هر چه کردی به دلم ، ... باز تو را بخشیدم
با زبان زخم زدی ... دشنه زدی ... خندیدم!
معنی تک تک رفتار تو را ... میفهمم
ساده لوحی ست ... بگویم که نمی فهمیدم !
غرق تردید شدم ، ... باز تحمل کردم
تا زمانی که ... به چشمان خودم هم دیدم
دیدم از خشم خداوند ... نمی ترسیدی
تو نترسیدی و من سخت از آن
ترسیدم
بسته بودم ، لب از آن درد و از آن بی مهری
تو جفا کردی و من هیچ ... نمی پرسیدم
عاقبت سرد شدم ، خسته شدم ، یخ کردم !
مثل خورشید ... غروبی که نمی تابیدم
اشک های دل من ، از تو و عشق تو نبود
بلکه از سادگی قلب خودم رنجیدم, ,،
هر چه کردی به دلم ، ... باز تو را بخشیدم
با زبان زخم زدی ... دشنه زدی ... خندیدم!
معنی تک تک رفتار تو را ... میفهمم
ساده لوحی ست ... بگویم که نمی فهمیدم !
غرق تردید شدم ، ... باز تحمل کردم
تا زمانی که ... به چشمان خودم هم دیدم
دیدم از خشم خداوند ... نمی ترسیدی
تو نترسیدی و من سخت از آن
ترسیدم
بسته بودم ، لب از آن درد و از آن بی مهری
تو جفا کردی و من هیچ ... نمی پرسیدم
عاقبت سرد شدم ، خسته شدم ، یخ کردم !
مثل خورشید ... غروبی که نمی تابیدم
اشک های دل من ، از تو و عشق تو نبود
بلکه از سادگی قلب خودم رنجیدم, ,
@bahr_asheghi🌿
با مردمِ شبدیده به دیدن نرسیدیم
تا صبح دمی هم به دمیدن نرسیدیم
کالیم که سرسبز دل از شاخه بریدیم
تا حادثهی سرخِ رسیدن نرسیدیم
خونخوردهی دردیم و چراغانیِ داغیم
گلکردهی باغیم و به چیدن نرسیدیم
زین هیزمِ تر هیچ ندیدیم به جز دود
شمعیم که تا شعلهکشیدن نرسیدیم
خونیم و تپیدیم به تاب و تبِ تردید
اشکیم و به مژگانِ چکیدن نرسیدیم
بادیم که آواره دویدیم به هر سوی
اما چو نسیمی به وزیدن نرسیدیم
یک عمر دویدیم و لبِ چشمه رسیدیم
خشکید و به یک جرعه چشیدن نرسیدیم..
@bahr_asheghi🌿
مشقم کن
وقتی که عشق را زیبا
بنویسی
فرقی نمی کند که قلم
از ساقه های نیلوفر باشد
یا از پر کبوتر ...
#حسین_منزوی
@bahr_asheghi🌿
🥀🕊
نازم به چشم یار که تیر نگاه را
بیجا هدر نکرد و به قلبم نشانه زد
جز در هوای عشق دگر پر نمیزنم
هرچند عشقم این همه آتش به لانه زد
#اخوان_ثالث
@bahr_asheghi🌿
چنان به گوش من از عشق بیملاحظه خواندی
که رفتهرفته مرا هم به دام عشق کشاندی
چقدر غنچه حسرت، چقدر خواب تمنا
که از لبت نربودم، که از سرم نپراندی
بدون آنکه بخواهی، خدای من شده بودی
بدون آنکه بدانی، مرا به شکر نشاندی
صدای دلهره بودم، چرا مرا نشنیدی؟
غبار خاطره بودم، مرا ز شانه تکاندی
مگر نگفتی از اول که پای عهد بمانیم؟
چه گویمت که بریدی! چه گویمت که نماندی!
#نفیسهسادات_موسوی
@bahr_asheghi🌿
میخواهم و میخواستمت، تا نفسم بود
میسوختم از حسرت و عشق تو بسم بود
عشق تو بسم بود، که این شعله بیدار
روشنگر شبهای بلند قفسم بود
آن بخت گریزنده دمی آمد و بگذشت
غم بود، که پیوسته نفس در نفسم بود
دست من و آغوش تو، هیهات، که یک عمر
تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود
بالله، که بجز یاد تو، گر هیچ کسم هست
حاشا، که بجز عشق تو، گر هیچ کسم بود
سیمای مسیحایی اندوه تو، ای عشق
در غربت این مهلکه فریاد رسم بود
لب بسته و پر سوخته، از کوی تو رفتم
رفتم، به خدا گر هوسم بود، بسم بود
کدام شعرت را در یک صبح بارانی نوشتهای؟
بعد از آنکه انگشتان خیسِ ابر
آنقدر به شیشهی پنجره زد
تا بیدارت کرد،
همان را در گوش من زمزمه کند!
#لیلا_کردبچه
سلام صبح بخیر🌺🌺🌺
@bahr_asheghi🌿
مانند گلی،سرخ و سفید و زردی
دنیای مرا غرقِ تماشاکــــردی
صدشکر که هر کجای دنیا باشی
با رویشِ صبحِ تازه بر میگردی!
#صفيه_قومنجانی
@bahr_asheghi🌿