eitaa logo
بهارانه اشعار ناب
177 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
945 ویدیو
0 فایل
مانند بَنان، الهه‌یِ نازِ منی... آری به خدا همیشه دلتنگِ تواَم...🍃 آیدی مدیر در ایتا.. @Matinp198 https://eitaa.com/joinchat/877724074C00e564207a
مشاهده در ایتا
دانلود
قدیمیا خوب فهمیده بودن از زندگی چی میخوان حیاط حوض آسمون چندتایی درخت که به وقت و فصلش میوه هاشونو بچینی و بشینی لب حوض لذتشو ببری همینقدر ساده و قشنگ 😍
و خدایی
 که در این نزدیکی
 می زند لبخند
به تمام گره هایی
 که تصور دارم
همگی کور شدند...
🌱
ازسختی های زندگی دلخور نباش!
زندگی مثل پیانو میمونه، 
هم روزای سفید داره،هم سیاه!
ولی وقتی با هم باشن میشه
یه موسیقی خوب شنید...
🌱
به هرکس اندازه شعورش پر و بال بده که هر جوجه خروسی خیال نکنه عقابه
6.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خبر داری دلم تنگه؛ وقتی چشماتو ندارم...؟! ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گرفتارم آقا جان دلم کربلا ميخواد 😭😭😭😭😭😭😭😭 آقا جون دعام کن دوباره بیام به پابوست😭😭 آقا جون دعا کن هر کی هم نیومده بیاد به پابوست🤲
عاشق باش و پادشاهی کن ، من گنجشکی می‌شناسم که بر درخت پنجره‌ام چنان عاشقانه می‌خواند که دنیا انگار ارث پدرش است... حسین پناهی 💜 واسه خوب کردن حال آدما         حتما نباید دکتر باشی              یه ذره مهربون باشی کافیه...❤️ ❤️✨ غزل غزل به هوایت بهار خواهم ساخت به عشق تو همه را بیقرار خواهم ساخت به کوچه، کوچه ی شهر ازتو جار خواهم زد وشعر عشق تو را ماندگار خواهم ساخت قسم به خون دلی که به کام من کردی از آن شراب شرنگ انار خواهم ساخت به روی سست ترین باوری که در وصل است بنای عشق تو را استوار خواهم ساخت مرا میان دوبازو اگر بغل بکنی برای خودهمه،عمرم حصار خواهم ساخت بریز تاس و ببازانم ای حریف بازی نرد که بزم خاطره، از این قمار خواهم ساخت مگر دوتار موی تو افتد به دستم از اقبال از آن برای خودم بند دار خواهم ساخت فقط همین که بخندی زچال گونه ی تو برای بعد وفاتم مزار خواهم ساخت. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 نمیدانم چہ رازے خفتہ در چشمان زیبایت ڪہ عاقل سمت چشمت میرود، دیوانہ مے آید 🧚‍♀.✨👌 هر شڪایت ڪہ مرا از تو بود در دل تنگ چون ڪنم یاد وصالت همہ از یاد رود، 🧚‍♀.✨👌
بی‌تو دلتنگی به چشمانم سماجت می‌كند وای دل چون كودكی بی‌تو لجاجت  می‌کند اشتیاق دیدن تو میلِ خاموشی نكرد  هیچ‌وقت عشقت ب‌دل فكر فراموشی نكرد عشق من با تو به میزان تقدس می‌رسد بی‌ حضورت دل به سر حد تعرض می‌رسد دوستت دارم برای من كلام تازه نیست حد عشقت را برایم هیچ چیز اندازه نیست در غیاب تو غریبانه فراغت می‌کشم بر گذشت لحظه‌ها طرحی ز طاقت می‌کشم چشم‌هایم را نگاه تو ضمانت می‌کند گرمی دست مرا دستت حمایت می‌کند با تنفس در هوای تو هنوزم قانعم ابتلای سینه را اینگونه از غم مانعم چشمهای مهربان تو فراموشم نشد هیچ‌کس جز یاد تو بی‌تو هم آغوشم نشد من تو را با التهاب سینه‌ام فهمیده‌ام  ساده‌گویم خویش را با بودنت سنجیده‌ام