( یکبار که برای عکاسی به کوه های زاگرس در لرستان رفته بودم ، این سوژه مرا بخود گرفت ! عکسش را گرفتم ، و حالا این مطلب را برایش مینویسم وبا عشق ، تقدیمش می کنم به هر کسی که واقعا مفهوم عشق را باور دارد . )
" گاهی بیان ِ عشق هیچ چیزی لازم ندارد ! نه مهریه ، نه جهیزیه ، ، نه زیر لفظی ، نه پاگشا ، نه حنا ، نه شغل داماد ، نه مدرک عروس ، نه بوق بوق ماشین عروس ، و نه و نه و نه ! ... فقط و فقط یک جو عشق میخواهد ! همین ! "
عکس و نوشته : احمد فرهادی پور / لرستان
https://eitaa.com/bamdademehr
" تا حالا خرِ همسایتون را برای بوته کَنی ، قرض گرفتی ؟ "
گاهی که به عقب بر میگردم و به رفتارهای نیاکان ِ نچندان دورِ خودمان نگاه میکنم ، می بینم چه رفتارهای دقیق و سنجیده و بجایی داشتند . قرض گرفتن ِ " خر " برای بوته کندن ، یکی از همین دست رفتارها بود که امروزه ، حتی خیلی ها ، اسمش را هم نشنیده اند چه برسه به انجامش ! در قدیم در یک آبادی ، اگه کسی با کسی ، مثلا همسایه ای با همسایه اش ، قهر بود ، برای آشتی کردن با هم ، راه های زیادی داشتند . یکی از این راه ها ، عروسی بود . روز عروسی ، صاحب عروسی ، کسی را به درِ خانه ی آن کسیکه با هاش قهر بود ، میفرستاد و پیام میداد که ، ( مثلا ) :
" همسایه ، امشب عروسی داریم . خر تون را برای بُته کَنی قرض بدید "
و همسایه هم خرش را قرض میداد . وقتی خرش را بر میگرداند ، خودش را هم برای عروسی دعوت میکردند . ای ی ی ی . همه شون رفتند و رسم و رسومشون را هم با خودشون بردند. راستی کجا رفتند اون آدمها و اون آیین ها ؟! . دریغ
عکس و نوشته : احمد فرهادی پور
https://eitaa.com/bamdademehr
" غذا دادن به پر طاووس "
در روزگارِ کودکی بر این باور بودیم که پرِ های طاووس مثل خود طاووس جان دارد و می تواند رشد کند و بزرگ شود . با این باور کودکانه ، اگر روزی یک تکه پر طاووس به بدستمان می رسید فوری آنرا لای کتاب و یا دفترمان می گذاشتیم و برایش مقداری آرد و یا خاکه ی قند یا شکر می ریختیم هر روز با اشتیاق به آن سر میزدیم تا مبادا غذایش تمام شده باشد هر روز اندازه اش می گرفتیم تا ببینیم چقدر بزرگ شده است . و مطمئن بودیم که بزرگ می شود. ما چقدر مطمئن بودیم !!!
عکس و نوشته : احمد فرهادی پور
https://eitaa.com/bamdademehr
" امروز ،
چندمین روز ،
از کدامین فصل ،
در مدارِ نا کجا آبادِ روزگارِ من است ؟ "
عکس و نوشته : احمد فرهادی پور / قمیشلو
https://eitaa.com/bamdademehr
" گل مینا "
عکس: احمد فرهادی پور / کهریزسنگ / نجف آباد
https://eitaa.com/bamdademehr
" گل مینا "
عکس: احمد فرهادی پور / کهریزسنگ / نجف آباد
https://eitaa.com/bamdademehr
" یک جایزه برای انتخاب یک اسم !!! "
( به کسی که بهترین اسم را برای این عکس بگه ، یه هدیه تقدیم می کنم )
این دو درخت ، در وسط مزارع زرین شهر بود اما حالا دیگه اثری ازشون نیست )
عکس: احمد فرهادی پور / زرین شهر
https://eitaa.com/bamdademehr
بامداد مهر
" یک جایزه برای انتخاب یک اسم !!! " ( به کسی که بهترین اسم را برای این عکس بگه ، یه هدیه تقدیم می ک
اسامی رسیده : " به یاد دو دلداده / تکیه گاه سبز / دو همراه / همراهی / یاران / لیلی و مجنون / عشاق /آغوش سبز عاشقانه / دوستان / دو مونس / لاله و لادن زرین شهر / از هستی تا نیستی با هم / دو تا بود دو تا نبود / یک روح در دو بدن / همسران / ب پای هم پیر شدند / سر به سر تا دم مرگ / قصه ما به سر رسید / پیوندی شاید اجباری ب جرم هم جواری / شاید مرگ از هم جدایشان ساخت.... / زندگی همین بود / از آغاز تا پایان با هم / روزهای با هم بودن / بخت و اقبال / پایان تلخ / رسم عاشقی / یاد باد آن روزگاران / دو روی سکه / یه هویی با هم و بی هم / بوده الان نیست / به پای هم بودن از اول تا آخر / دو عاشق فراموش شده / دو عشق متهم به نابود شدن /عمر به سر می رسد چه شیرین و چه تلخ پس قدر یکدیگر بدانیم / عشاق دشت / روزگار غریب / پیمان ابدی / زوج طبیعی / نماد مزرعه / دوری و دوستی / هم بالین / غریبانه / دو همسفر راه زندگی / من و تو / با هم و بی هم / عهد / عاقبت نیست شدن / بیا تا قدر یکدیگر بدانیم / روزگار غریب /
9.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
" خدنگ "
گاهی که با طبیعت انس می گیری ، طبیعت چیزهای جالبی بهت نشون میده ! فکرش را هم نمی کردم که اطراف زاینده رود " خدنگ " زندگی کنه .
( مطلب از اینترنت : خانوادهای از گوشتخواران کوچک در زیرراستهٔ گربهسانیان هستند. آنها در اوراسیای جنوبی و آفریقا زندگی میکنند و ۳۴ گونهٔ مختلف دارند که در ۱۴ سرده قرار میگیرند .اندازه آنها بین ۲۴ تا ۵۸ سانتیمتر بدون احتساب دم است. خدنگ کوچک معمولی با ۳۲۰ گرم وزن کوچکترین آنها و خدنگ دمسفید با ۵ کیلوگرم بزرگترین آنهاست که تقریباً به اندازه یک گربه است . برخی از آنها زندگی فردی و برخی دیگر زندگی گروهی دارند و شکار خود را بین همدیگر و تولههایشان تقسیم میکنند. حشرات، خرچنگها، کرم خاکی، مارمولک، مارها، پرندگان، و جوندگان از شکارهای اصلی این حیوانات است. آنها تخم پرندگان و لاشه هم میخورند )
کلیپ : احمد فرهادی پور / اطراف زاینده رود / اصفهان
https://eitaa.com/bamdademehr
16.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
" غلطک "
یک محصول از تلاش و خودکفایی بچه های قدیمی !!!
کلیپ : احمد فرهادی
https://eitaa.com/bamdademehr
" لحاف چهل تکه " " QuiltForty pieces " Iranian women's crafts
در زندگی مردم این دیار هر قدر بیشتر درنگ می کنی ، بیشتر وامی مانی !
چه مردمانی داشتیم ... چه روزگاری ... و چه زندگانی هایی .
هنوز می توان در پستوخانه ی خانه هایی ، لحافهایی چل تکه ! یافت
زنان این مرز و بوم در نبودِ پارچه ی کافی و نیز نبودِ پول کافی ،
در طول روزها و ماه ها و سالهایی که در گذران بود ، تکه پارچه های اضافی ِ
دور ریز را ، دور نمی انداختند . کناری می گذاشتند تا وقتی که جمع شود
و به اندازه کافی باشد . و بعد در زمانی به موقع ، به همراه یکی دو تن دیگر،
(همسایه ها ، هم عروس ها ، جاری ها ، و ... )
گرد هم می آمدند . تکه ها را پیش رو نهاده و دست به کاردوخت و دوز می شدند .
در گفتگوهای ِ بی پایان ِ از هر دری سخنی ، می گفتند و می دوختند .
تکه ها را سر هم کرده و پارچه ای دوخته فراهم می آوردند که آنرا "چهل تکه " می گفتند
پارچه ای زیبا و رنگارنگ که چیزی کم از یک اثر هنری نداشت !
عکس و نوشته : احمد فرهادی پور
https://eitaa.com/bamdademehr
" همسایه هووووو !!! "
آه که چه مردمانی ساده و بی پیرایه ای زندگی می کردند . مردمان نچندان قدیمی این دیار و سرزمین ِ من کجایند ؟ و ناگاه نسلشان منقرض شد انگار ! چه زود هم خودشان رفتند و هم آثارشان از در و دیوار خانه ها محو شد !... یکی از آثار وجود چنان مردمانی ، سوراخی بود بر دیوار خانه های دو همساده (همسایه) ، که بسیار دیده میشد ، که اکنون دیگر هیچش نشانی نیست ! بین خانه ی ما هم با خانه ی همسایه مان ( یدالله ) ، سوراخی بود درست به اندازه ی یک خشت ! ( حدودا 30 سانت در 30 سانت ) . این دریچه برای ارتباط زودتر و بهتر و بی واسطه با همسایه بود که البته بیشتر برای زنان خانه ! برای مبادله چیزی ، : نانی ، نمکی ، ...
همساده هو !!!
همساده هو را اگر می شنیدیم یعنی اینکه همسایه آمده پشت سوراخ و کار دارد . این آوا زنگ آن بود . همسایه آمده بود پشت سوراخ . گاهی برای دادن نذری گاهی برای گرفتن یک نان ِ قرضی و ... من خوب در خاطر دارم که روزی وقتی سرگرم بازی در حیاط خانه بودم صدای زن همسایه را شنیدیم که آوا در می داد :
همساده هو !
وقتی کنار سوراخ رفتم ، چهره اش را از آنسوی دریچه دیدم که چیزی می خواست . چیزی مثل قوطی کبریت .آه همساده ها ! کجایید که با هویی ! به داد هم برسید ؟ چه ساده بودید و بی ریا . .... چه خوب بودید و با صفا
عکس و نوشته : احمد فرهادی پور
https://eitaa.com/bamdademehr