ مقاطع ابتدایی،دبیری و پرورشی
برای دیدن شرایطسِنی وجزئیات دقیق
و همچنین دریافت منابع قبــولی روی
لینک زیر بزنید بعد از عضویت آخرین
پیام رو مطالعه کنید👇
⚡️https://eitaa.com/joinchat/585826589Cd0a274a826
.
هدایت شده از 👄ایکس خنده🤩
«یا جواد الائمه ✨» هر کسی بیاد به درگاه شما، دست خالی برنمیگرده آقای مهربون...
بزن روی حــرز چیزی بهت نشون میده که باورت نمیشه 😍👇 👇👇
🌺
🌺 🌺 🌺
🌺
🌺 🌺🌺🌺🌺🌺
🌺 🌺
🌺 🌺
🌺 🌺
برای رونق کسب و کار، زیاد شدن رزق و روزی، جلوگیری از چشم زخم و .....
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک نشانه قدرتمند برای تو 👆✨
سکوت کنید و بدانید که من خدا هستم
جول_اوستین
✨
#انگیزشی
#حال_خوب
#حس_خوب
@baharas56
MohammadReza Shajryan – Rabbana (UpMusic).mp3
4.3M
همه از خداییم بهسوی خدا برویم 🙏
استاد شجریان
🤲🤲🤲🌸🌸🌸
به کانال بهارانه بپیوندید 😊👇👇
@baharas56
@darbandi9ایدی
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
😱 این آقا رو میشناسی ؟
آقای اصغری مخترع ابردوا هستن 😍
😳 همونی که هزاران بیمار رو درمان کرده
از کشورای دیگه براش میان ایران 😱
📺 صدا و سیما ازش مستند تهیه کرده
بعد شما کانالشو نداری ؟ 😐
🔻اینم لینک کانال خودشون 👇
https://eitaa.com/joinchat/2237465213C11d65ecb7b
میتونی ازشون مشاوره رایگان بگیری 😍☝️
هدایت شده از 👄ایکس خنده🤩
با ابردوا از شر 70 نوع بیماری خلاص شو 😳
ابردوا رو لمس کن از حس خوب زندگی لذت ببر😍👇
🍎 🍎
🍎 🍎 🍎 🍎
🍎 🍎 🍎 🍎
🍎 🍎🍎 🍎 🍎🍎🍎 🍎
🍎 🍎🍎 🍎 🍎
🍎 🍎 🍎 🍎
🍎
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسر دوست مامانم بود #عاشقش بودم همیشه خودمو کنار اون تصور میکردم اما مامانم کاری کرد #خواهر کوچکترم پای #سفره عقد عشق من بشینه #شب عروسی خواهرم شب عزای من بود تا مراسم تموم شد عروس و دوماد رفتن #خونه خودشون همه چی برام تموم شده بود اما صبح خیلی زود با صدای گریه خواهرم و داد و فریاد #داماد از خواب پریدم خواهرم ....https://eitaa.com/joinchat/1289618443Cbaa5d9752e
هدایت شده از 👄ایکس خنده🤩
پنچ سال بود عروسی کرده بودم مجبور شدم بخاطر کار همسرم بیام شهر بزرگی زندگی کنم
واحد روبه رویمون خانوم ۴۰ ۵۰ ساله بود به چشم مادر بهش نگاه میکردم چون تنها بود هر روز میاومد خونه ما همیشه هم آرایش کرده و شیک پیک باهاش خیلی راحت بودیم
تا اینکه هرروز غروب منو به صرف چای دعوت میکرد خونشون درست نیم ساعت بعد برگشتم خواب سنگینی منو میگرفت سرشب از خواب بیهوش میشدم یه روز شک کردم مثل همیشه رفتم خونشون چای برداشتم وقتی برا کاری رفت آشپزخونه چای خالی کردم تو گلدون نیم ساعت گفتم خواب میاد دیدم لبخندی زدی رفتم خونه بعد یه ساعت شوهرم........
https://eitaa.com/joinchat/1481638867Cb4d1fa9ca6