هوی گوسفند
هی گوساله
بزغاله
اینها افتخاراتی بود که دیشب از سوی یک راننده ی جوان که ماشین خیلی محترمی داشت، نثارم شد.
به او گفتم بزن کنار، کارت دارم.
با حالت تهاجمی پیچید جلوی من.
مثل جومونگ در را باز کرد و هیکل گنده اش را به بیرون پرتاب کرد.
آدرنالینم زده بود بالا. دستانم کمی می لرزدید.
فقط شانس آوردم که داشتم آدامس می جویدم.
وقتی آدامس می جوم هم اعتماد به نفسم بیشتر است و هم اضطراب کمتری دارم.
با پرخاشگری زد روی سینه ام و گفت: هاااا چیه؟؟
گفتم: ببین داداش. من یه چک از تو بخورم یه ماه دیگه جاش تومور مغزی درمیاد. اصلا تو بروسلی، تو آرنولد، تو مرحوم داداشی.
منم وروجک توی استاد ادر. دعوایی ندارم. فقط خواستم یک جمله بگم و برم.
کمی آرام شد و با لاتی گفت: بفرما
گفتم: ببین اخوی؛ من بچه که بودم روستا زیاد میرفتم.
گاهی هم چوپانی میکردم. باور کن هیچکدام از گوسفندها و گوساله ها رانندگی نمیکردند، و هیچ بزغاله ای هم مثل من سه چهار تا مدرک فوق لیسانس و دکترا نداشت.
ازینا مهمتر، باور کن هیچ گوسفندی هم به اون یکی نمیگفت که هوی گوسفند، چرا مثلا راهت را کج کرده ای.
سرش را پایین انداخت.
گفت: آقا ببخش. این دهن لعنتی به لجن عادت کرده.
از بچگی توی دهنم فحش بوده. بابا و ننه ام هم همین بودن. عادت شده برام.
گفتم: آقا لامشکل.
ولی خدایی به کسی فحش نده. حتی به حیوانات هم فحش نده.
عادت که بشود ترک کردنش سخت است.
وقتی رفت با خودم فکر کردم، حالا فحش دادن، بده درست.
ولی تو چرا باید یه کاری کنی که کسی فحش نثارت کنه؟
#دکتر_محسن_زندی
🎀 @baklasbashim 🎀
🎀 @BakLasBashim 🎀
هوی گوسفند
هی گوساله
بزغاله
اینها افتخاراتی بود که دیشب از سوی یک راننده ی جوان که ماشین خیلی محترمی داشت، نثارم شد.
به او گفتم بزن کنار، کارت دارم.
با حالت تهاجمی پیچید جلوی من.
مثل جومونگ در را باز کرد و هیکل گنده اش را به بیرون پرتاب کرد.
آدرنالینم زده بود بالا. دستانم کمی می لرزدید.
فقط شانس آوردم که داشتم آدامس می جویدم.
وقتی آدامس می جوم هم اعتماد به نفسم بیشتر است و هم اضطراب کمتری دارم.
با پرخاشگری زد روی سینه ام و گفت: هاااا چیه؟؟
گفتم: ببین داداش. من یه چک از تو بخورم یه ماه دیگه جاش تومور مغزی درمیاد. اصلا تو بروسلی، تو آرنولد، تو مرحوم داداشی.
منم وروجک توی استاد ادر. دعوایی ندارم. فقط خواستم یک جمله بگم و برم.
کمی آرام شد و با لاتی گفت: بفرما
گفتم: ببین اخوی؛ من بچه که بودم روستا زیاد میرفتم.
گاهی هم چوپانی میکردم. باور کن هیچکدام از گوسفندها و گوساله ها رانندگی نمیکردند، و هیچ بزغاله ای هم مثل من سه چهار تا مدرک فوق لیسانس و دکترا نداشت.
ازینا مهمتر، باور کن هیچ گوسفندی هم به اون یکی نمیگفت که هوی گوسفند، چرا مثلا راهت را کج کرده ای.
سرش را پایین انداخت.
گفت: آقا ببخش. این دهن لعنتی به لجن عادت کرده.
از بچگی توی دهنم فحش بوده. بابا و ننه ام هم همین بودن. عادت شده برام.
گفتم: آقا لامشکل.
ولی خدایی به کسی فحش نده. حتی به حیوانات هم فحش نده.
عادت که بشود ترک کردنش سخت است.
وقتی رفت با خودم فکر کردم، حالا فحش دادن، بده درست.
ولی تو چرا باید یه کاری کنی که کسی فحش نثارت کنه؟
#دکتر_محسن_زندی
یکی از مقدمات استجابت دعا، حالِ دعاکننده است.
دقیقا همانطورکه شرط استجابت دعا دل بریدن و ناامیدی از غیرِ خداوند
است؛
شرط دیگرش نیز حالِ خوب است.
دعایی که حالِ خودت را خوب میکند به استجابت نزدیکتر است تا دعایی
که پر از تنفر و کینه و خشم و عصبانیت باشد.
شاید بیهوده نبود که پیامبر هیچگاه حتی از مرگ سرسختترین دشمنانش
هم شادی نکرد.
خدای مهربانم
لطفا برای مردم سرزمینم
حالِ خوب و شادی را مقدر کن.❤️
#دکتر_محسن_زندی
🎀 @BakLasBashim 🎀