eitaa logo
بهـارنارنــج🧡🪴
4.9هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
5.9هزار ویدیو
206 فایل
•منبع تراوشات ذهن یه دختر دهه هشتادی 🫀 •گاهی خلاقانه و روشن🌞 •گاهی پیچیده و مبهم⛈ { @Golnarges83♡} بخوان از شروط: @shorroottt بخش تبلیغات مون،جهت رشد خفن کانالتون:😎✌️ @tablliighatt خواهر کوچیکه:👩🏻 @angizehland کانال ناشناس مون:🫂💘 @baharnarngna
مشاهده در ایتا
دانلود
بهـارنارنــج🧡🪴
خدا چقدر قشنگ میگہ: " وَالله یَعلمُ مَا فِی قُلُوبِکُم" حواسم هست تو دلت چی میگذره. •⋮🪐|💎𝒋𝒐𝒊𝒏⃟   ⇣
بعضی وقتا دل کندن از یه سری چیزای خوب، باعث میشه یه سری چیزای بهتری رو به دست بیاری(: - ‌شهید محسن حججی ‌‌‌‌‌ •⋮🪐|💎𝒋𝒐𝒊𝒏⃟   ⇣ ❥❬@baharnarangii🧡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡﷽♡ ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃
بهـارنارنــج🧡🪴
♡﷽♡ #ضُحی♥️ ✍بہ قلمِ #شین_الف🍃 #پارت_۲۰۶
نسیم خنک سحر روی ردپای اشکهام می‌نشست و داغ صورتم رو التیام میداد ولی قلبم رو نه هر آینه شعله میکشید و خاکستر میشد اما باز آرام نمیگرفت وارد حرم که شدیم؛ هر یک قدمی که برمیداشتم صداهای اطرافم ناواضح تر و دورتر میشد نگاهم فقط به رو به رو بود تا ضریح رو در آغوش بگیره اینبار حتی فرصت ندادم جدا بشیم و دو به دو به زیارت بریم اونقدر سریع قدم برمیداشتم که بچه ها ناچار به دویدن به دنبالم بودن تا گمم نکنن چشمم که به شبکه های نقره کوب و سرخ گونش افتاد بی هراس به دل جمعیت زدم و خودم رو جلو کشیدم مثل غریقی که به سمت کشتی نجاتش شنا کنه صورتم غرق اشک بود و پاهام سست ولی اونقدر کشیدمشون تا دستم به شبکه گره خورد و بعد؛ رها شدم با تمام وجود این حریمِ مقدس رو بغل گرفتم و نالیدم: ممنونم که بخشیدی! ممنونم که راه دادی از هجوم تمام روضه های مقتل به سرم غرق ناله و ضعف بودم و اگر رضوانی نبود که بغلم بگیره و از دریای جمعیت بیرون ببره شاید... با خنکی برخورد صورتم به سنگ مرمر دیوار چشم باز کردم و کم کم صداها واضح شد: چت شد تو؟ حالت خوبه؟ بریم مستشفی؟ ناتوان سرتکان دادم و نالیدم: نه... الان خوب میشم چشمهام کم کم تصاویر رو تمیز داد و چشمهای نگران ژانت و نگاه ناخوانا و دگم کتایون رو شناختم سعی کردم راست بشینم: ببخشید بچه ها... من... کتایون دست روی لبم گذاشت: نمیخواد حرف بزنی حالا! دست برد توی کیف گردنی کوچکش: بیا این شکلات رو بخور حالت جا بیاد بجای من رضوان با تشکر شکلات رو از دستش گرفت، باز کرد و توی دهانم گذاشت رضوان با نگاه ملامت گری گفت: تو که حال خودتو میبینی چرا میری جلو امام حسین راضیه؟ _حدیث دلتنگی میدونی چیه؟ سر تکون داد: دلتنگی موجب بی عقلی نباید بشه! _حالم خوب بود یهو شل شدم حالا من اینجا نشستم معطل من نشید برید زیارتتونو بکنید‌ ژانت زبان باز کرد: ما هم همراهت بودیم زیارت کردیم فقط نمیدونم چرا یهو حالت بد شد؟! _چی بگم تجسم این فضا تو ۱۴۰۰ سال پیش نفسم رو گرفت یهو تمام روضه های گودال به ذهنم هجوم آورد* این سرازیری که طی میکنی تا به ضریح برسی خودش روضه ی بازه وقتی به این فکر میکنی که اینجا ها یه روزی... ادامه تصورم رو به زبان نیاوردم و زبان به دهان گرفتم چشمهام رو هم گذاشتم و ذهنم رو خالی کردم چشم که باز کردم رضوان و ژانت با هم امین الله میخوندن و کتایون نگاهش خیره به سقف مونده بود خودم رو جا به جا کردم و سرکی به کتاب توی دستشون کشیدم: منم میخوام بخونم... زیارت خاصه اباعبدالله و نماز شب که تمام شد گفتم: بریم تو بین الحرمین بشینیم چیزی ام به اذان صبح نمونده بقیه هم موافق بودن و دوباره از حرم خارج شدیم بین الحرمین نسبتا پر بود جایی بین دو حرم نزدیک نخلهای سمت راستی پیدا کردیم و نشستیم نگاه بارانیمون گاهی به پشت سر کشیده میشد و غرق حرم قمر میشد گاهی به خورشید خیره میشد و درگرمای وجودش ذوب میشد چند جوان ایرانی کمی جلوتر از ما با مداحی قشنگی دم گرفته بودن و همه اطرافیان همراهشون آهسته سینه میزدن؛ همیشه دوست داشتم یاورت بودم تو روز عاشورا محرمت بودم یا آب رو لبای اصغرت بودم مرهم به زخم دل مادرت بودم یا که سپه برای خواهرت بودم یا معجر رو سر دخترت بودم یا توی قتلگاه پیرهنت بودم یا که حصیر زیر پیکرت بودم صلی الله علیک ای بی کفن ای کشته ی دور از وطن ای قاری شیرین سخن تب و تاب من سلام الله لک یا دم روح الامین سلام الله لک یا... رضوان به خواست ژانت که بین من و خودش نشسته بود تند تند براش با توضیح ترجمه میکرد و از مژگان بلند ژانت اشک میریخت و صورتش جمع میشد کمی که گذشت رو کرد به من و گفت: چقدر این اشعار به لحاظ حسی به این اتفاق گره خورده چقدر این بلا سنگین و همه جانبه ست آهی کشیدم: چی بگم اونقدر به قول تو سنگین و پرتنوعه که گفتنش هم سخته چه برسه به شنیدنش سالها باید روضه بری و بشنوی تا تعریف درستی پیدا کنی یا اینکه تمام مقاتل رو بخونی!* اشاره ای به حرمین کردم: مثلا رابطه این دو برادر که امام و ماموم همن رو چطور میشه توصیف کرد برای کسی که تابحال هیچ چیز ازش نشنیده بقیه نسبت ها هم همینطور آگاهی نسبی ما هم حاصل سالها دریافت و شنیده اس نمیدونم چطور میشه این توضیحات رو کوتاه کرد و به دیگران انتقال داد به نظرم باید خیلی سخت باشه* دوباره مشغول شنیدن و سینه زدن شدیم در سکوت کمی که گذشت کتایون که سمت چپم نشسته بود و کنارش زن عرب دیگری با کودکش نشسته بود اشاره ای به بچه کرد: این بچه رو ببین چطوری به حرم نگاه میکنه! به نظرت به چی فکر میکنه؟ _به همون چیزی که من و تو فکر میکنیم! متعجب گفت: مگه تو میدونی من به چی فکر میکنم؟ _همه اینجا به یه چیز فکر میکنن! _چی؟ _اینکه اینجا چرا اینجوریه! سری تکان داد: آره به همین فکر میکردم حالا واقعا چرا اینجا اینجوریه لبخندی زدم: چجوریه؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینمه طوری باحال🤪🤌🏻💕 ─── ・ 。゚☆: *.☽ .* :☆゚. ─── •⋮🪐|💎𝒋𝒐𝒊𝒏⃟   ⇣ ❥❬@baharnarangii🧡
بهـارنارنــج🧡🪴
اینمه طوری باحال🤪🤌🏻💕 ─── ・ 。゚☆: *.☽ .* :☆゚. ─── •⋮🪐|💎𝒋𝒐𝒊𝒏⃟   ⇣ ❥❬@baharnarangii🧡
╮🐙✨╭ ↜با این آدما خداحافظی کن اگه...🍒🐚 🌿┊•احساساتتو‌ مسخره میکنن 🤸🏻‍♀┊•نمیذارن خود واقعیت باشی 🎨┊•از موفقیتت‌ خوشحال نمیشن 💫┊•فقط زمانی ازت خبر میگیرن که لازمت دارن 🛶┊•هیچ کاری رو جبران نمیکنن ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ •⋮🪐|💎𝒋𝒐𝒊𝒏⃟   ⇣ ❥❬@baharnarangii🧡
╝╔هنرمند فقط نقاش و آهنگساز نیست که؛ هنرمند میتونه اونی باشه که توی شرایط سخت زندگیش با هر بار شکست لبخند میزنه و دوباره تلاش میکنه ..🧡🌱🥋╝╔ ❥❬@baharnarangii🧡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهـارنارنــج🧡🪴
╝╔هنرمند فقط نقاش و آهنگساز نیست که؛ هنرمند میتونه اونی باشه که توی شرایط سخت زندگیش با هر بار شکست
:💛📆 🤍=قبل از اینکه چیزی بگی فکر کن! 🌥=دلیل عصبانیتتُ پیدا کن! 🤍=به پادکست گوش بده! 🌥=ورزش کن! 🤍=به خودت استراحت بده! 🌥=تمرین تنفس عمیق انجام بده! 🤍=وقتی که آروم‌تر شدی راجع به 🌥=دلیل عصبانیتت صحبت کن! ❥❬@baharnarangii🧡
8.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⿻ ˒ ❨🍓🌚❩ 🥺❤️‍🔥 ױ ایده بولت ژورنال •ᘛ ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ •⋮🪐|💎𝒋𝒐𝒊𝒏⃟   ⇣ ❥❬@baharnarangii🧡
بهـارنارنــج🧡🪴
⿻ ˒ ❨🍓🌚❩ #ایدھ🥺❤️‍🔥 ױ ایده بولت ژورنال •ᘛ ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ •⋮🪐|💎𝒋𝒐𝒊𝒏⃟   ⇣ ❥❬@bah
╮🌸💕╭ ↜خط قرمزای زندگیت🪄🚫 🚶🏻‍♀┊•آدمایی که وارد زندگیت میشن 🍣┊•غذایی که میخوری 🗯┊•افکاری که داری ⚡️┊•عادت هایی که داری ⏰┊•جوری که از زمان استفاده میکنی 👀┊•محتوایی که با چشمات میبینی 🙊┊•حرفایی که به خودت میزنی 📚┊•مطالبی که میخونی ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ •⋮🪐|💎𝒋𝒐𝒊𝒏⃟   ⇣ ❥❬@baharnarangii🧡