eitaa logo
❥・با خدا زندگی کن ❥・
493 دنبال‌کننده
211 عکس
150 ویدیو
5 فایل
✍️🏼گاهی اوقات دستم به آرزوهایم نمیرسند، چون آرزوهایم بلندند، ولی #درخت سرسبزُ شاداب #صبرم میگوید: امیدی هست چون خدایی هست‌، آری و چه زیبا نوشته بود! همواره با خود تکرار میکنم امیدی هست چون خدایی هست.♥ محتوی کانال؛ هرچی ک حال دلمونُ خوب بکنه🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
8.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انتقامِ کربلا یا مدینه؟! هر چی شد از اون روز توی کوچه شروع شد...😭😭💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❥・با خدا زندگی کن ❥・
بعدِ تو زهرا من بی رمقُ خستم، بعدِ تو زهرا من رو دنیا چشمامُ بستم💔😭
گریه میکنم با یادِ غَمت، پیر شده بودی با سنِ کَمِت، یادم نمیره مصیبتایِ اون قدِ خَمِت😭😭
❥・با خدا زندگی کن ❥・
زهرا جان😭😭 رفتیُ بردی تو صبرُ قرارِ علی تنها شده گریه مونسُ یارِ علی😭😭💔
غیرِ تو زهرا یاور ندارم مرگِ تورُ من باور ندارم سَرمُ از این زانویِ غُصه برنمی دارم😭😭
enc_1681585089197123864554.mp3
3.27M
رُفقا مداحیش سنگینِ تو خلوت گوش کنید......💔
⚠️ آقای مدّاح، آقای منبری، آقای هیئتی! خواندن روضه‌ی در و دیوار در این ایّام، واجب است؛ امّا کافی نیست❗️ ⁉️ باید بگویی چه شد که دشمن جرأت کرد، چنین جسارتی به دختر پیامبر(ص) روا دارد؟! 💯 باید بگویی که حضرت زهرا(س)، چهل شب به همراه امیرالمؤمنین(ع) و حسنین(ع)، در خانه‌ی مهاجرین و انصار رفت و از آن‌ها خواست که حق را بگویند! تا به آنچه در روز غدیر دیده بودند عمل کنند؛ تا سکوت‌شان را بشکنند و با بی‌طرفی، دشمن را یاری نکنند... ‼️ امّا چه شد؟! جز چهار پنج نفر، بقیه پای کار نیامدند و در لانه‌هایشان خزیدند... پس جرأت نانجیب‌ها، از بی‌جرأتی خواص بود، از بی‌جرأتی کسانی بود که غدیر را دیدند، اما سکوت کردند! این چنین شد که زور لگد دشمن قوت گرفت و دخت نبی را اینچنین بین در و دیوار... بگذریم! ✅ آری گریه کن پای این روضه‌ها، امّا بدان که در این بزم، جایی برای «بی‌طرفی» نیست... رسانه حوزه انقلابی(رحا)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❥・با خدا زندگی کن ❥・
"مولای من" آفتابِ نبودنت ذره ذره جانمان را به آتش می كشد . غبارِ روزها بی تاب ترم كرده است ، و من چراغ در دست ، زمان را می كاوم تا رستاخیز جهان به وقوع بپیوندد . تو هنوز نیامده ای و من بادیه بادیه انتظارت را دویده ام . پلك هایم بر سر شاخه های خاك ایستاده است تا نوید آمدنت باشد . احساس می كنم كه به رسیده است ! می آیی و چشم به راهی پنجره ها هم به آخر می رسد، در طلوعی كه شعشعة نورانیتش جهان را روشن كرده است .