eitaa logo
بهارِ زهرا
108 دنبال‌کننده
220 عکس
69 ویدیو
0 فایل
من و قلمم باهم @zeynab_abbas313
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویر تار می‌شود. اشکم پرت می‌شود روی شلوارم‌ با گل‌های قرمزش. صدای گوینده‌ مثل صدای سوت زود پز توی گوشم صدا می‌دهد. هرآن ممکن است کلمه‌هایش سوراخ سوت را کیپ کند و بعد مثل کوه آتش‌فشان در سرم منفجر شود. باورم نمی‌شود! دارم مرگ انسانیت را به چشم‌هایم می‌بینم. آدم‌هایی که از خانه‌شان بیرون شده‌اند. از طبیعی‌ترین حق‌شان هم محروم‌شان کرده‌اند. خیلی سنگین است. این جنایت درد دارد. جگرم مثل آدم زهر خورده می‌سوزد. می‌خواهد از دهانم بیرون بزند. عین کودکی که اسباب‌بازی عزیزش را ازش گرفته‌اند، پا می‌کوبم زمین. جان به تنم زیادی کرده. می‌خواهد این کالبد خاکی را بدَرد و بیرون بزند. زمین با همه‌ی پهناوری‌اش برایم می‌شود اندازه سوراخ سوزن. چرا از این صحنه‌ها نمی‌میریم؟ چرا آسمان و زمین از این حجم وحشی‌گری متلاشی نمی‌شود؟ چرا مضطر نمی‌شویم؟ چرا مولا نمی‌آید؟ دیره نشده آمدنش؟ کجا را باید دنبالش بگردیم؟ کدام سرزمین؟ کدام کوه و بیابان؟ اصلا توی جمجمه‌ها ظهور کرده است؟ این المضطر‌ الّذی یجاب‌ اذا‌ دَعا؟! نه! نه! من امامم را می‌خواهم!  صاحبم را می‌خواهم! همه‌ی هست و نیستم را می‌خواهم! . . . ؟