امشب دنبال مطلبی توی کانالم بودم.
اسم عباس را توی قسمت جستجو نوشتم و علامت ذرهبین را لمس کردم.
چقدر دلنوشته دارم با عباس.
من در عباس حل شدهام بدون اینکه متوجه شده باشم.
انگار من همه عباس شدهام. انگار دیابت عباس من را مثل جلدهای چسبی کتاب، سفت و محکم در آغوش کشیده و حتی مجال نفس کشیدن هم نمیدهد.
ما حل شدهایم در بینهایتی که نمیدانم کجاست.
#خودافشایی
این روزها حس میکنم خدا اکستریم کلوزآپ رویم زوم کرده.
این روزها ترسم از خدا غلبه کرده به رجا و امیدم.
این روزها ته دلم حفرهحفره شده و نمک میپاشد و مدام دلشوره دارم.
این روزها بیشتر از هروقت دیگری احساس پیری میکنم.
این روزها غمی توی پستوهای درونم لانه کرده و حس میکنم مشغول زاد و ولد است.
این روزها مثل پوستی که میسوزد و جمع میشود، توی خودم مچاله شدهام.
این روزها دوست دارم عین بچههای سه چهار ساله پا بکوبم روی زمین و داد بکشم و بگویم من خدای خودم را میخواهم. همانی که مدام توی بغلش زندگی میکردم.
دلم برای روزهای عاشقیام با خدا تنگ شده.
دلم همان خدای مهربان و عاشقم را میخواهد.
این روزها من بیشتر شبیه مادری چشم ترسیدهام.
انگار زنی درونم بیدار شده که مدتها بود بهش مجال جولان نمیدادم.
زنی با موی پریشان و روی نشسته و لبهای آویزان. زنی که مدام منتظر یک خبر بد است. زنی که یکسر کف دست عرقکردهاش را میکشد روی پیراهن نخنما شدهاش.
نباید اجازه بدهم بیفتم توی چاه ویل.
نباید...
نباید...
من میتوانم از این مسیر دردناک و پرسنگ و سنگریزه عبور کنم.
میتوانم...
راه روشن است فقط باید بتوانم خوب ببینم و خوب بشنوم؛ آنوقت قلبم دوباره شروع به تپیدن میکند.
به نام خدا
توی این فکر بودم که چکار کنم برای دهه فجر تا توی ذهن بچهها انقلاب بیشتر بماند. خیلی اتفاقی از دید من ولی با برنامهریزی خدا فیلمی از استاد حائری شیرازی دیدم. ایشان گفته بودند بچههاتان را درگیر کنید توی این دهه. مثلا بدهید گوشهای از خانه را تزئین کنند. در قبال دستمزدی کم این کار را بکنند. فیلم را که دیدم لبهام کش آمد و چین افتاد گوشهی چشمهام و نگاه کردم به آسمان و گفتم دمت گرم خدای مربیام.
عباس را صدا زدم و گفتم تکهای از دیوار خانه را انتخاب کن و هر جور دوست داری تزئینش کن. دستمزد هم داری. حدس میزدم چه میخواهد و وقتی لبهایش از هم باز شد حدسم به یقین تبدیل شد:《 ماشین میخام. یه تیبا. ندارم آخه.》 گفتم باشه. به شوق ماشین توی نیم ساعت دیوار خانه انتخاب و تزئین شد. از صفر تا صد کار را خودش انجام داد.
اول پرچم فلسطین را کشید و بعد پرچم ایران و چسباندشان روی دیوار. خودم هم به این نکته توجه نکردم که نیروهای مقاومت تا ابد در کنار هم خواهند ماند.
پلاکارد امام آمدی که با خلال دندان و تکهای کاغذ درست کرد و زد به هواپیما و ماشین بنز قدیمی قند توی دلم آب کرد.
کاغذی که رویش شاه بیرون شد را نوشته چشمهایم را قلب قلبی کرد. شاه را برعکس نوشته بود. عکس رهبر و حاج قاسم هم زینتبخش تزئیناش کرد. امام هم توی بنز نشسته و داشت میرفت سمت بهشت زهرا.
من هم به حرف پیامبرم گوش دادم و تا عرق کارش خشک نشده تیبای قرمزش را تقدیمش کردم.
#دههفجر
#خدایابچههامانراانقلابیتربیتکنلطفا
#امامآمد
#انقلابماانفجارنوربود
@baharezahraa
بهارِ زهرا
#آقایامامسجادببخشیداونجورکهبایدنشناختیمشمارا #میلادتونمبارکمونآقایامامسجادعلیهالسلام
اینکه این فیلم بازنشر بشه خب طبیعیه.
فقط اون بزرگواری که فیلم رو با گل قبلش بازنشر کرده. ینی حیرون حلال خوریش شدم رفت پیکارش.
حلال خوری به سبک شهدا
خجالت کشیدم ازش. آخه خودم از کانال دوستام دزدیده بودمش😁
دزد کی بودم 🤪
دوستان گیف و ایموجی وگل و بلبلهاتون رو دزدانه خریدارم.
بدانید و آگاه باشید و حلال کنید. محبووورید😂
کودکیام را گذاشتهام جلوی رویم تا علت بعضی از رفتارهایش را بفهمم.
عجیب است؛ برایم هیچ آشنا نیست. هیچ!
نمیتوانم به کنه وجودش نفوذ کنم.
سالهای دور من که انگار همینجا کنار دستم است و نیست. دارمش و ندارمش.
چهکنم برایم آشنا شود؟
#روزانهنویسی
#هیچ
#خطخطی
یکی از قشنگترین صداها، صدای خوردن نوک گنجشکها و یاکریمها به ظرف پشت پنجرهست. شبیه برخورد تگرگهای قد عدس به شیشهی پنجره.
بعد از هر نوک زدن گردن میکشند و زل میزنند به داخل تا خوردن حواسشان را از خطر پرت نکند و غافلگیر نشوند.
#الحمدللهکهرزقپرندههاراخداتویدستماگذاشته
#صداهایقشنگودوستداشتنی
_بچهها از این به بعد هرکی کلمههای قشنگتری استفاده کنه جایزه داره.
_خوبه محمد. اصلا هرکی توی کار خیر پیشی بگیره جایزه داره.
_وا مامان! چطوری؟ ینی تو کار خیر گربه بگیریم؟!
_نخند بچه!
#منوعباس
#تربیتکودکانخودتانرابهمابسپاریدتضمینی
#تواگرتربیتشناسیروحخویشدوابُنما😁
دوستان انقلاب
انقلاب دوستان
به پای هم پیر بشیم انشالله
وصل به انقلاب موعود بشیم انشالله
🎊🪅🎉🪅🎊🎉🪅🎊🎉🪅🎊🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
💣🧨💣🧨💣🧨💣🧨
برید کنار آتیشبازی داریم. زخمی نشیا