eitaa logo
بهارانه اشعار ناب
190 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
966 ویدیو
0 فایل
مانند بَنان، الهه‌یِ نازِ منی... آری به خدا همیشه دلتنگِ تواَم...🍃 آیدی مدیر در ایتا.. @Matinp198 https://eitaa.com/joinchat/877724074C00e564207a
مشاهده در ایتا
دانلود
هر چه میخواهی بدی کن ، وقت ما هم می رسد گر بدی خوب است آری بر شما هم می رسد با سیاهی های شب همدست شو ، اما بدان دست شب رو میشود روز جزا هم می رسد از همان دستی که دادی بی گمان خواهی گرفت ترکه هایت را بزن چوب خدا هم می رسد ما که دریا دیده ایم ای نابلد ، ما را چه باک زخم بر کشتی بزن وقت شنا هم می رسد هرگز از دریا نترسان قوم‌ دریا دیده را بر ید بیضایی موسی عصا هم می رسد دستِ ترست را بگیر آری دهانم‌ را ببند صبح فردا نوبت ناگفته ها هم می رسد ...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باز باران بی ترانه باز باران با تمام بی کسی‌های شبانه می‌خورد بر مرد تنها می‌چکد بر فرش خانه باز می‌آید صدای چک چک غم باز ماتم من به پشت شیشه تنهایی افتاده نمی‌دانم، نمی‌فهمم کجای قطره‌های بی کسی زیباست؟ نمی‌فهمم، چرا مردم نمی‌فهمند که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می‌لرزد کجای ذلتش زیباست؟ نمی‌فهمم کجای اشک یک بابا که سقفی از گل و آهن به زور چکمه باران به روی همسر و پروانه‌های مرده‌اش آرام باریده کجایش بوی عشق و عاشقی دارد؟ نمی‌دانم نمی‌دانم چرا مردم نمی‌دانند که باران عشق تنها نیست صدای ممتدش در امتداد رنج این دل‌هاست کجای مرگ ما زیباست؟ نمی‌فهمم یاد آرم روز باران را یاد آرم مادرم در کنج باران مُرد کودکی ده ساله بودم می‌دویدم زیر باران، از برای نان مادرم افتاد مادرم در کوچه‌های پست شهر آرام جان می‌داد فقط من بودم و باران و گل‌های خیابان بود نمی‌دانم کجای این لجن زیباست؟ بشنو از من، کودک من پیش چشم مرد فردا که باران هست زیبا، از برای مردم زیبای بالادست و آن باران که عشق دارد، فقط جاری ست بر عاشقان مست و باران من و تو درد و غم دارد... 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غنچه‌های سرخ پژمردند بر پیراهنت بویِ رفتن می‌دهد این روزها خندیدنت از نگاهت می‌توان فهمید حرفت را ولی لهجه‌ی باران گرفته چشم‌های روشنت من نمی‌دانم چرا تا حرف رفتن می‌زنی ناگهان سرمی‌گذارد اشکِ من بر دامنت قلعه‌ای در دوردستِ آرزوهای منی کاش روزی صلح می‌کردی تو هم با دشمنت با دلِ من دشمنی کردی ولی بخشیدمت بازگرد ای بی‌وفا روزی به خاکِ میهنت @bahr_asheghi🌿
•••┈✾~💔~✾┈••• سوختن و ساختن سهم من از عشق بود جان مرا سوختی،کار مرا ساختی..! @bahr_asheghi🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با آینه در آینه پیمان بستم بی غش به صف آینه ها پیوستم مردم به گل و بهار می اندیشند من شیفته ی آینه گردان هستم
هزار جان مقدس فدای روی تو باد کہ در جهان چو تو خوبی کسی ندید و نزاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
خبر آمد، همه‌جا شعر تو را می‌خواند شعرمان ورد لبش بود! نمی‌دانستیم
طراحی لبهای تو هنگام تبسم تصویر ترک خوردن صد باغ انار است
تحسینِ رقیبان نکن ، اندازه نگه دار بگذار لبم بسته بماند،رمضان است😶