May 11
May 11
صدایم را میشنوی عزیز دلم؟!
می دانستی دلیل بسیاری از اشتباهات ما این است که نمی دانیم چطور از عشق استفاده کنیم؟
عاشق میشویم، به راحتی ! در کوتاهترین زمان ممکن اما نمیدانیم چطور ادامه بدهیم و بگذاریم بارور شود...
مثال ما مثل دانشجویی است که رشته ای را با هزاران شغل و رویا انتخاب میکند اما از خواندن دروس همان رشته اجتناب می ورزد...
راستش را بخواهی به ما یاد نداده اند که عاشق شدن اصل کار نیست و عاشق ماندن مهم است بیاموزی که چگونه در همه حال و تحت هر شرایطی عاشق بمانی حتی اگر آسمان به زمین برسد حتی اگر مثل امشب ماه 🌛جذاب ترین حالت ممکن را به نمایش بگذارد باز هم عاشق بمانی...
عاشق ماندن آموختن این است که چه گونه در همه حال عشق بورزیم❤️
عشق قدرت بی بدیل و ارزشمندی است که ما را از تبدیل شدن به اشیا محافظت میکند... آرزو می کنم در همه حال عشق بورزی آن هم در مرحله اول به خودت☺️ ارزشمند ترین موجود هستی...
🖊️#رقیه شاهمرادی
در این روزهای سخت که به کوچک ترین چیزی دلمان میگیرد و حالمان بد میشود، چقدر خوب است که آدم برای خودش پناهگاهی داشته باشد...
یاد بگیرد که چگونه خودش حال خودش را خوب کند و از این حال بدش تجربه بیاموزد و باعث رشد خودش بشود🌟
کتاب های زیبا شاعران موسیقی و آبهای روان بهترین مأمن ها برای من هستند،، حالم که گرفته می شود مثل یک رفیق دلسوز از من دلجویی میکنند...
تو وقتی ناراحتی به کدام پناهگاه میروی؟! نکند اجازه دهی حال بد ادامه پیدا کند...
حواست هست گفتم حال بدت ادامه پیدا کند...
یعنی اینکه هیچ اشکالی ندارد اگر در زمان کوتاهی حال بدی را تجربه میکنی اما هیچ وقت اجازه نده عمر و فرصت زندگیت در روزهای بعد از دست برود....
🖊#رقیه شاهمرادی
آفتاب من 🌟!
گوشت با من هست؟!
تو هم این باور را داری که در وجود همه ما شاعر کوچکی زندگی میکند که منتظر فرصتی ست تا خودنمایی کند؟!...
هر زمان که به طلوع خورشید نگاه می کنیم🌟 هر زمان که آسمان را ابری میبینیم ☁️ هر زمان که از معشوقمان مهری را دریافت میکنیم ❤️ هر زمان که صدای آب روان را میشنویم 🌊 هر زمان که اسممان از دهان کسی بیرون میآید که دوستمان دارد، صدای این شاعر کوچک طنین انداز میشود...
گویی چون زلیخاست که تلاش میکند از میان جمعیت توجه یوسف را به خود جلب کند، میخواهد حرف دلش را بزند تا آرام شود، میخواهد #عاشقانه ای آرام برایمان بخواند،
ولی حیف که از او حمایت نمیکنیم، حیف که خودمان را درگیر امور دیگر میکنیم و یادمان می رود فرزند کوچکی در ما نفس میکشد که عمیقا دوست دارد شعر بگوید یا بنویسد 🖊...
بیا برایش بنویسیم... بیا به حرف هایش گوش دهیم، بیا تا برایش #عاشقانه ای آرام بخوانیم ❤️
🖊#رقیه _شاهمرادی
عزیزمن /! 🌟❤️
در جایی که تو زندگی می کنی هم امروز روز خوبی بود؟!
امروز آسمان ابری تر بود؟ امروز شمعدانی ها گل های زیباتری داشتند؟ امروز خودکار آبی ات خوشرنگ تر و روان تر بود؟! امروز چای عصرانه ات خوش بو تر و خوش طعم تر بود؟ امروز قلبت ❤️ عزیز ترین دارایی ات با عشق بیشتری تپید؟!
نمیدانم! برای من که اینگونه بود... راستش را بخواهی امروز خواستم اینگونه نگاهشان کنم، خواستم همه چیز را با عشق و از دید او نگاه کنم! خواستم با تمام دارایی هایم عاشقانه ❤️رفتار کنم...
برای همین هم آسمان زیباتر شد، چای من دلچسب تر و لب دوز تر شد... و خلاصه که هر چه که فکر کنی از این رهگذار زیباتر میشود 😊👌
عزیز من 🌟 عشق تنهایی دارایی ماست! آن را از خودت دریغ نکن....
🖊#رقیه شاهمرادی
#حالخوب #ارامش #عشق#زندگی #مشاوره
آفتاب اول صبح🌟
ببخش مرا که چند روزی به قلبت سری نزدم و آبی به در خانه ات نپاشیدم، عزیز من❤️! میدانی که دل و قلب ما پیرو دیده ماست، چند روز پیش چشم های پریشان و سرگردان من یک امر خیره کننده را دیدند و عنان از کف دادند...
فکرت را منحرف نکنم از نوع ازدواج و عشق و اینطور چیزهای ژیگول نبود، اما خب آب از لب و لوچه من آویزان ساختند....
اما خب امروز آمده ام تا باز رو در روی هم چای هل و گل محمدی بنوشیم و از عطر حرف های عاشقانه مان مست شویم، عزیز من ❤️ اگر بتوانی قالیچه ای هم زیر نور ماه پهن کنی، چه بهتر میشود... این بار ت بگو یا برایم بنویس و من گوش میدهم
آلبر کامو نویسنده کتاب طاعون در جایی برای ماریا کارساس مینویسد : برایم بنویس 🖊 هر وقت و هر چقدر که دوست داشتی تنهایم نگذار عزیزم 🍃آدم همیشه نیرومند نیست، وقت هایی که آدم خود را بیچاره حس کند، فقط، نیروی عشق است که میتواند او را نجات دهد.
🖊#رقیه_شاهمرادی
طراوت خاک باران خورده ☁️🍃!
چند روز پیش به رسم ادب سری به محله ی دوران کودکیم زدم . به تصورم خیلی چیزها تغغیر کرده و شاید مجله را از نو ساخته اند... فکر میکردم از جویبار جاری در کوچه مات خبری نیست، امین الدوله سرکوچه مان خشک شده، باغچه های انجیر و انار خانه ها دست از میده دادن برداشته اند، گاریچی دیگر با صدای خشکش از کوچه مان نمیگذرد و همسایه کناری مان ماشینش را روبردی خانه ی همسایه روبروییمان پارک نمیکند....
اما!! آن طور که من فکر میکردم نبود، جویبار همچنان تند، شتابان و پرقدرت به راهش ادامه میداد، امین الدوله دیگر تمام دیوار سر کوچمان را گرفته بود، باغچه ها همچنان انار و انجیر میدادند تازه انگور هم به آن اضاف شده بود و زن های همسایه برگ هایش را برای پخت دلمه در اردیبهشت میکندند... بچه ها هنوز در کوچه مان بازی میکردند، مسجد محل همچنان اذان میخواند...
اما این وسط فقط چیز تغییر کرده بود، ماشین همسایه کناری مان روبردی خانه ی همسایه روبروییمان نبود، سمند نوک مدادی اش همچنان تمیز و سالم مثل ماه میدرخشید فقط کمی جلوتر پارک شده بود....
میبینی عزیز من ❤️🍀/ همه چیز می ماند همه چیز به حالت قبل برمیگردد زندگی بعد از ما همچنان جریان دارد فقط نبودنمان گاهی آن هم گاهی بعضی چیزها را تغییر میدهد شاید به اندازه جابجا شدن یک متری یک سمند نوک مدادی....
🖊#رقیه_شاهمرادی