در این درنگ طویلی که پای من لنگ است ز دست می‌روم ای دوستان! شتاب کنید

مگر سماجت پولادی سکوت مرا درون کوره‌ی فریاد خود مذاب کنید

بلاغت غم من انتشار خواهد یافت اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید

گفتی که «مرا به خواب خواهی دیدن» این را به کسی بگو که خوابی دارد... #طغرا_مشهدی #شب_بخیر

 ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌ ‍ ‌‌‌‌ ﷽ صبح ازراه رسید سبدش پرزگل خور‌شیداست نگهش آینه‌ے امید است هم نفس باهمه مرغان خوش الحان سحر نغمه خوان غزل توحیداست ... صبح آغوش گشودست بپاخیز و ببین بانگاهی ڪه پرازمهروصفاست بخداصبح قشنگ است...، باغِ پرنقـش خدا ،              رنگ به رنگ....!! #محسن_خانچی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ #سلام_صبح_سرد_زمستانی_بخیر ‌‌‎┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄       

زینب تمام مرثیه ها را رقم بزن همچون لهوف بر دل ما رنگ غم بزن از آسمان بلای مهیبی چکیده است یک سر ببار و نقش خودت را قلم بزن رسوایی نقاب یزید ی به دست توست پس خطبه های حیدری ات را رقم بزن با نطق اتشین خودت ، دختر علی چون صاعقه به خرمن اهل ستم بزن طوفان بشو به جاری این سد ملتهب بر نقشه های باطله رنگ عدم بزن گر چه کمر ز داغ عزیزان خمیده ای با اقتدار فاطمی خود ، قدم بزن افعال زشت و مجلس بی داد کوفه را با ما رایت و ذکر جمیلا به هم بزن فتح الفتوح کوفه که انجام شد برو بر فرق شام با مدد حق علم بزن افشا کن و بگو چه گذشته به کربلا آری بگو بگو و دم از آن حرم بزن حالا که ذکر روضه به کرب و بلا رسید ای شعر پس بیا و دم از محتشم بزن "باز این چه شورش است که در خلق عالم است" باز این چه نوحه و چه عزایی است دم بزن بانویی که عرش و فلک ریزه خوار توست با دست خود مد ینه ی ما را رقم بزن ... زینب-حسامی

باور نمیکنم که رها کرده ای مرا در زندگی تو غرق بلا کرده ای مرا آیینه ی شکسته چنین حسی می دهد از مهر سینه ات تو جدا کرده ای مرا بی من خوشی تو بین رقیبان طعنه زن با شور و شر به لج تو صدا کرده ای مرا در برزخم بدون تو ای عشق بی وفا ای بی خبر به رنگ عزا کرده ای مرا دنبال مرگ هستم و در بین شاعران آه،ای به قیمت چه فنا کرده ای مرا #عبدالرحمن_رستمیان_جهرمی #عاشقانه ۱۴۰۳/۱۰/۲۶

وقت دلتنگی دلم صحرای محشر می شود این ندیدن ها برایم تلختر سر می شود گفته بودی از نرفتن ها ولی این بارهم سینه ام از درد دوری بس مکدر می شود سهم من از باتو بودن باز هم فرهاد من اشک چشمی در وداعی تلخ و آخر می شود باز می پیچد صدای گریه ام در کوی دل از جدایی ها که هربارم مقدر می شود من که دادم دین و دنیا را به چشمانت چرا این دلم جرمی نکرده سخت کیفر می شود آن نوازش های شیرینت شبی با اشک و اه در نهایت چون حکایت ثبت دفتر می شود      ♥️⁩♥️

عشق بعضی وقت ها از درد دوری بهتر است بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است توی قرآن خوانده ام...یعقوب یادم داده است دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است نامه هایم چشمهایت را اذیت می کند درددل کردن برای تو حضوری بهتر است چای دم کن... خسته ام از تلخی نسکافه ها چای با عطر هل و گلهای قوری بهتر است من سرم بر شانه ات؟... یا تو سرت بر شانه ام؟ فکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است..‌.؟👌👌👌