eitaa logo
بهار نارنج🌼
175 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
736 ویدیو
8 فایل
🌹اینجا لحظه هایت را... با عطر بهارنارنج به دست بهار بسپار🌹 وعده ی دیدار ما: ملک شهر . خیابان بهارستان غربی. خ پاسداران .بوستان قدس. فرهنگسرای قدس😊 ارتباط با ما👇👇 @zeitooon @Toranj_14
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️▫️◾️◽️◼️◻️ ⬛️ ✍ راه راضی‌کردن عمو را بلد بود. 💔دل مهربانش را می‌شناخت. دستش را در دست گرفت و سر خم کرد. افتاد به‌پای عمو. دست‌وپایش را بوسه‌باران کرد و یکریز التماس کرد عمو بگذارد در رکابش بجنگد.🙏😭 دل اباعبدالله در سینه به هم فشرده شد. اجازه داد. قاسم، به دل میدان زد. آن‌ها که در لشکر عمر سعد ایستاده بودند، باورشان نمی‌شد این دلاوری که این‌طور می‌خروشد و می‌جنگد و رجز می‌خواند که «بی‌تابی نکن که آدمی رفتنی است و امروز خدایی را که صاحب بهشت‌هاست، ملاقات می‌کنی» پسر حسن‌ بن علی است؛✨✨✨✨✨ نوجوان سیزده‌ساله‌ای که سی‌وپنج مرد جنگی کاربلد را از پا انداخته. باورشان نمی‌شد تا خودش به صدای رسا گفت: «من قاسم بن الحسنم، فرزند سبط پیغمبر».🌿 «فضیل عضدی» بود.😡 همان‌که فریاد زد: «خودم او را می‌کشم» و نشنید که اطرافیانش در سپاه عمر سعد، گفتند: «نرو! همین‌ها که دور و برش را گرفته و محاصره‌اش کرده‌اند، برای کشتنش کافی‌اند».😠 آمد جلوی سرباز نوجوانی که تنش از جنگ یک‌نفس خسته بود، شمشیرش را بالا برد و همین‌که قاسم ✨از روی اسب به سمتش سرچرخاند، شمشیر را فرود آورد بر فرق سرش؛ نه آن‌طور که نوجوانی را ضربت بزنند؛ که انگار بخواهند سرداری مردافکن را زمین بزنند.😭 قاسم✨ با صورت از اسب روی زمین افتاد و فریادش بلند شد: «عموجان!»✨✨ 🏴🍊@baharnarenj251