eitaa logo
مدیران مدارس
3هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
3.5هزار ویدیو
11.9هزار فایل
اقدام پژوهی،درس پژوهی،مقاله،رتبه بندی،مدیریت مدرسه،مای مدیو،شاد،حسابداری،امتحانات،روش تدریس،جزوات و فیلم آموزشی،ضمن خدمت،گواهی کارگاه،کنکور،طرح درس،سامانه فاینال و فارغ التحصیلان،آیین نامه،بخشنامه و... 09169908460 @bahramkiani
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ ترفند راحت برای ثبت نمرات در سیدا استفاده از دکمه tab صفحه کلید،بعد از درج هر نمره و رفتن راحت و سریع به خانه نمره بعدی بدون استفاده از موس مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
✅ مفید و کاربردی را چگونه به رتبه ها تبدیل کنیم؟ —خیلی خوب: —در صورتی که عملکردهای دانش آموزی در هر درس، بر اساس منابع و ابزارهایی که در سنجش و ارزشیابی او در آن درس مورد استفاده قرار گرفته اند نشان دهنده عملکرد کامل و بدون نقص و یا با حداقل نقص غیرتکراری باشد این رتبه تعلق می گیرد. —خوب: —در صورتی که عملکرهای دانش آموز، نشان دهنده اشتباهات محدود و در مواردی تکراری و یا جدید باشد در این حالت رتبه خوب تعلق می گیرد. قابل قبول: —در صورتی که عملکردهای دانش آموزی در هر درس، براساس منابع و ابزارهایی که در سنجش و ارزشیابی او در آن درس مورد استفاده قرار گرفته اند نشان دهنده عملکردی باشد که دارای اشتباهات متعدد و تکراری بوده اما به حداقل اهداف اساسی درس دست پیدا کرده است، رتبه قابل قبول تعلق می گیرد. نیازمند به آموزش و تلاش بیشتر: —در صورتی که عملکرهای دانش آموزی در هر درس، براساس منابع ابزارهایی که در سنجش و ارزشیابی او در آن درس مورد استفاده قرار گرفته اند، نشان دهنده عملکردی باشد که اشتباهات وی به تعداد زیاد بوده و در فرآیند سال تحصیلی نیز این اشتباهات تکرار می شوند، به گونه ای که در این حالت به حداقل اهداف اساسی درس دست پیدا نکند، این رتبه تعلق می گیرد. مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
سرنوشت آدمی را جغرافیا رقم می‌ زند. 📕بی قراری ✍زولفو لیوانلی مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، به خاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید... آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد... ‌ 🌷✨ مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
چرا ايران در جنگ جهانی دوم،«پل پيروزي متفقين» لقب گرفت؟ مربوط به درس ۱۴مطالعات اجتماعی نهم کنفرانس تهران(اسم رمز:یوریکا)با شرکت وینستون چرچیل،فرانکلین دلانو روزولت و ژوزف استالین از ۶تا ۹ آذرماه ۱۳۲۲(۲۸نوامبر تا ۱ دسامبر۱۹۴۳)به صورت سرّی و محرمانه در سفارت شوروی در تهران،پایتخت ایران برگزار شد. این کنفرانس در پی کنفرانس قاهره و پیش از کنفرانس‌های پوتسدام و یالتا  برگزار شد. هدف کلّی همه ی این کنفرانس‌ها توافق درباره ی چهره ی جهان پس از پایان جنگ جهانی دوم بود. موضوعات اصلی‌ای که به نتیجه رسید،عبارت بود از: تاریخ و ابعاد پیاده شدن نیروهای بریتانیایی و آمریکایی در فرانسه و حملهٔ تهاجمیِ نیروهای روسی در ارتباط با آن،منابع اختصاص‌یافته به جبهه‌های ایتالیا،بالکان و برمه که چرچیل نمی‌خواست مورد غفلت واقع شوند. مهم‌ترین توافقی که در این کنفرانس به‌دست آمد،درباره گشایش جبهه در غرب اروپا بود. در خلال این کنفرانس،در روز ۲۹ نوامبر،چرچیل به جهت شجاعت و دلاوری نیروهای ارتش شوروی در پاسداری از شهر استراتژیکِ استالینگراد،یک شمشیر را که به شمشیر استالینگراد شهرت یافت،به استالین اهدا کرد. این کنفرانس از این جهت سرّی بود که آلمان‌ها در صدد ترور رهبران سه کشورِ درگیر در جبههٔ مقابل متحدین بودند. هیتلر خود به یک افسر آلمانی به نام سرهنگ کنراد زینر مأموریت ترور را واگذار کرد. نام این عملیات را هم آلمان‌ها «عملیات پرش بلند» نام نهادند. این نشست تأثیر مهمی بر جنگ جهانی دوم داشت. آمریکا،با تجهیز ارتش سرخ(شوروی)،به آن کمک کرد تا ارتش آلمان نازی را در دروازه‌ های شهر استالینگراد نابود کند. به همین خاطر،ایران «پل پیروزی متفقین» لقب گرفت. برگزاری نشست رهبران متفقین در تهران در مشخص کردن سرنوشت جنگ هم نقش به سزایی داشت. عملیات دی‌دی و هجوم سربازان متفقین به سواحل نرماندی فرانسه در تهران کلید زده شد. مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
عشق تاریخی 💝 ماجرای اوا براون و هیتلر مربوط به درس۱۴ مطالعات اجتماعی نهم روایتی کوتاه از اِوا براون دختر جوانی که آدولف هیتلر،سر راهش قرار گرفت. آشنایی اِوا و آدولف،زندگی دختر جوان را کاملاً تغییر داد. شاید اگر اِوا با هیتلر آشنا نمی شد،تقدیرش طور دیگری رقم می خورد. اِوا براون ۱۰۶سال پیش در ۶فوریه۱۹۱۲ در مونیخ آلمان متولد شد. اِوا تنها ۲۴ساعت همسر رسمی هیتلر بود. اِوا دختر فریدریش براون معلم مدرسه و فراتسیسکا کرونبورگر از خانواده های محترم ایالت باواریا آلمان بود. اِوا منشی و مدل عکاسخانه‌ ای در مونیخ بود که هیتلر از دیر زمان مشتری آن بود و در آن جا با هم آشنا شدند. اِوا بعدها کار چاپ عکس ها را در این عکسخانه به عهده گرفت و چون روی عکس های هیتلر بیش از اندازه دقت می کرد،مورد توجه خاص او قرار گرفت. در سال۱۹۳۲هیتلر هنگامی که اِوا فقط ۲۰سال داشت از او خواست که به عنوان همسر غیر رسمی با هم زندگی کنند.این در حالی بود که هیتلر در آن زمان ۴۳سال داشت. اِوا با وجود مخالفت پدرش پیشنهاد هیتلر که رهبر حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان(نازی)بود و هنوز به صدراعظمی آلمان نرسیده بود،را پذیرفت و از آن پس تا آخرین لحظه عمر در کنارش زیست. هیتلر پس از به قدرت رسیدن،هرگز اِوا را در امور دولتی و سیاست دخالت نداد و به ندرت در مراسم ها او را به همراه خود می برد و عملا اِوا در سایه هیتلر زندگی می کرد. علاقه هیتلر به اِوا زمانی بیشتر شد که هیتلر از یک توطئه سوء‌ قصد،جان سالم به در برد. پس از نجات هیتلر از این حادثه،اِوا در نامه ای که به او نوشت بر وفاداری همیشگی نسبت به او تاکید کرد. زمانی که سقوط برلین نزدیک شده بود،هیتلر مایل نبود اِوا را همراه خود به پناهگاه زیر زمینی ببرد،اما اِوا اصرار کرد که می خواهد در کنار او بمیرد. اِوا ۱۳سال همسر غیر رسمی او بود.هیتلر در ۲۹ آوریل ۱۹۴۵ در مراسمی ساده در پناهگاه زیر زمینی و با حضور تعداد کمی از جمله جوزف گوبلز،وزیر تبلیغات آلمان نازی و همسرش،رسماً با اِوا براون ازدواج کرد. این ازدواج رسمی فقط ۲۴ساعت دوام داشت. در ۳۰ آوریل ۱۹۴۵که پناهگاه هیتلر در برلین از نزدیک زیر آتش ارتش سرخ بود،هیتلر پیش از آن که با شلیک گلوله خودکشی کند ابتدا به اوا دارویی زهرآلود خوراند و دستور داد تا نگهبانان اجساد آنها را با بنزین بسوزانند تا به دست سربازان شوروی نیفتد. با وجود این،سربازان شوروی(روسیه)بقایای اجساد نیمه سوخته آنها را به دست آوردند. اِوا زمان مرگ ۳۳سال داشت. البته امروزه براساس اسنادی معتبر مشخص شد که نگهبانان پناهگاه،دستور هیتلر را مبنی بر آتش زدن اجساد آنها را اجرا نکرده و باتوجه به نزدیک شدن سربازان ارتش سرخ،از محل گریختند و اجساد سالم آن ها به مسکو منتقل شد. البته بعضی محققان هم معتقدند که هیتلر با لباس مبدل به آمریکای جنوبی رفت. نام اوا براون زنی که تنها ۲۴ساعت همسر قانونی هیتلر بود در کنار نام هیتلر برای همیشه در تاریخ ثبت شد. از اوا براون کتابی به نام اوا و آدولف به قلم خودش به چاپ رسیده که بسیار خواندنی است. مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
معنی اسم هیتلر چیست؟ معنی هیتلر در زبان محلی مردم اتریش به معنی "کسی که در کلبه زندگی می کند" می باشد و از کلمه آلمانی HUTTE برگرفته شده است. آدولف هیتلر حدود ساعت ۰۶:۳۰ بعد از ظهر۲۰ آوریل ۱۸۸۹ در براونا-آم-این،شهری کوچک در نزدیکی لینتز در ایالت اتریش شمالی،بین مرز اتریش و آلمان متولد شد. پدر او آلویس هیتلر(۱۸۳۷ – ۱۹۰۳)یک کارمند پایین رتبه گمرک بود. مادر هیتلر،کلارا هیتلر،دومین دختر عموی آلویس بود. او شش بچه به دنیا آورد. تنها آدولف،که دومین فرزندش بود و خواهر کوچکش پاولا در کودکی زنده ماندند. در ژانویه ۱۹۰۳ پدرش،الویس درگذشت و در دسامبر ۱۹۰۷ مادرش،کلارا به دلیل ابتلا به سرطان سینه در ۴۷سالگی فوت نمود. آدولف در ۲۱سالگی وارث ثروت یکی از عمه هایش شد. او به عنوان یک نقاش در وین اطریش مشغول کار شد. وی از روی کارت پستال ها طرح می‌ کشید و به کاسب‌ ها و توریست‌ ها می‌ فروخت. تا قبل از جنگ جهانی اول وی حدود ۲۰۰۰ تابلوی اینچنینی نقاشی کرد. 📕منبع: سایت ویکی آریا سایت ویکی پدیا مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
قزاق چیست؟ نیروی نظامی قزاق قزاق:نام قوم و نژاد است. قزاق قومی از نژاد زرد آسیایی عمدتاً مسلمان با تبار ترکی اند که زیستگاهشان آسیای میانه(قزاقستان کنونی)بوده و هست و تا قرن نوزدهم که خان نشین هایشان به تصرف ارتش روسیه درآمد،حضوری در تاریخ روسیه نداشتند. ناصر الدین شاه در سفر به اروپا وقتی از روسیه می گذشت از آن ها سان دید و وقتی به ایران بازگشت تصمیم گرفت سپاهی در ایران به همین نام وشکل تشکیل دهد. ✅معنی لغوی قزاق:جوانمرد معنی ترکی قزاق(جوانمرد با فتوت)بر اساس موضوع پناه دادن پناهندگان فراری،بدیشان داده شده است و نام قزاق از برآیند دو ریشه نیرومند جوانمرد و موی سر تراشیدۀ ترکی و سکایی آن پدید آمده. 📗قزاق در فرهنگ لغت معین: ۱-نام قومی از تاتار ۲-نام قدیم سربازان روس  📕قزاق در لغت‌نامه دهخدا: قزاق . [ ق َزْ زا ] (اِخ ) قزاق ها،شاخه ای از ترک ها هستند که به زندگی شبانی تا جنگ اول جهانی ادامه می دادند. بسیاری از آنها از شهرهای ترک نشین خوارزم از جمله خیوه و بخارا فرار کرده اند و نام آنها در زبان ترکی «بی خانمان » و «حادثه جو» و «طاغی » معنی می دهد. آنان در قرن ۱۳میلادی،زیر فرمان چنگیزخان درآمدند و در تحت حکومت جوجی فرزند جوان وی قرار گرفتند. مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
معنی اسامی تاریخی حکومت خوارزمشاهیان و سلجوقیان - تکین - آلب تکین - انوشتکین - سبکتکین - طغرل - سلجوق - تکش - آلب ارسلان واژه «تکین» که در نام شاهزادگان ترک دیده می شود،در اصل «تیکین» به معنای (ملازم)بوده است. ریشه این واژه از فعل «تیکمک»(دوختن،ضمیمه کردن)است. این واژه که به صورت های «تکین» و «تگین» در متون تاریخی فارسی ذکر شده،ابتدا برای غلامان به کار می رفت. در ادامه این واژه تحول یافته برای شاهزادگان به کار رفت. یک مطلب دیگر اینکه:کلمه «تکین» در زبان ترکی معنای «مانند،مثل» را نیز می رساند. مثلاً می گویند:«دلی تکین» یعنی(دیوانه وار). یا آیتکین یعنی همانند ماه اما در نام شاهزادگان ترک،این معنا داده نمی شود. البته در لغت نامه سنگلاخ به معنی خوش قدم هم آورده شده است. البتکین:در اصل «آلپ تکین» Alp takin به معنای «شاهزاده دلاور» و به معنی قدرتمند،جسور واست. انوشتکین:«شاهزاده ویا پهلوان جاویدان» سبکتکین:واژه «سبک» به صورت «سئبوک» Sebuk در زبان ترکی به معنای تیزپا است و در میان اویغورها به عنوان نام برای پسران استفاده می شود. نوع تلفظ درست آن در ادبیات فارسی «سَبُک تکین» Sabok takin به معنای «شاهزاده تیزپا» است. طغرل:(طُ غْ رِ یا رُ) این واژه در اصل «توغرول» به معنای نوعی پرنده شکاری است. سلجوق:این واژه در اصل «سالجیق» به معنای «یورش،مهاجم،سلحشور و مستقل و شتابان» است. اتسز:این واژه در اصل «آدسیز» به معنای «بی نام» است. البته بعضی این معنی را از اتسیز به معنی لاغر و استخوانی آورده اند. و حتی معنی آت سیز یعنی بدون اسب هم آورده شده [ اَ س ِ ] (اِخ ) (از ترکی آت،آد،نام+سز،ادات سلب و مجموع کلمه بمعنی بی نام است و این تفألی است ماندن و نمردن کودک را در بلاد ترکستان.یا از اَت بمعنی گوشت+سز و یا از آت بمعنی اسب+سز) رجوع به آتسز و ابن خلکان چ قاهره ج2ص 65 تکش:در اصل «دگیش» به معنای(برخورد و جنگ و جدال)است. بعضی هم تکش به معنی بی نهایت آورده اند. آلب ارسلان:«آلپ ارسلان» یک لقب تمجیدی به زبان ترکی به معنای «شیر شجاع» می باشد. «ارسلان» در اصل «آرسلان» Arslan است. منبع:برگرفته از کانال استاد خمسه مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
کل کلمات کلاس دهم.pdf
1.18M
واژگان درس به درس زبان دهم همراه با تلفظ و مترادف و متضاد و معادل فارسی و لیست افعال بی قاعده با معنی واژگان درس به درس پایه دهم مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
57.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویدئو تدریس عربی دهم درس اول:مرور عربی پایه فعل امر،نفی،نهی و ماضی استمراری مدرس:استاد ناصر حشمتی پارت۴ پایه دهم مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
4_5976350806591408226.pdf
6.32M
فارسی دوازدهم جزوه جمع بندی شامل: واژه های مهم+ شرح و معنی بیت ها و عبارت ها+پرسش های دشوار کارگاه ها+ خلاصه آرایه‌های ادبی+ نمونه سوال امتحان نهایی کاری از:گروه ادبیات انتشارات مهر و ماه تهیه و تنظیم:آقای شهریار قبادی مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
قصه وامق و عذرا شاهزاده جوانی به نام وامق،جوانمرد،رشید،زیبا،سوارکار و فداکار بود. روزگار را،به شادی و نشاط و بزم و شکار می گذراند. تا آنکه روزی در پی شکار،باز شکاری خویش را به هوا پراند.اما دست تقدیر باز شکاری را،به سویی کشاند و از نظر ناپدید ساخت.پس در پی آن از این سو به آن سو تاخت و از این دشت به آن دشت راند،تا عاقبت به جمعی چادرنشین رسید و مشاهده کرد باز شکاری اش بر ستون یکی از چادرها نشسته است.پس خسته تن و آشفته دل،سوار بر اسب به چادر نزدیک شد که در این هنگام،دختری زیبا از آن بیرون آمد و دست به طرف باز دراز کرد.باز به نرمی بر دستان او نشست.سپس دختر،ماه رخسار،کبک رفتار،آهو چشم،خرامان به سوی وامق،آمد،دست دراز کرد و باز از دستش به دست شاهزاده نشست.حقیقت مهر او،بر دل مرد جوان،نشست.اینک شکارچی،خود شکار می شد. افسون نگاه های آنان،اکنون سرآغاز سرایش و پیدایش افسانه ای می شد که در یادها می ماند.از آنرو که شکار هم،دل به شکارچی می بست.گویی باز آسمان پرواز حامل پیام عشق و رسانیدن دلداده به دلدار شده بود. این چنین داستان عشق وامق و عذراشکل گرفت. مرد جوان آبی از دست عذرا نوشید و باز شکاری خود را یافته بود،اما دل را گم کرده بود که به حقیقت جا گذاشته بود.روزها گذشت و او مدام در اندیشه نگار،جستجوگر راه رسیدن به دلدار و حیران از بازی روزگار بود تا آنکه دانست نام او عذرا است و مردمی خانه بدوش هستند،کار و کسبشان هم کشیدن دندان است.بدین ترتیب که خانواده اش سر فرد بیمار را بر دامان دختر زیبا می گذاشتند و چون محو جمال او می شد و از خود بی خود می گشت،مادر پیر عذرا،دندان فاسد بیمار رامی کشید. اکنون هرچند وامق،می دانست دختر از خانواده فقیر و بی نام و نشان است،بازهم دل در گرو عشق او داشت.پس به خواستگاری رفت،اما دست رد به سینه اش زده شد.پیرزن از این که وسیله امرار معاش خود را از دست بدهد و روزگار پیری را بدون پرستار بگذراند واهمه داشت.هر اندازه هم که وامق،وعده و وعید داد به جایی نرسید. تا آنکه روزی چون برای دیدار دلدار آمد،دید چادرها را برچیده و رفته اند و نشانی از آن ها نیست.پس آواره جهان شد و بی نشان در پی ایشان روان گشت.روزها و ماه ها گذشت،کوه ها و دشت ها را پشت سر گذاشت و نشانی از نشان کرده خویش،نیافت.نه تنها گمشده خود را نیافت که خود را نیز گم کرد.اکنون نه به عنوان شاهزاده ای شادکام و شکارگر،بلکه شیدایی شوریده سر،شناخته می شد.شوریدگی احوال او را ژولیده و زرد رخسار ساخته بود،گمنام بود،اما خوشنام،بی نشان بود،اما انگشت نمای این و آن. سرانجام پس از جستجوی بسیار،روزی به جمعی چادرنشین رسید و گمشده خود را یافت.پس به بهانه درد دندان نزد پیر نامهربان رفت و خواستار التیام درد دندان که به حقیقت درد درون خویش شد.پیر نامهربان هم دختر جوان را فرا خواند و سر بیمار را بر دامان او گذاشت.تا این هنگام نه پیر او را شناخته بود و نه دختر جوان. اما اکنون که وامق سر در دامان عذرا نهاده،چشم در چشم او دوخته و دستان دلدار به دور گردنش بسته شده بود،آرامشی از جنس خواب را احساس می کرد.خستگی از تنش رفته و آوارگی به آخر رسیده بود،فراق به وصال انجامیده و هجران به سامان پیوسته بود.هرچند این رخوتی از جنس جان دادن بود.چون پیرزن از او پرسید کدام دندان است؟ بی هدف به یک دندان اشاره کرد. پس پیرزن،فوری آن را،بیرون کشید و گفت:برخیز. اما جوان می خواست در همان حال بماند. پس با اشاره دست به او فهماند که اشتباه کرده است و دندانی دیگر را نشان داد. اکنون پیر و فرتوت که همچون زمانه بی وفا می نمود او را شناخته بود،یا به قصد آزار و یا برای کسب دستمزد بیشتر آن دندان را هم کشید که وامق دندانی دیگر را،نشان داد. اکنون عذرا،که چشم در چشم او دوخته بود وامق را شناخت.کار به دندان چهارم کشید اشک از چشم عذرا سرازیر شده بر گونه هایش می غلتید و بر صورت وامق می ریخت و با خون جاری شده از گوشه لبانش می آمیخت،وامق دندان پنجم را نشان داد در حالی که از درد،بر خود می پیچید،پایش زمین را شیار می کرد و گلی را زیر و رو می کرد که با خونابه حاصل از اشک و خون پدید آمده بود.این چنین ساعاتی گذشت تا دندان سی و دوم که همگی به واقع سالم بودند هم کشیده شد.این هنگام دیگر وامق،سر در دامان یار جان داده و عذرا هم رخ بر رخ او نهاده،به خوابی ابدی رفته بود. مردمان،پیکر بی جان دو دلداده را همانجا در نزدیکی چشمه ای به فاصله چند قدمی از هم با اندوه بسیار به خاک سپردند. سالی نگذشت که از آرامگاه آن دو،دو درخت انار رویید و با قامت کشیدن آن دو،هر سال هنگام بهار و جلوه گری گل و آواز بلبل،شاخه های این دو درخت به هم نزدیک می شوند و درهم فرو می روند و با پایان فصل گل،از هم جدا می شوند.آنجا اکنون زیارتگاه عاشقان است.» ادامه👇
👆ادامه👇 کسی ملامت وامق کند به نادانی عزیزمن که ندیدست روی عذرا را(سعدی) حجله همان است که عذراش،بست بزم همان است که وامق،نشست(نظامی) انده گسارمن شد وانده،به من گذاشت وامق،چه کرد ز انده عذرا،من آن کنم(خاقانی) جمال خلق لطیفش،به صورت عذراست برآن جمال ندانم کسی که وامق نیست(سوزنی) عذراصفت است،چهره گل چون وامق،عاشق است بلبل(ابن یمین) برگرفته از قصه های کهن پارسی عنصری،قرن پنجم￸ مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
1_9051865039.pptx
1.62M
فرم و الگوی طراحی آموزشی دروس در قالب پاورپوینت مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
@Yazdahomiy.pdf
810.9K
خلاصه فیزیک۱ پایه دهم مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
خلاصه نکات اتحادهای کنکوری برای تجزیه یک عبارت ریاضی،شناخت کامل و تسلط بر اتحادها شرط لازم است. پایه دوازدهم مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
@azmn_nub.pdf
16.23M
جزوه خلاصه شده فیزیک۳ پایه دوازدهم رشته تجربی نکات مهم و خلاصه دروس مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
سوادکوه همیشه زیبا مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
معنای نام شوش در مورد نام شوش گمانه های بسیاری زده اند.برخی شوش را به معنای خوب،خوش و خرم گرفته اند.بعضی گفته اند که شوش یا شوشن،به معنای گل سوسن است.یونانی ها به این شهر سوسا می گفتند.حالا نام Susa در زبان انگلیسی مشهورتر از Shush است. اما به احتمال قوی تمام این گمانه ها نادرستند.ایلامی ها نام شوش را به شکل شوشون یا شوشان می نوشتند و این نام از نام الهه ایلامی یعنی اینشوشیناک می آید. اینشوشیناک یکی از مهم ترین الهه ها در تمدن ایلام بود.او وظیفه نگهبانی و پاسداری از شوش را نیز برعهده داشت. اینشوشیناک،علاوه بر مراقبت از شهر،الهه دنیای مردگان نیز بود.به این ترتیب مردم شوش بعد از آنکه در این دنیا از خدمت ناخونته مرخص می شدند،تحت فرمان اینشوشیناک قرارمی گرفتند. اینشوشیناک،خدای دنیای مردگان،الهه ای شوم وسیاه نبود.درمیان شاهان ایلام نام ناخونته و اینشوشیناک بطور مساوی به چشم می خورد.شاهانی مانند شتروک ناخونته،شیلهاک اینشوشیناک،کوتیر ناخونته و هلوشو اینشوشیناک.حتی به نظر می رسد که او مهمترین خدای این تمدن ایرانی وغیرپارسی بوده باشد. مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
شهری بود که در آن،همه چیز ممنوع بود. تنها چیزی که ممنوع نبود،بازی الک دولک بود،اهالی ‌شهر هر روز به صحراهای اطراف می‌رفتند و اوقات خود را با بازی الک دولک می‌گذراندند. چون قوانین ممنوعیت نه یکباره بلکه به تدریج و همیشه با دلایل کافی وضع شده بودند،کسی دلیلی برای گلایه و شکایت نداشت و اهالی هم مشکلی برای سازگاری با این قوانین نداشتند. سال ها گذشت.یک روز بزرگان شهر دیدند که ضرورتی وجود ندارد که همه چیز ممنوع باشد و جارچی‌ ها را روانه کوچه و بازار کردند تا به مردم اطلاع بدهند که هر کاری دلشان خواست،انجام دهند. جارچی ها برای رساندن این خبر به مردم،به مراکز تجمع اهالی شهر رفتند و با صدای بلند به مردم گفتند:«آهای مردم!آهای...! بدانید و آگاه باشید که از حالا به بعد هیچ کاری ممنوع نیست.» مردم که دور جارچی ها جمع شده بودند،پس از شنیدن اطلاعیه،پراکنده شدند و بازی الک دولک شان را از سر گرفتند. جارچی ها دوباره اعلام کردند:«می‌ فهمید! شما حالا آزاد هستید که هر کاری دلتان خواست،انجام دهید.» اهالی جواب دادند:«خب! ما داریم الک دولک بازی می‌ کنیم.» جارچی ها کارهای جالب و مفید متعددی را به یادشان آوردند که آنها قبلاً انجام می‌ دادند و حالا دوباره می‌ توانند به آن بپردازند.ولی اهالی گوش نکردند و همچنان به بازی الک دولک شان ادامه دادند،بدون لحظه‌ ای درنگ. جارچی ها که دیدن تلاش شان بی‌ نتیجه است،رفتند به امرا اطلاع دهند. امرا گفتند:«کاری ندارد! الک دولک را ممنوع می‌کنیم.» آن وقت بود که مردم دست به شورش زدند و همه امرای شهر را کشتند و بی‌ درنگ برگشتند و بازی الک دولک را از سر گرفتند... مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 ✅خيلي ساده و تضميني با گفتن و تكرار اين عبارات: ♦️"تو بايد... ♦️من منتظرم... ♦️كجاااا بودي؟! ♦️انجام دادي يا نه؟" 😏از چشم و دل همسرتان مي افتيد... مرد،مرد است،ذاتا عاشق تحكم و قدرت... نرم و زنانه با همسرتان همراه شويد و فراموش نكنيد كه يك ملكه هيچ گاه نياز به دعوا و شلوغ كاری ندارد.👩 مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 ۶رفتاری که در زندگی زناشویی به ضرر شما تمام می شود و باید از آنها اجتناب کنید: ⭕️⛔️❌⭕️⛔️❌ ۱-جر و بحث دائمی ۲-سوءِتفاهم ۳-سرگرم شدن به کارهای خانه ۴-حسادت ۵-مخفی کردن مسائل از همسر ۶-عدم رفت‌ و آمد با خانواده‌های طرفین مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
هشت ضرب‌ المثل‌ مدیریتی عجیب از سراسر دنیا: جامایکا: قبل از آنکه از رودخانه عبور کنی،به تمساح نگو "دهن گنده" تفسیر:تا وقتی به کسی نیاز داری،او را تحمل کن و با او مدارا کن. هاییتی: اگر می خواهی جوجه ‌هایت سر از تخم بیرون آورند،خودت روی تخم‌ مرغ ها بخواب. تفسیر:اگر به دنبال آن هستی که کارت را به بهترین شکل انجام دهی آن را به شخص دیگری غیر از خودت مسپار. لاتین: یک خرگوش احمق،برای لانه‌ ی خود سه ورودی تعبیه می‌ کند. تفسیر: اگر خواهان امنیت هستی،عقل حکم می‌ کند که راه دخالت دیگران را در امور خودت بر آن‌ ها ببندی آفریقا: هر سوسک از دید مادرش به زیبایی غزال است. تفسیر:معادل فارسی‌اش می‌شود،اگر در دیده‌ی مجنون نشینی،به غیر از خوبی لیلی نبینی. روسی: بشکه‌ خالی بلندترین صدا را ایجاد می‌کند. تفسیر:هیاهو و ادعای زیاد نشان از تهی بودن دارد. اسپانیا: برای پختن یک املت خوشمزه،حداقل باید یک تخم‌ مرغ شکست. تفسیر:بدون صرف هزینه به نتیجه‌ مطلوب دست نخواهی یافت. روسی: هر که چاقوی بزرگی در دست دارد،لزوماً آشپز ماهری نیست. تفسیر:دسترسی به امکانات مطلوب ضامن موفقیت نیست. ژاپنی: اگر می خواهی جای رئیس ات بشینی،پس هلش بده بره بالا تفسیر:برای پیشرفت زیر آب کسی را نزن. مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
حکایت داستان ابوعلی سینا و جا انداختن لگن دخترک در زمان های قدیم یک دختر از روی اسب می‌ افتد و استخوان لگن باسنش از جایش در می‌ رود.پدر دختر هر حکیمی را به نزد دخترش می‌ برد،دختر اجازه نمی‌ دهد کسی دست به باسنش بزند.هر چه به دختر می‌ گویند حکیم ها به خاطر شغل و طبابتی که می‌ کنند محرم بیمارانشان هستند،اما دختر زیر بار نمی رود و نمی‌ گذارد کسی دست به باسنش بزند.به ناچار دختر هر روز ضعیف تر و ناتوان‌تر می‌ شود تا اینکه یک حکیم باهوش و حاذق می‌ گوید:«به یک شرط من حاضرم بدون دست زدن به باسن دخترتان او را مداوا کنم.» پدر دختر با خوشحالی زیاد قبول می‌ کند و به حکیم می‌ گوید:«شرط شما چیست؟» حکیم می‌ گوید:«برای این کار من احتیاج به یک گاو چاق و فربه دارم.شرط من این هست که بعد از جا انداختن باسن دخترت،گاو متعلق به خودم شود؟» پدر دختر با جان و دل قبول می‌ کند و با کمک دوستان و آشنایانش چاق ترین گاو آن منطقه را به قیمت گرانی می‌ خرد و گاو را به خانه حکیم می‌ برد. حکیم به پدر دختر می‌ گوید: «دو روز دیگر دخترتان را برای مداوا به خانه ام بیاورید.» پدر دختر با خوشحالی برای رسیدن به روز موعود دقیقه شماری می‌ کند. از آن طرف حکیم به شاگردانش دستور می‌ دهد که تا دو روز هیچ آب و علفی را به گاو ندهند. شاگردان همه تعجب می‌ کنند و می‌ گویند گاو به این چاقی ظرف دو روز از تشنگی و گرسنگی خواهد مرد. حکیم تاکید می‌ کند نباید حتی یک قطره آب به گاو داده شود. دو روز می‌ گذرد گاو از شدت تشنگی و گرسنگی بسیار لاغر و نحیف می‌ شود. خلاصه پدر دختر با تخت روان دخترش را به نزد حکیم می‌ آورد.حکیم به پدر دختر دستور می‌ دهد دخترش را بر روی گاو سوار کند.همه متعجب می‌ شوند،چاره ای نمی‌ بینند باید حرف حکیم را اطاعت کنند. بنابراین دختر را بر روی گاو سوار می‌ کنند. حکیم سپس دستور می‌ دهد که پاهای دختر را از زیر شکم گاو با طناب به هم گره بزنند؟ همه دستورات مو به مو اجرا می‌ شود،حال حکیم به شاگردانش دستور می‌ دهد برای گاو کاه و علف بیاورند. گاو با حرص و ولع شروع می‌ کند به خوردن علف ها،لحظه به لحظه شکم گاو بزرگ و بزرگ تر می‌ شود،حکیم به شاگردانش دستور می‌ دهد که برای گاو آب بیاورند؟ شاگردان برای گاو آب می‌ ریزند،گاو هر لحظه متورم و متورم می‌ شود و پاهای دختر هر لحطه تنگ و کشیده تر می‌ شود دختر از درد جیغ می‌ کشد.حکیم کمی نمک به آب اضاف می‌ کند گاو با عطش بسیار آب می‌ نوشد. حالا شکم گاو به حالت اول برگشته که ناگهان صدای ترق جا افتادن باسن دختر شنیده می‌ شود. جمعیت فریاد شادی سر می‌ دهند. دختر از درد غش می‌ کند و بیهوش می‌ شود. حکیم دستور می‌ دهد پاهای دختر را باز کنند و او را بر روی تخت بخوابانند. یک هفته بعد دختر خانم مثل روز اول سوار بر اسب به تاخت مشغول اسب سواری می‌ شود و گاو بزرگ متعلق به حکیم می‌ شود. مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54
روستای چوپانان در نایین اصفهان قرار دارد و به دلیل بافت منحصر به‌ فرد و منظمی که دارد،به عنوان منظم‌ ترین روستای خشتی جهان شناخته می‌شود. مدیران مدارس https://Telegram.me/Amoozgarghalesard https://eitaa.com/bahramkiani54