ای کاش که دستها به دامانی بود
بر این همه اضطراب پایانی بود
اندازۀ یک طفل به مادر، ای کاش
ما را به خدای خویش ایمانی بود
#حامد_طونی
@bahr_asheghi🌿
دوست آن است کو معایب دوست، همچون آئینه رو به رو گوید
نه که چون شانه با هزار زبان، پشت سر رفته مو به مو گوید
#نشانی_دهلوی
@bahr_asheghi🌿
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
به جز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که می تواند که به سر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیام ها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چو نای هردم، ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا
” شاعر : شهریار
@bahr_asheghi🌿
معبودم❣
گر بخوانی مقیم درگاهم
ور برانی مطیع فرمانم
من نه آنم که سست بازآیم
ور ز سختی به لب رسد جانم
گراجابت کنی و گر نکنی
چاره من دعاست میخوانم
لحظه افطار برای همدیگر دعا کنیم
غروب نوزدهم ماه رمضان دلنشین
التماس_دعا_عزیزان🙏🏻
خوابم آشفت و سرخفته به دامان آمد
خواب دیدم که خیال تو به مهمان آمد
گوئی از نقد شبابم به شب قدر و برات
گنجی از نو به سراغ دل ویران آمد
#شهریار
شبتون بخیر❤️❤️
@bahr_asheghi🌿
.
بی نوایم، نِگَهَم خیره به دستان علی ست
بی پناهم، سرِمن بی سر و سامان علی ست
شده بیمار دلم از غمِ دوریِ نجف
دل من منتظر نسخه ی درمان علی ست
شب قدر است ملائک همه تسبیح کنان
شکرگویم که لبم مست و غزلخوانِ علی ست
بی گمان لطف خدا بوده که شاعر شده ام
طبعِ شعرم ز ازل ریزه خور خوان علی ست
روز محشر که خلایق همه گریان هستند
چشم من منتظر پرتو احسان علی ست
#نگین_نقیبی
✒️ ͜͡
چه کنم با غم خویش؟
گه گهی بغض دلم میترکد
دلِ تنگم ز عطش میسوزد
شانهای میخواهم
که گذارم سر خود بر رویش
و کنم گریه که شاید کمی آرام شوم
ولی افسوس که نیست
#هوشنگ_ابتهاج
يک نفر بهانه میتراشد
كه برود و دور باشد
و ديگری خيال و وهم میسازد،
تا بماند.
#خلیل جبران