✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨
✨✨
نشد یک لحظه از یادت جدا دل ، زهی دل ، آفرین دل ، مرحبا دل
ز دستش یک دم آسایش ندارم ، نمی دانم چه باید کرد با دل
هزاران بار منعش کردم از عشق ، مگر برگشت از راه خطا دل
به چشمانت مرا دل مبتلا کرد ، فلاکت دل ، مصیبت دل ، بلا دل
از این دل ، داد من بستان خدایا ز دستش ، تا به کی گویم خدا دل
درون سینه آهی هم ندارم ، ستمکش دل ، پریشان دل ، گدا دل
به تاری گردنش را بسته زلفت ، فقیر و عاجز و بی دست و پا دل
بشد خاک و ز کویت بر نخیزد ، زهی ثابت قدم دل ، با وفا دل
ز عقل و دل دگر از من مپرسید ؟ چو عشق آمد ، کجا عقل و کجا دل
تو لاهوتی ز دل نالی ، دل از تو ! حیا کن ، یا تو ساکت باش یا دل
ابوالقاسم لاهوتی
گفتی که جبران میکنی "
گویم کدامین درد را ؟ "
این بیکسی ها "
این جفا "
یا "
این نگاه "
سرد را "
" من آن بهارم که شبی
" باد خزان بر من وزید
" در نو بهارم دیده ام
" پاییز تلخ و زرد را
" من پیر دردم
" خسته از
" نامردمیها ی
" زمان
" در ظاهری
" مردانه دیدم
" چهره ی نامرد را
در من کسی "
بیخانمان "
شب تا سحر "
را گریه کرد "
" کی تو بفهمی
" حال یک
" آواره ی
" شبگرد را
" جبران نباشد شیشه ی
" بشکسته ای رادر زمان
" بر عمر رفته
" کی توان زد
" دکمه ی برگرد را
دیر آمدی "
جبران کنی "
من سوختم "
خاکسترم "
کی میتوان "
جبران کنی "
یک قطره "
اشک از مرا "
این سوختن "
سهم ات نبود "
اما بسوز "
سنگ صبور "
شاید غزل "
عاشق کند "
این مردم "
خونسرد را "
شمعِ سوزانم که دارم گریه بر خود میکنم
بعدِ عمری، جایِ آب آتش گذشتهست از سَرم
#هادی_محمد_حسنی
🍃🌼🍃
🌼🌸
🍃
عطر تن تو بوی عجیبی دارد
بوییدن تو حس غریبی دارد
بوییدن تو اگر چنین باشد پس
بوسیدن تو... به! چه نصیبی دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍🏻 تو را برای تمام روزهای خوبی
که هنوز نیامده است میخواهم . . .
تو را برای خنده های از ته دل
برای یک حال خوب . . .
برای دوست داشتنهای بموقع
و برای یک خیال راحت میخواهم
در این آشفته بازار دوست داشتنهای ساعتی
کمی صبر کن . . . که وقتی آمدی . . .
وقتی که با پای خودت آمدی بمانی برایم . . .
تمام لذت دوست داشتن در این است
که آدمها نه با اصرار ؛ بلکه با پای خودشان بیایند
و بمانند برای همیشه . . .
و تا آخر عمر برای هم جان دهند . . .
من تو را برای تمام روزهای خوبی
که هنوز نیامده است دوستت دارم . . .❤️
🌷🌷🌷
🍃🌹
==== 🍃🌹🌸🍃
شب را جورِ دیگری دوست دارم ...
حیف که مشغله ی فردا امان نمی دهد ...
وگرنه شب را باید بیدار ماند ؛
کتاب هایِ جدید خواند و به رازِ آفرینش فکر کرد ...
شب باید تصمیم هایِ خوب گرفت و برایِ روزهایِ بهتر برنامه ریخت ...
آنقدر کارهایِ نکرده برایِ شب هایم دارم ،
و آنقدر فکرهایِ خوب و تصمیم هایِ نگرفته ؛
که شب برایشان کم می آید ...
اما چه فایده ؟!
وقتی تمامِ کارها تویِ روز تلنبار شده اند ...
مگر می شود بیدار ماند ؟!
وقتی صبحِ زود باید آماده ی روزمرگی هایت باشی ؟!
کاش می شد روزها خوابید و شب ها زندگی کرد ...
زیرِ نگاهِ ستارگانی که تماشایشان ، امید را در دل ، زنده می کند ...
من شب را جورِ عجیبی دوست دارم ...
و این دوست داشتن ، بی دلیل نیست ،
فلسفه دارد ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
#شب_بخیر
💟