eitaa logo
بهار نارنج 🍊
16 دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
0 فایل
می چسبد در این روزها، در این فصل بی قراری ها، یک فنجان چای بهار نارنج... 🍊☕ اینجا هستیم تا با هم صحبت کنیم ❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
آفتاب اول صبح🌟 ببخش مرا که چند روزی به قلبت سری نزدم و آبی به در خانه ات نپاشیدم، عزیز من❤️! میدانی که دل و قلب ما پیرو دیده ماست، چند روز پیش چشم های پریشان و سرگردان من یک امر خیره کننده را دیدند و عنان از کف دادند... فکرت را منحرف نکنم از نوع ازدواج و عشق و اینطور چیزهای ژیگول نبود، اما خب آب از لب و لوچه من آویزان ساختند.... اما خب امروز آمده ام تا باز رو در روی هم چای هل و گل محمدی بنوشیم و از عطر حرف های عاشقانه مان مست شویم، عزیز من ❤️ اگر بتوانی قالیچه ای هم زیر نور ماه پهن کنی، چه بهتر می‌شود... این بار ت بگو یا برایم بنویس و من گوش می‌دهم آلبر کامو نویسنده کتاب طاعون در جایی برای ماریا کارساس می‌نویسد : برایم بنویس 🖊 هر وقت و هر چقدر که دوست داشتی تنهایم نگذار عزیزم 🍃آدم همیشه نیرومند نیست، وقت هایی که آدم خود را بیچاره حس کند، فقط، نیروی عشق است که می‌تواند او را نجات دهد. 🖊
طراوت خاک باران خورده ☁️🍃! چند روز پیش به رسم ادب سری به محله ی دوران کودکیم زدم . به تصورم خیلی چیزها تغغیر کرده و شاید مجله را از نو ساخته اند... فکر می‌کردم از جویبار جاری در کوچه مات خبری نیست، امین الدوله سرکوچه مان خشک شده، باغچه های انجیر و انار خانه ها دست از میده دادن برداشته اند، گاریچی دیگر با صدای خشکش از کوچه مان نمی‌گذرد و همسایه کناری مان ماشینش را روبردی خانه ی همسایه روبروییمان پارک نمی‌کند.... اما!! آن طور که من فکر میکردم نبود، جویبار همچنان تند، شتابان و پرقدرت به راهش ادامه می‌داد، امین الدوله دیگر تمام دیوار سر کوچمان را گرفته بود، باغچه ها همچنان انار و انجیر می‌دادند تازه انگور هم به آن اضاف شده بود و زن های همسایه برگ هایش را برای پخت دلمه در اردیبهشت می‌کندند... بچه ها هنوز در کوچه مان بازی می‌کردند، مسجد محل همچنان اذان می‌خواند... اما این وسط فقط چیز تغییر کرده بود، ماشین همسایه کناری مان روبردی خانه ی همسایه روبروییمان نبود، سمند نوک مدادی اش همچنان تمیز و سالم مثل ماه می‌درخشید فقط کمی جلوتر پارک شده بود.... میبینی عزیز من ❤️🍀/ همه چیز می ماند همه چیز به حالت قبل برمیگردد زندگی بعد از ما همچنان جریان دارد فقط نبودنمان گاهی آن هم گاهی بعضی چیزها را تغییر میدهد شاید به اندازه جابجا شدن یک متری یک سمند نوک مدادی.... 🖊