امیرالمومنین(عليه السلام) در اين حکمت پرمعنا مى فرمايد: «در فتنه ها همچون شتر کم سن و سال باش; نه پشت او قوى شده که سوارش شوند نه پستانى دارد که بدوشند»; (قَالَ(عليه السلام): کُنْ فِي الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ، لاَ ظَهْرٌ فَيُرْکَبَ، وَلاَ ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ)
حکمت ۱ نهج البلاغه
انسان شناسی ۲۹۶.mp3
11.48M
#انسان_شناسی
#استاد_شجاعی
#دکتر_رفیعی
※ چجوری میشه آدم از همهی کارهاش، حتی رفتارهای خیلی سبک و سادهی دنیاش، آخرت بسازه؟
※ چجوری میشه آدم از همهی روزهای دنیاش بهشت بسازه؟
و جهنمهای تنگ و سوزانندهی کینه و اضطراب و افسردگی و حسادت و ... آزارش ندن؟
8.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری_موشن | #استاد_شجاعی
※ برای اینکه از این جهنمی که پدر و مادرم برامون ساختند خلاص شم،
با اولین موردی که پیش اومد ازدواج کردم!
و نکبتی بدتر از نکبت قبل ...
✘ مقصّر این جهنمِ در حال پیشرفت، کیه؟
منبع : کارگاه سکوت و جدل
10.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
✘ چرا گوشهای من نمیشنوه پس؟
※ خدا رو در نظر بگیر!
کسی که هیچ جا ازش خالی نیست، و در ریزترین ذرات تا عظیمترین کهکشانها به یک میزان حضور داره و هر آن، در حال خلق جدید و مدیریت عالمه.
✘ حالا این خدا، هر لحظه داره با شخص من و شما حرف میزنه، چرا ما صداشو نمیشنویم پس ؟
🌐 آپارات
رسانه رسمی #استاد_محمد_شجاعی
📝 #یادمون_باشه
✘ تو بذار من برسم خونه، بعداً غُرغُرهاتُ شروع کن!
✘ چرا وقتی تو راه بودم، نگفتی خرید کنم، حالا که خسته رسیدم خونه، میگی نون نداریم!
✘ مگه نمیدونی ارباب رجوع دارم، وسط روز زنگ میزنی، مشکلات مدرسه بچهها رو تعریف میکنی؟
و ....
★★★
√ دقیقاً همینجاست که ما؛
• در مقابل دوربینهای اهل آسمان از یکسو،
• و چشمان شیطان خنّاس از سوی دیگر،
قرار داریم!
باید انتخاب کنیم؛
• صبوری میکنیم و بدون منّت، محلّ امنِ طرف مقابل میشویم و نیازش را برآورده میکنیم؟
• یا خُلقمان تنگ میشود و با کلافگی شروع به اعتراض میکنیم؟
انتخاب با ماست:
• میخواهیم با صبوری، و خاموش کردنِ آتشها بر وُسعت روح خود بیفزاییم؟
• یا شیطان را شادمان نموده و منقبضتر و مچالهتر شویم!
بسته محتوایی زیر برای شناخت مکانسیم خشم و تمارین صبر پیشنهاد میشود؛
• ویدئو : همسرم همه اش غر میزنه / کسانی که هیزم جهنم هستن / خدایا من شاکی ام
• استوری :خیلی عصبی شدم / هیچ وقت نمیتونی شادی باشی مگر
• پادکست : تمرین صبر / کارگاه عزت نفس 28 / تمرین کنترل خشم / کارگاه انصاف 12 /
• کارگاه : مهارتهای کنترل خشم / تمارین صبر / مهرورزی
انسان شناسی ۲۹۷.mp3
11.89M
#انسان_شناسی
#استاد_شجاعی | #استاد_فرحزاد
من تنهام،
این احساس تنهایی آزارم میده!
کسی نیست باهاش حرف بزنم!
کسی نیست نگرانم باشه و کمکم کنه!
کسی نیست کمی درکم کنه و کنارم باشه!
✘ اگر این احساسات، سینه شما را هم می فشارد، حتما این پادکست را نوش جان کنید.
منبع : انسان شناسی پیشرفته
8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
※ من خدا رو دوست دارم،
ولی یه عالمه فاصله بین خودم و خدا حس میکنم!
دلم میخواد دوستم داشته باشه،
بهم فکر کنه،
براش ویژه باشم،
اما هیچ وقت نتونستم ....
🌐 آپارات | یوتیوب
«🇮🇷 بنات الحیدر 🇵🇸»
#همه_نمیرسند ※ سحرها چقدر راههای فکر بسمت آینده باز میشوند! آیندهای که هست! فقط ما در حصار زمان
※ مجموعه داستان #همه_نمیرسند ۱
| ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما |
روز اول | عُبَیْدُالله بْن حُرّ جُعْفی
※ عبیدالله ابتدا در کوفه ساکن بود؛ اما پس از قتل عثمان به شام نزد معاویه رفت و پس از چندی دوباره به کوفه بازگشت. او پس از شهادت امام حسین(ع)، از عدم پذیرش دعوت امام پشیمان شد. در قیام مختار ابتدا به قیامکنندگان پیوست؛ اما پس از مدتی از صف یاران مختار جدا شد و جزء سپاهیان مصعب بن زبیر در مقابل مختار قرار گرفت.
✘ پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری و تصمیم امام حسین(ع) برای آمدن به کوفه، عبیدالله از کوفه بیرون آمد تا با امام مواجه نشود. اما در نزدیکی کربلا با وی مواجه شد.
نقل است که امام حسین(ع) وقتی به منزلگاهی به نام قصر بنی مقاتل یا به روایتی «قطقطانیه» در چند فرسخی کربلا رسید، خیمهای دید و پرسید که آن از کیست؟
گفتند از آن عبیدالله بن حر جعفی.
امام(ع) کسی را نزد او فرستاد، تا او را به یاری اردوی امام(ع) دعوت کند، ولی او بهانه آورد و گفت: «من از کوفه بیرون نیامدم مگر از ترس اینکه حسین(ع) به آنجا آید و من نتوانم یاریش کنم.» فرستاده امام بازگشت و پاسخ عبیدالله را به امام(ع) رساند.
پس از آن امام حسین(ع) خود نیز به خیمه عبیدالله رفت و نشست و خدا را سپاس گفت، و گفت: «ای مرد، در گذشته خطا بسیار کردی و خداوند تو را به اعمالت مؤاخذه میکند، آیا نمیخواهی در این ساعت سوی او بازگردی و مرا یاری کنی تا جد من روز قیامت، نزد خدا شفیع تو باشد؟» گفت: «یابن رسول الله، اگر به یاری تو آیم، همان اول کار، پیش روی تو کشته میشوم، و نفس من به مرگ راضی نیست، ولی این اسب مرا بگیر، به خدا قسم تاکنون هیچ سواری با آن در طلب چیزی نرفته مگر اینکه به آن رسیده و هیچکس در طلب من نیامده مگر اینکه از او سبقت گرفته و نجات یافتهام.»
✘ امام (ع) از او روی برگرداند و فرمود: «نه حاجت به تو دارم و نه به اسب تو.» و سپس این آیه از سوره کهف را خواند:
«و ما کنت متخذ المضلین عضدا؛ ما گمراهان را به یاری خود نمیطلبیم.»
اما از اینجا بگریز و برو! نه با ما باش و نه بر ما! زیرا اگر کسی صدای استغاثه ما را بشنود و اجابت نکند، خداوند او را به رو در آتش جهنم میاندازد و هلاک میشود.
ــــــــــــــــــ پ. ن :
داشتم به خودم فکر میکردم:
از روزی که فهمیدم باری بر زمین هست، که باید بروم و بلندش کنم که یقیناً جمعیتی را به امامشان میرساند،
تا روزی که این تصمیم عملی شود، یکسال طول کشید و من مصمم بودم که عملی نشود !
یکسال من " عُبَیْدُالله بْن حُرّ جُعْفی " بودم،
و این بار بزرگ، کم و بیش بر زمین ماند، تا ...
امروز میفهمم رحم خدا را و منّت امام را،
که نگفت برو، احتیاجی به تو و خودکارت ندارم!
※ چشمانش را بست و ۳۶۵ روز بعد راهم داد!
امیرالمومنین مى فرماید: «آن گونه با مردم معاشرت کنید که اگر بمیرید بر مرگ شما اشک ریزند و اگر زنده مانید به شما عشق ورزند»; (خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ، وَإِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ).
حکمت ۱۰ نهج البلاغه