❣❣❣❣❣❣❣
حالمن با دیدنت درلحظه ای تغییر کرد
کلبه ی ویرانه ام را بودنت تعمیر کرد
ضرب آهنگ تپش های دلم آشفته شد
آن زمانی که نگاهم رویچشمت گیر کرد
خواستم تا با تو گویم شدتِ دلدادگی
رنگ رخسارم ولی حس مرا تفسیر کرد
خواب دیدمپیش رویمباز شددرب بهشت
بی گمان عشق تو رویای مرا تعبیر کرد
آمدم راز نهان را پیش تو افشا کنم
مهر بی حدم به تو گویا دلم را شیر کرد
خوانده بودم پیشگوشقاصدکعشقتورا
توخودت دیر آمدی!یا قاصدِ من دیر کرد؟
زار و بیمار تو بودم عشق بی تکرار من
آمدی آغوش تو درمان شد و تاثیر کرد
@bahr_asheghi🌿
دلواپس گذشته مباش و غمت مباد
من سالهاست هیچ نمیآورم به یاد...
بیاعتنا شدم به جهانِ بیتو آنچنان
کز دیدنِ تو نیز نه غمگین شوم نه شاد...
من داستانِ آن گلِ سرخم که عاقبت
دلسوزیِ نسیم سرش را به باد داد...
گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن
نفرین بهعهد بستن و لعنت بهاعتماد...
این زخم خوردهرا بهترحم نیاز نیست
خیرِ شما رسیده به ما مرحمت زیاد...
#فاضل_نظری
@bahr_asheghi🌿
✨چه زیبا گفت فروغ فرخزاد :
اگر مستضعفی ديدی ،
ولي از نان امروزت
به او چيزی نبخشيدی ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر چادر به سر داری ،
ولي از زير آن چادر
به يک ديوانه خنديدی
به انسان بودنت شک کن!
اگر قاری قرآنی ،
ولي در درکِ آياتش
دچارِ شک و ترديدی ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر گفتی خدا ترسي ،
ولي از ترس اموالت
تمام شب نخوابيدي ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر هر ساله در حجّي ،
ولي از حال همنوعت
سوالي هم نپرسيدي ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر مرگِ کسی ديدي ،
ولي قدرِ سَري سوزن
ز جاي خود نجنبيدي ،
به انسان بودنت شک کن.
@bahr_asheghi🌿
باز آمد قــاصدِ صبحِ سپید
عشق را در صُورِ بیدارے دمید
غنچہها گُل ڪرد، مھر زرفِشان
پردهاے از نُـور بر عالمـ ڪشید..
@bahr_asheghi🌿
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
عطر تو نارنج خوشبـوی شمال
خنده ات شیرین تر از شیـر بلال
گلبنی و دشت گلهای سرعیــــــن
سر تری از شاهدان خوش جمال
زعفران قایناتی یا نبات اصفهان!
ترک شیرازی و اصل شور و حال
جمع و تفــــریق تو را دیشب زدم
دیدم حاصل شد که بوسیدن حلال
کمتر ای بالا بلندم ،عشــــــــوه کن
تا که بیند شیـخ ما روی هلال....
@bahr_asheghi🌿
هر چه کردی به دلم ، ... باز تو را بخشیدم
با زبان زخم زدی ... دشنه زدی ... خندیدم!
معنی تک تک رفتار تو را ... میفهمم
ساده لوحی ست ... بگویم که نمی فهمیدم !
غرق تردید شدم ، ... باز تحمل کردم
تا زمانی که ... به چشمان خودم هم دیدم
دیدم از خشم خداوند ... نمی ترسیدی
تو نترسیدی و من سخت از آن
ترسیدم
بسته بودم ، لب از آن درد و از آن بی مهری
تو جفا کردی و من هیچ ... نمی پرسیدم
عاقبت سرد شدم ، خسته شدم ، یخ کردم !
مثل خورشید ... غروبی که نمی تابیدم
اشک های دل من ، از تو و عشق تو نبود
بلکه از سادگی قلب خودم رنجیدم, ,،
هر چه کردی به دلم ، ... باز تو را بخشیدم
با زبان زخم زدی ... دشنه زدی ... خندیدم!
معنی تک تک رفتار تو را ... میفهمم
ساده لوحی ست ... بگویم که نمی فهمیدم !
غرق تردید شدم ، ... باز تحمل کردم
تا زمانی که ... به چشمان خودم هم دیدم
دیدم از خشم خداوند ... نمی ترسیدی
تو نترسیدی و من سخت از آن
ترسیدم
بسته بودم ، لب از آن درد و از آن بی مهری
تو جفا کردی و من هیچ ... نمی پرسیدم
عاقبت سرد شدم ، خسته شدم ، یخ کردم !
مثل خورشید ... غروبی که نمی تابیدم
اشک های دل من ، از تو و عشق تو نبود
بلکه از سادگی قلب خودم رنجیدم, ,
@bahr_asheghi🌿
با مردمِ شبدیده به دیدن نرسیدیم
تا صبح دمی هم به دمیدن نرسیدیم
کالیم که سرسبز دل از شاخه بریدیم
تا حادثهی سرخِ رسیدن نرسیدیم
خونخوردهی دردیم و چراغانیِ داغیم
گلکردهی باغیم و به چیدن نرسیدیم
زین هیزمِ تر هیچ ندیدیم به جز دود
شمعیم که تا شعلهکشیدن نرسیدیم
خونیم و تپیدیم به تاب و تبِ تردید
اشکیم و به مژگانِ چکیدن نرسیدیم
بادیم که آواره دویدیم به هر سوی
اما چو نسیمی به وزیدن نرسیدیم
یک عمر دویدیم و لبِ چشمه رسیدیم
خشکید و به یک جرعه چشیدن نرسیدیم..
@bahr_asheghi🌿
مشقم کن
وقتی که عشق را زیبا
بنویسی
فرقی نمی کند که قلم
از ساقه های نیلوفر باشد
یا از پر کبوتر ...
#حسین_منزوی
@bahr_asheghi🌿
🥀🕊
نازم به چشم یار که تیر نگاه را
بیجا هدر نکرد و به قلبم نشانه زد
جز در هوای عشق دگر پر نمیزنم
هرچند عشقم این همه آتش به لانه زد
#اخوان_ثالث
@bahr_asheghi🌿