eitaa logo
«با نوای نی نوا» گزیدهٔ آثار قلمی، بیانی وهنری ابوالفضل فیروزی(نی نوا)دکترای عرفان وتصوف است. ‌
500 دنبال‌کننده
711 عکس
775 ویدیو
192 فایل
این کانال حاوی منتخبی ازآثار قلمی، هنری و بیانی ونیز برخی از خاطرات و عکسهای یادگاری دکتر ابوالفضل فیروزی(نی نوا)است. ودر۱۷ ربیع الاول۱۴۴۳ه.ق =۱۴۰۰ه.ش، مصادف باطلوع سبز محمّد(صلی الله علیه‌وآله) ومیلاد خجسته امام صادق(علیه السلام)افتتاح گردید. @A_Firoozi
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋🥀 🌷 🌦🦋🌷۴- «به مجنون شدم عشق باریده بود!»🌹🦋⛈ 🔻 ۴-۳) قسمت سوّم ؛ ادامه خاطره..‌.⏪ در این حال برخی‌ بچه ها نیز زیر لب قرآن ویا دعا و ورد میخوا‌ند وگاه باهم در گوشی پچ‌پچ میکردند! وبرخی نیز ساکت بودند! صدای رادیو نیز گاه در دست ‌انداز مخدوش و یا کلّاً قطع می شد ، ولی ازآنجا که قبلاً آن حفظ کرده بودم ، ارتباط ذهنیم را با رادیو قطع نمی شد. هنوز ابیاتی از قصیده باقی مانده بود که ناگهان قطره‌ خنکی در گرگ و میش هوا از چشم آسمان چکید وبا اشک گرم اشتیاق که بر گونه‌هایم نشسته بود درهم آمیخت و مرا به خود آورد! وسپس قطرات درشترو تندتر و بر سر و رویمان فرو می ریخت! گویا آسمان گوهرهای درشت خود را نثار راهیان کربلا میکرد! و برحالشان اشک شوق و حسرت می‌افشاند! هوا نیز دیگر تاریک شده بود و ماشین ها بر سرعت خود می‌افزوند! هرازگاهی افق اطراف مان ، با آذرخش روشن می‌شد و لحظاتی بعد تسبیح رعد با غرّشی سهمگین گوش‌ها را مینواخت! گویا آسمان لشکر خود را بسیج کرده بود! و با رجزهای آبدار و غرش‌های مدام به طبل زمین می‌کوفت و از آسمان مانند ناودان باران فرو می‌ریخت! دیگر سرتاپای ما خیس شده بود! حتی پتوهایی که روی سر خود انداخته بودیم نتوانست جلوی آبشار آسمان را بگیرد و آب و زیر پتو روی سر و صورت و بدنمان جاری میشد! چنانکه کف ماشین ،داخل کوله‌پشتی و پوتین‌هایی مان پر از آب شده بود!در این فکر بودیم که با این وضع چطور می‌توانیم با دشمن روبه‌رو شدیم!؟ ناگاه ماشین هایی که بر آن سوار بودیم حرکتشان کند شد و کم‌کم ایستادند ، اول تصور کردیم که به مقصد رسیده‌ایم و باید از ماشین‌ها پیاده شدیم که صدای برادری که پیاده با بادگیری به تن از کنار ماشین‌ها می‌گذاشت، شنیده می‌شد که می‌گفت؛ « کسی پیاده نشه! از این به بعد وانت ها روی پل شناور حرکت می‌کنند! بچه‌ها مواظب باشن ، در اطراف ما آب و باتلاقه! سکوت را رعایت کنن! تا دشمن متوجه تردد ما نشه! ...» سپس وانت‌ها با چراغ خاموش زنجیروار با حرکت هسته و لاک‌پشتی روی پل حرکت می‌کردند ، ما احساس می‌کردیم داخل قایق نشسته‌ایم ،چون علاوه بر حرکت پل شناور ، با فرود آمدن توپ و خمپاره های دشمن ، بر شدت امواج آب هور افزوده می شد و بالا و پایین می رفتیم! بارش و توفان نیزه با هم تاخته بودند ، ظلمت فوق و ظلمت ! چشم چشم را نمی‌دید! گویا ابرهای عالم سر برهم آورده بودند! و تمام خویش را به مجنون می‌گریستند! بجز تابلوهای شبرنگ قرمزی که در فواصلی در دوطرف پل جهت هدایت خودروها و در برق آسمان وانفجار توپ ها و خمپاره ها چشم را می نواخت و جز نورهای حاصل از دهانه توپ‌ها وخمپاره‌ها و نیز نور حاصل از انفجار آن‌ها در اطراف ما چیزی دیده نمیشد! سقوط یکی از خودروها نیز به داخل آب ترافیک سنگین ایجاد کرده بود! وباعث توقف ماشین ها شده بود، قفل شدن ماشین ها، غرش آسمان ورگبار باران با غرش توپ‌ها وخمپاره‌ها .انفجار آنها، چنانکه بحرانی ساخته بود که حتی برای کسانی که پیشتر ما جزیره آمده بودند وبه اصطلاح آب دیده بودند ، ونقش راهنما وهدایت ویا فرماندهی را بعهده داشتند ، صعب و سخت کرده بود! ویاد آور این بیت حافظ بود؛ «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل کجا دانند حال ما سبکبالان ساحل‌ها!؟» به لطف خدا پس از چند ساعت ، بدین شکل با سخت ومشقت زیاد بلاخره موفق شدیم ، مسیر ۱۳ کیلومتری پل شناور را طی نماییم و به اول جاده خاک مجنون شمالی برسیم... ادامه دارد....⏪ ❤️ ابوالفضل فیروزی (نی نوا) مقدّس 🗒۱۳۷۶ 🆔@banavayeneynava 3⃣
🦋🥀 ۴ - به مجنون شدم عشق باریده بود!»🌹⛈ 🔻۴-۴)قسمت چهارم ؛ ادامه خاطره..‌.⏪ ... پس از طی مسافتی کوتاه در جزیره مجنون شمالی ماشین‌ها در گل و لای سنگین در زیر بارش سنگین و هوای توفانی متوقف شدند! وناچار فرماندهان دستور دادند که بچه‌ها سریع از ماشین‌ها پیاده شوند ولی سعی کنند از جاده خارج نشوند ومتفرق نشوند . بر اساس دستور بچه‌ها نیز سریع از ماشین‌ها پیاده شدند، ولی از آنجاکه هوا بسیار تاریک و ظلمانی بود و باران بشدت می‌بارید آرایش نیروها به خورد و عملا ضبط و ربط نیروها انجام نشد! وتقریبا همه نیروها ، به علت شدت تاریکی وبارش وتوفان وگل ولای زیادی ونیز توجیه نبودن وعدم شناخت منطقه ، در اطراف جاده پراکنده و سرگردان شدند! و منطقه اطراف نیز به علت بارندگی زیاد به صورت باتلاقی درآمده بود و قدرت هرگونه حرکتی را از همگان سلب کرده بود! و اغلب تا زانو در گل فرو رفته بودند! و یا همدیگر را گم کرده بودیم و نمی‌دانستین درکجا وچه موقعیتی هستیم! و چه باید بکنیم و تکلیفمان چیست! بنده نیز به خاطر سنگینی اسلحه «آرپی‌جی» وسایر مهمات و تجهیزات همراه ، از رفیق همراه خود «محسن حاج رضایی» ناخواسته جدا افتادم و به زحمت توانستم چند قدمی را در میان آن گل و لای بردارم و در آن وضعیت وخیم ، اتفاقی به یکی از بچه ها برخورد نمودم ، گرچه در آن هوای تاریک و بارانی و توفانی شناخته نمی شد! گویا او نیز چون من در گل فرومانده بود! او از من خواستم که سرم از زیر پتویش که روی سرش انداخته بود ، بیاورم ، تا از آسیب شدت باران وتوفان اندکی در امان باشم. بنده هم از خدا خواسته سرم را زیر پتویش بردم و سلام وعلیکی کردیم وسپس به او گفتم ؛« خب حالا بگو کی هستی عزیزم !؟» واوبا آرامش و لحنی خاص- که برایم آشنا بود - گفت؛ « بنده خدا!» و من با تلخندی گفتم ؛« آره میدانم ، بنده خاص خدا! ولی ‌گفتم‌ نکنه فرشته باشی! که در این وانفسا خدا تو را رسانده!؟ بهرحال هر که می‌خواهی باش! خدا خیرت دهاد! که به داد ما رسیدی! ولی راستی چرا پتویت هنوز خیس نشده!؟ » واو پاسخ با اندکی مکث با همان لحن آرام و ملیح گفت؛ « داخل کیسه پلاستیک بود، آن را همین الان درآوردم!» دیری نپایید که آب باران به زیر پتویی هم که روی سرمان انداخته بودیم نفوذ کرد وآب باران بر سر و بدن ما جاری شد! گرچه پتو خیس خورده بود و بسیار سنگین شده بود، اما چاره‌ای نبود لااقل ما را از ضربات قطرات درشت و سنگین باران وشدت توفان حفظ می‌کرد. با اینکه به دلایلی روز قبل ناهار و شام نخورده بودم ،شدت خستگی وکوفتگی زیاد ونیز وضعیت بحرانی که در آن قرار داشتیم ،با خود می گفتم؛« خدایا فردا چه خواهد شد!؟ حتماً با این وضعیت اکثر بچه سرما خواهند خورد! و نمی‌توانند این وضعیت را تحمل نمایند! احتمالا و دوباره همه را برمی‌گردانند! در همین افکار وخیالات غرق بودم وگاه زنوهایم از فرط خستگی وضعف ناخواسته خم می‌شد و گاهی چرتکی مرا می ربود! اما با ذکر و دعاو تلقین به خودم هر طوری بود سعی می کردم خود را سرپا نگه دارم و با خود کلنجار می رفتم که نیفتم ویا خوابم نبرد ، ولی پس از کلی کلنجار با خودم ، بلاخره خستگی وضعف بر من چیره شد و دیگر نفهمیدم ، گویا همین طور ایستاده و سرپا خیس زیر باران خوابم برده بود! که ناگاه احساس کردم کسی به آرامی شانه هایت را تکان می دهد و میگوید؛ « برادر! برادر! بیدار شو! صبح شده! نماز صبحت داره قضا می‌شه!» من که از شدت خواب وخستگی گیج شده بودم ، وهنوز در سکرومستی خواب غرق یودم ونمیدانستم ، کجا هستم ، ‌پرسیدم ما الان کجا هستیم ، مگر خوابم برده بود!؟ او‌ با خنده گفت:« بله جانم! الان جزیره مجنون هستیم و ۳ ساعتی هست که سرپا ، خوابت برده! ماشا الله چقدر خوشخوابی برادر! اگر خونتون بود، چقدر می‌خوابیدی...!؟» ادامه دارد ...⏪ ❤️ ابوالفضل فیروزی (نی نوا) مقدّس 🆔@banavayeneynava 4⃣
🦋🌷 🥀 🌷۴- «به مجنون شدم عشق باریده بود!» 🔻۴-۵) ادامه خاطره..‌.⏪ ....اندکی بخود آمدم ، بلافاصله پتو سنگین و خیس را از روی سرم بر داشتم، هوا کمی روشن شده بود ، دیگر چهره آرام وملکوتی برادر ناشناس که درکنارم داشت اسلحه اش را تمیز می‌کرد، برایم قابل تشخیص بود ،آری! دوست عزیزم «حاج یدالله سینجلی بود (مردی که ۳۰ چندمین بهار زندگی‌اش را می‌گذراند و این دومیّن باری بود که با او توفیق حضور در جبهه را داشتم ، باراول درجبهه گیلان غرب و سومار واین بار در جزیره مجنون، گرچه اختلاف سنی محسوس و زیادی با ایشان داشتم ، ولی قرابت فکری، صفا و صمیمیت و تواضع وبزرگواری آن عزیز، این فاصله را کوتاه کرده بود، هرچند او بعدها ، با شهادتش از من ، از زمین تا آسمان فاصله گرفت و در عملیات فاو به آرزوی دیرینه اش که شهادت در راه خدا بود ،نایل آمد.) باران داشت کم‌کم بند می‌آمد. چشم لیلی آسمان آخرین مرواریدهای درشت خود را نثار مجنون میکرد! سرخی شفق صبحگاهی! نیزارهای نیم‌سوخته! برکه‌های آب! وغوغای غوکها! و هم همهٔ پرندگان! که بیشتر بعد ازصدای مهیب خمپاره ها وتوپها در جزیره می‌پیچید و نیز آرامش و نماز و راز ونیاز مخلصانهٔ رزمندگان در آن وضعیت وخیم وبحرانی در میان گل ولای وآتش شدید دشمن! در اطراف جاده وشور وحال وصف ناپذیر دلاوران رزمنده!که با روشن شدن هوا بیشتر رخ می‌نمود! مرا بیشتر مبهوت و متحیر میکرد! چنانکه گویا دیشب با همه سختیش خواب وخیال ورؤیایی شیرین بود! که به سرعت گذشت و دیگر تمام خستگی وگرسنگی از ما رخت بر بسته بود! آری! دیشب در مجنون عشق باریده بود! ومن پای در گل خوابم برده بود! آری! لطف الهی وامدادهای غیبی او گاه با باران وتوفان ،گاه با خواب وخیال ، می برد ما بدان آنجایی که خاطر خواه اوست! چنانکه در آیات ذیل که شأن نزولش در باره امدادهای غیبی حق در صدر اسلام به سپاهیان اسلام است ، گویا در این عصر در باره ما شده ،چنانکه می فرماید ؛ 🌼«أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّٰهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جٰاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنٰا عَلَیْهِمْ رِیحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْهٰا وَ کٰانَ اللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِیراً» 🌼«ثُمَّ اَنزَلَ عَلَیکُم مِن بَعدِ الغَمِّ اَمَنَةً نُعاسًا یَغشی طَائِفَةً مِنکُم» 🌼«و یُنَزِّلُ عَلَیکُم مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُم بِهِ و یُذهِبَ عَنکُم رِجزَ الشَّیطنِ ولِیَربِطَ عَلی قُلوبِکُم و یُثَبِّتَ بِهِ الاَقدامکم» ♦️تذکر؛ لازم به ذکر است این خاطره ام را در هفته دفاع مقدّس سال ۱۳۷۶ در روزنامه کیهان چاپ و منتشر شده. ❤️ ابوالفضل فیروزی (نی نوا) مقدّس 🆔 @banavayeneynava 5⃣
🦋💐 💐 🔻بمناسبت شهادت حضرت امام‌حسن‌عسکری(علیه السلام) 🍃« نور» 💐السَّلام ای هادی اِحدی عَشر! ای عسکری! سبط احمد، زادهٔ زهرا، تبار حیدری! 🦋در شجاعت چون حسین ودر مهابت چون حسن هرچه فضل آن تو باشد یاامام عسکری 💐السّلام ای متقی وای نقی وای زکّی! ای همه خوبی وخیر و ای ز هر شرّی بری! 🦋کیست؟ چو تو مظهر مهر ومهابت در جهان کس ندارد چون تو در آل علی این برتری 💐ای همه فرّ وشکوه وای همه نور و بها عطر گلهای محمد! ای گلاب قمصری! 🦋دوحهٔ طوبای حُسنی، چشمهٔ تسنیم عشق سلسبیل باغ جانی، نهر پاک کوثری 💐از حَسن حُسن وجمال واز حسین جاه وجلال عصمت صدیقه داری ، صولت چون صفدری 🦋جلوهٔ نورٌ علیٰ نورٌ و یَهدی مَن یَشاء(۱) از تو‌ گردد جلوه گر، آن باطن پیغبری 💐«قائم آل محمد» نورکلّ نورها زاده پاک تو باشد، حجّت ابن العسکری 🦋آن که در صبح وصالش، میشود خرّم جهان با ظهورش می‌نماید، انس وجانّ را رهبری! 💐از نسیم بوی کویش، باغ دلها خرّم است هست روشن از فروغش، گنبد نیلوفری! 🦋آن که از تیغش، برآرد ریشهٔ مستکبران با ظهورش میرسد، مستضعفان را سروری! 💐میشود هر درد درمان، با مسیحایی دمش زنده گردد مرده از نفخاتِ اُنس آن پری! 🦋ازطنین نغمه‌اش در رقص آید کوهسار با ید بیضائیش، رسوا بسازد سامری! 💐خرم آنروزی که از مغرب برآید مهر او با طلوعش میکند در دار دنیا محشری! 🦋میشود روشن زمین با مهر آن پروردگار رخت بربندد ز عالم، شرّ شرک وکافری! 💐گرگ ومیش از دولتش، نوشند از آبشخوری از مرامش میشود بر پا، نظام دیگری! 🦋آنکه برچیند بساط ظلمت وجور و فساد طرح نو اندازد و چیند بساط دلبری! 💐گرچه در کوران فقر وفاقه میسوزد جهان عاشقان را بدتر از فُرقت، نباشد کیفری! 🦋کی شود این شام خاموش فراقت بشکند مهرعالمگیر احمد! با نهیب حیدری!؟ 💐یوسف زندان غیبت، مالک مصر وجود! وارث ملک سلیمان! کی نمایی داوری!؟ 🦋عاشقان برطوف شمعت جملگی پروانه‌وار از زمین و آسمان جوشند، بهر یاوری؟ 💐ساحران در سجده آیند و همه دجّالها؛ هرطرف از نعرهٔ شیران، گریزان چون خری 🦋وقت معلوم آید و ابلیس گردانی هلاک محو گردد باطل و مهدی نماید دلبری! 💐کی شود احیاء زمین از پرتو مهر خدا!؟ زنده گردد دین حق و سنّت پیغبری؟! 🦋وعده حق است و نزدیکست«کَلَمحِ الْبَصَر» شک نکن ای«نی نوا!» گراهل حق وباوری! 💐شعر خود را نذر کن در مدحت آن آفتاب تا مریزی! پای خوکان، گوهر دُرّ دَری(۲) 🦋مثل شعر شاعران عهد بوق واهل دوغ شعر گویی بهر نانی ناروا ، چون انوری(۳) 💐یامثال شاعران شوربخت روزگار؛ «کوچهٔ مهتاب را»طی‌کرده با خیره سری(۴) 🦋هان! مکن مدحی که لزرد پایه‌های عرش حق(۵) جز مدیح حق وحق جویان، مگو شعر تری! 🔻توضیح برخی ابیات طبق شماره گذاری؛ 🔸۱-دربرخی تفاسیربه نقل از صالح ‌بن‌ سهل همدانی» آمده،از امام‌صادق(علیه‌السلام)در تأویل آیهٔ شریفه ذیل ، شنیدم که فرمودند؛ ٔ«اللهُ نُورُالسَّمَاوَاتِ وَالْأَرْض مَثَلُ‌نُورِه‌کَمِشْکَاةٍ...» : «مِشْکَاةٍ» فاطمه است«فِیهَا مِصْبَاحٌ» مصباح‌حسن وحسین هستند«فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ» گویی فاطمه ستاره‌ای درخشان دربین زنان زمین است.«یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ»از شجرهٔ مبارکه ابراهیم نور میگیرد وبرافروخته میشود.«لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ»یعنی نه یهودی است ونه مسیحی.«یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ» نزدیک است که چشمه‌های علم از آن بجوشد.«وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ مراد از نورٌ علی نُورٍ» امامی بعد از امامی دیگر است.«یَهْدِی اللهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء»یعنی خداوند به‌سوی ائمّه هدایت میکند، هرکس راکه بخواهد او را وارد نورولایت آنها میگرداند.«یَضْرِبُ اللهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»وخداوند اینگونه مثالهای (زیباروشن) را برای مردم میزند وخداوند به هرچیز داناست‌» 📗تفسیر اهل بیت(ع)ج۱۰،ص۲۴۴ ۲-اشاره است به این بیت«ناصرخسرو قبادیانی» «من آنم که درپای خوکان نریزم مر این قیمتی دُرّ لفظ دَری را» 🔸۳-طعنه ایست به مداحان درباری خداوند زر وزور وتزویر که شعرشان را به بهای ناچیز دنیا میفروشند. 🔹۴-تعریضی است به شعر«بی‌تو‌ مهتاب شبی...!«فریدون مشیری» وکنایه ونقیضه‌ای به‌شاعران لاتاری که ژست روشنفکری واپوزیسیون میگیرند! ولی درظلمت خویش گرفتارند ‌ودر خیالات شیطانی‌شان...غرق! ولی بااینحال گاه اشعارشان را با چاشنی ژورنالیستی اجتماعی-سیاسی عوام فریبانه، میآرایند! تا شاید بمصداق«یتبعهم غاؤون»هم اغوای عوام کنندو هم به نرخ روز، نان شهرت خورده باشند! 🔸۵-مقتبس است ازاین حدیث نبوی(ص) «إِذَا مُدِحَ اَلْفَاجِرُ اِهْتَزَّ اَلْعَرْشُ وَغَضِبَ اَلرَّبّ -هنگامي كه فاجري(فاسقی)مورد ستايش قرار گيرد،عرش به لرزش در میآید و پروردگار خشم میگیرد» 🍀صلوات 🦋 التماس دعا ❤️ ابوالفضل فیروزی(نی نوا) 🗓۱۳۹۹/۸/۴ 🆔@banavayeneynava 🦋🌷
24.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️به‌مناسبت آغاز امامت قائم آل‌محمّد(عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه) 🍀«فریاد»(۵۲) 🌻 ای داد رس جهان! به فریاد برس! 🦋 بر این همه ظلم وجور و بیداد برس! 🌻 دلخوش شده‌ایم به دانه و آب قفس؛ 🦋 تا خاک نگشته‌ایم و بر باد ، برس! 🤲«اَللّهُمَّ عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَالْعافِیَةَ وَالنَّصْرَ وَاجْعَلْنا مِنْ خَیْرِاَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ‌و َالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ بحق محمد وآله‌؛ خدایا در فرج وظهور مولایمان(حجه‌ابن‌الحسن) شتاب‌کن و اورا عافیت ونصرت وپیروزی بخش و ما را از بهترین یاران‌و مدکاران او واز بهترین شهیدان ملازمان رکابش قرارده! به حق محمّد و خاندان پاکش!» ☘ صلوات! 🦋 التماس دعا ❤️ ابوالفضل فیروزی (نی نوا) ۵۲- از مجموعه‌رباعیّات انتظار«شرح مجموعهٔ‌گل» 🗓۱۴۰۲/۷/۱ 🆔@banavayeneynava
🍃🦋🌻«هو الحیّ الذی‌لایموت»🌻🦋🍃 🏵🍃🦋«انّا لِلّه وانّا اِلیه راجعون🦋🏵🍃 🔻غزلی در مرثیه روانشاد مرحوم مغفور؛ 🌷کربلایی «علی فیروزی» گلچشمه‌ای🌷 و به‌پاس قرابت و مودّت دیرینه و به‌خاطر بیش‌از یکدهه‌ خبرنگاری‌جمهوری اسلامی آن‌عزیزسفرکرده 🍃 « عاشق»🥀 🌷 نشست صدر خبر، داغ لاله افروزی 🦋 چنانکه مرغ سحر کرد آه جانسوزی 🥀 به دشت لاله سفرکرد آن بهار خزان 🦋 خبرنگار محلّات «علی ِّ فیروزی» 🌷 همانکه روح بیانش صفای باران داشت 🦋 همانکه نَفْس لطیفش نسیم نوروزی 🥀 خبرنگار عزیزی که نَفْس اخبارش 🦋 خبر ز چهره حق می‌گشود و پیروزی 🌷 اگرچه باغ بهارش گذشت نارنجی 🦋 تمام زندگیش سبز بود و بهروزی 🥀 دوباره دامن دشت سپید قلب مرا 🦋 نسیم عاطر یادش نموده گلدوزی 🌷 به جان خسته او ، نور و رَوح وریحان باد! 🦋 همیشه باغ مزارش به لاله افروزی! ☘ نثار روح لطیف آن مرحوم؛ رحم‌الله مَن قرأ الفاتحة مع الاخلاص و الصّلوات! ❤️ ابوالفضل فیروزی(نی‌نوا) 🗓۱۴۰۲/۷/۵ 🆔@banavayeneynava
🦋 🔻توجه! 🔻توجه! 🌸با سلام احترام و اعتذار  به اطلاع اعضای محترم ودوستان ومخاطبان عزیز می رساند؛ اخیرا  متوجه شدم گوشی مرا هک کرده اند وبا اکانت من وبنام در تلگرام گروه وکانال های مبتذل راه اندازی کرده‌اند لذا من بعد هر پیامی و احتمالا عضویت در گروه یا کانالی از جانب من برای شما باشد که مِغایر با اسلام، حق عقل واخلاق است،مطمئاً از جانب من نیست واگر شک داشتید، لطفاً به بنده زتگ بزنید. ❤️ارادتمند؛ فیروزی
🍃مناجات «الذّاکرین» حمد بیحد ذات پاک ذوالجلال آن جمال بی بدیل وبی مثال اوّل وآخر، نهان وآشکار آن پدید آرنده وپروردگار گسترانده خوان نعمتهای ز پیش تاخورد هرکس به قدر ظرف خویش واحد است ودر تجلّی بی‌شمار آیینه گردان رویش هفت وچهار آن خداوند سموات علا آن تجلّی کرده در آل عبا آفریده چون رسول پاک را کرده از نورش پدید افلاک را ‌آفریده خاطر او انس وجانّ برکشیده چتر این هفت آسمان منشعب کرده ازین مشکات مهر تسعة الانوار در طاق سپهر از فروغ نورشان کرده پدید هرچه دیده دیده و آنچه ندید هرکه خواهد در جمالش بنگرد باید از صافی ایشان بگذرد نورشان کردی حجاب ذات خویش عالمی را کرده کیش ومات خویش در میان جسمها اجسادشان جسمها متروح از امدادشان رزق هرکس بسته بر تقدیرشان زلف هرکس هست در تدبیرشان آنچه ‌را گفتی به موسی کلیم داد بر احمد نشان در «حا ومیم» «لن ترانی»داد ‌موسی را جواب بر محمًد جلوه‌گر شد بی‌حجاب دید در اسرا «ومازاغ البصر» جلوه ذاتش به چشم جان وسر جلوه‌ا‌ش را دید با قلب سلیم دور از اغوای شیطان رجیم آنچه شد در طورسینا منجلی پرتویی بوده از آن روی علی زین جهت مهر علی مهر خداست یاد حق یاد علی مرتضاست ذکر ما شد زین سبب صبح ومسا یامحمد یاعلی مرتضیٰ هردوان آیینه‌دار آن جمال هردو هستند جلوه آن ذوالجلال هردو یک جانند در دو جسم پاک هردو یک نورند از مشکات خاک هردو یک روحند اندر دو بدن هرو‌ دو یک نورند در مشکات تن منشعب شداین جهان از نورشان منقلب شد جان ما از شورشان مهرشان را از ازل رب الفلق کرد واسط بین خویش وبین خلق ❤️ابوالفضل فیروزی(نی‌نوا) 🗓۱۴۰۰/۱۲/۱ 🆔@banavayeneynava
🏵🍃🦋🌸🍃🦋 🍃 🦋 🌻«هوالسَّلام»🌻🦋 🍃🏵قصیدهٔ «صَلواتیَّه»🏵🍃 🌼 با نام‌ خدا به جَدّ ما صَلّی‌اللّٰه! یعنی؛ به صَفیّ اَنبیا صَلَّی‌اللّٰه! 🌸 بر شیخ رسل ، نوحه‌گر کرببلا‌‌؛ آن نوح نبیّ ناخدا صَلَّی اللّٰه! 🌺 سِیُّم به پدید آور این دین حَنیف؛ یعنی که؛ خلیل انبیا صَلَّی‌اللّه! 🌳 چارم به رسول طورسینا موسی؛ موسای کلیم کبریا صَلَّی‌الله! 🌲پنجم به مسیح، اِبن عذرا مریم‌؛ احیاگر و آن روح خدا صَلَّی‌اللّٰه! 💐 بی‌مرّ وعدد، الی‌اَلابد، بی‌کم وکاست؛ بر روح تمام اولیا صلّی‌اللّه! 🌴 هم ‌اوّل وهم آخر وهرلحظه وآن؛ بر وارث و ختم الانبیا صَلَّی‌اللّٰه! 💐 یعنی؛ به عصارهٔ تمام گلها؛ عطرخوش وپاک مصطفیٰ صَلَّی‌اللّٰه! 🌼 بر شیر خدا، نفس نبیّ امّی؛ آن سَیّد جمله اوصیا صَلَّی‌اللّٰه! 🌺 بر مظهر مهر وقاصم جبّارین؛ آن آئینهٔ خدا نما صَلَّی‌اللّٰه! 🌸 یعنی؛ به علی قسیم جَنّت وجَحیم؛ آن حاکم در روز جزا صلّی‌اللّه! 🌻 بر فاطمه، آن امّ ابیهای رسول؛ آن سَیّدهٔ کلّ نسا صَلَّی‌اللّٰه! 🌷 بر حُسن دلاویز حَسن، سبِط رسول؛ مسموم به زهر اَشقیا صَلَّی‌‌اللّٰه! 🌹 بر سَیّد و سالار شهیدان خدا؛ مظلوم و غریب سرجدا صَلَّی‌اللّٰه! 🌺 بر آئینهٔ علی و زهرا ، زینب؛ افشاگر سِرِّ نی نوا صَلَّی‌اللّٰه! 🌼 بر زینت عُبّاد، امام سَجّاد؛ پیغمبر دشت کربلا صَلَّی‌اللّٰه! 🌸 بر حافظ اَسرارخدا، بحرعلوم؛ ‌ آن باقر علم اَنبیا صَلَّی‌اللّٰه! 🌺 بر جعفر صادق، آن امام ناطق؛ ‌‌ احیاگر دین مصطفیٰ صَلَّی‌اللّٰه! 🌻 ‌بر روح سترگ وپاک موسَی‌الْکٰاظم؛ آن شیر به زنجیر جفا صَلَّی‌اللّٰه! 🌼 در طوس به ثامن الحُجَج شاه وَلا؛ داده به قضای حق رضا صَلَّی‌اللّٰه! 🌸 بر جان رضا، روح صفا، مهر جواد؛ بحر کرم و کان سخا صَلَّی‌اللّٰه! 🌺 برجان نقی، پور تقی، نور علی؛ آن اُسوهٔ تام ازکیا صَلَّی اللّٰه! 🍀 بر روح بلند عسکری، حُسن حَسن؛ مظلوم و غریب سامِرا صَلَّی‌اللّٰه! 🌼 هردَم به نوای«نی نوا» تا دم حشر؛ ‌‌ بر قائم آل مصطفیٰ صَلَّی‌اللّٰه! 🌸 مهری که جهان منتظر طلعت اوست؛ آن منتقم خون خدا صَلَّی‌اللّه! 🌼 بر نافی شرک وظلم و بیداد وستم؛ ویرانگر بنیاد جفا صلّی‌اللّه 🌺 یعنی به جمال بی مثال مهدی؛ آن وارث وختم الاولیا صَلَّی‌اللّٰه! ☘ بر روح بلند حضرت روح‌الله آن خمینی روح خدا صلّی‌اللّه! 🌼 بر نایب برحق امام غائب آن خامنه‌ای سیّدنا صلًی‌اللّه! 🌷 تا صبح ظهور دولت آل‌ علی بر روح جمیع شهدا صلّی‌اللّه ‌‌ 🌿 بر روح تمام مؤمنان وصلحا ‌‌‌‌‌ تا صور دمد به هر کجا صلّی‌اللّه!! 🏵 بر دشمن دون آل احمد، لعنت! بر آل علی مرتضیٰ صَلَّی‌اللّٰه! 🌸 هردم به محمد وبه آل پاکش با صوت عَلن صبح ومَسا صَلَّی‌اللّٰه! 🌱 هرکس بفرستد به محمّد صلوات از حق به لسان ماسوا صَلَّی‌اللّه 💐«الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ واَهلک عدوّهم وَالْعَنْ أعْداءَهُم مِن‌َالجنَّة والنّاس‌أجْمَعِینَ! آمین یا ربّ العالمین!» 🦋 ملتس دعا ❤️ ابوالفضل فیروزی (نی نوا) 🗓 ۱۳۹۹/۵/۱۰ 🆔@banavayeneynava 🦋🍃🌸🦋🌺🍃
9.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌺«یا حامد بحق محمّد»🌸🍃 ☘ « محمّد»(صلّی اللّه علیه وآله وسلم) 🌸 بهار جاودان روی محمّد(ص) 🍃 تمام لاله ها بوی محمّد(ص) 🌺 تمام غنچه های باغ خندان 🍃 ز لبخند گل روی محمّد(ص) 🌸 تمام سروها افتاد بر خاک 🍃 چو آمد سرو دلجوی محمّد(ص) 🌺 ‌عرق از چهرهٔ گلها بريزد 🍃 چو تابد چهر مينوی محمّد(ص) 🌸 بدنبالش كشيده عالمي را 🍃 كمند عشق يك موی محمّد(ص) 🌺 پريشان كرده شام عاشقان را 🍃 نسيم موی شب روی محمّد(ص) 🌸 فتاده خون به دلهای رقيبان 🍃 ز مشك جعد گيسوی محمّد(ص) 🌺 نموده صيد ، شيران خدا را 🍃 ‌غزال چشم جادوی محمّد(ص) 🌸 جهان را هيچ محرابی نباشد 🍃 به جز محراب ابروی محمّد(ص) 🌺 نسيم خُلد و باد صبحگاهي 🍃 وزد از جانب كوی محمّد(ص) 🌸 «يد اللّه فوق اَيديهم» چه باشد!؟ 🍃 به غير از دست و بازوی محمّد(ص) 🌺 دگر سودای شيدای نداری 🍃 چو بينی حسن نيكوی محمّد(ص) 🌸 دل از دنيا و عقبیٰ بركنَی تو 🍃 نظر گر بركُنی سوی محمّد(ص) 🌺‌ننوشم جام مي تا من نگيرم 🍃 يكي جام می از جوی محمّد(ص) 🌸 سلام ما و حق و هم ملائک 🍃 برآن خلق خوش و خوی محمّد(ص) ☘«الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم و َالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ! بهم اَتولّیٰ و مِن آعدائهم اَتبَرّاء اِلی الله» ❤️ ابوالفضل فیروزی(نی نوا) 🗓۱۳۶۹ 🆔 @banavayeneynava 🍃🦋🌺🍃🦋🌼🍃🌷
💐السلام علیک یا رسول الله (ص)💐 💐السلام علیک یا جعفربن محمد ایّها الصادق یابن رسول الله(ع) 🌺جشن ولادت حضرت محمد مصطفی(ص) و امام جعفر صادق(ع)🌺 🔹سخنران: دکتر «ابوالفضل فیروزی» 🔹مداحان : کربلاییان عیسی قضایی، امیر رضا حدادپور، محمد عطابخش 🕚زمان؛ دوشنبه از ساعت ۲۱ الی ۲۲.۳۰ 🕌مکان؛ خیابان خلیج نبش کوچه شهید مدرّس هیأت محبان الزهراء(س) 🌐 https://eitaa.com/mohebanealzahra 🆔@banavayeneynava
🦋🌼🍃🦋🌺🍃🦋🌸🍃🦋🌷 🌼 «بسم اللّه الرَّحمن الرَّحیم»🌼 🌿شعر منثور«طلوع سبز» 🦋(صلی الله علیه واله وسلم) 🔻قسمت اوّل؛ 🌚 ...وجهان سياهترين شب يلدايی خويش را سپري می‌كرد! و انسان سنگين‌ترين فصل غربت را! سينهٔ سوزان صحرا در حسرت قطره‌ای آه می‌كشيد! گلشن عالم از دود گناهان آدم گلخنی دهشت‌زا می‌نمود! شهر گند شهوت می داشت! وكوچه‌ها بوی وحشت! و از بام‌ها ناله‌ی بوم بر می‌خاست! 🌑 در رگهای شهر شب، شرنگ مرگ جاری بود! بر چهره‌اش گرد ماتم نشسته! و بر سر درختان غبار غربت و اندوه سنگينی می‌كرد! دود آه مظلومان سر به كاخ آسمان می‌ساييد! و بر سفرهٔ دل دردمندان قوتی جز زقّوم ظلم ديده نمي‌شد! در بيشهٔ فرياد ، سكوتی دهشت‌زا حكمفرما بود! و گه‌گاه جز مويهٔ قمريان اندوه آوایی به گوش نمی رسيد! 🍂 قنات‌ها خشكيده بودند! ودر چاهساران كبوتران وحشی ، نغمهٔ غم می‌زدند! ‌در گلستان غزل، هَزاران شيدا عشق را فراموش كرده! و در لاله‌زار سحر سينه سرخان سر در پَر خويش فرو برده بودند! در گلشن راز نجوایی نبود! برتاب شاخه‌ها گنجشكی نمی‌رقصيد! و قشقرق شادی گنجشكها برپا نبود! ‌‌‌‌‌ شانه سری گيسوی درختی را زينت نمی‌داد! چكاوكی در عشق گلی، سينه چاک نمی‌زد! و دست نسيم، زلف چمن را، نوازش نمی‌كرد! 🥀 از نيستان غربت نواي غم و از كاروان هستی آهنگ ماتم به گوش مي‌رسيد. پرنده‌ای، عشق پريدن! ‌ بيايانی، حال روييدن! باغی، دماغ بوييدن! چشمه‌ای، شوق جوشيدن! آهويی، امان غنودن! وميوه‌ای، مهلت رسيدن ، نداشت! غنچه‌ها، ‌نشكفته ، داغ پژمردگی می‌دیدند! ‌‌ وآلاله‌های داغ ، در سردی آغوش خاک می‌آرميدند! 🍁 باری! روزها با سوزها همراه بود! و در هيچ دلی چراغ اميد، كورسويی نمی‌زد! و دراين بعد ازظهر غم‌ انگيز پاييز تاريخ كه جهان در سياهترين شب هيس وهراس نفس می زد! وانسان سنگين ترين فصل غربت وبیكسي را سپری ‌می‌ساخت؛ 🍀به ناگاه نسيم اُنس از حضـرات قدس دريچه‌اي از سراپردهٔ غيب‌الغيوب به سوی آفاق نگران حسرت گشود! و نوری از چشمه سار نور در ظلمت خاك وزيدن گرفت! توفان لطف سرمدی از اقيانوس موّاج و بيكران رحمت لايتناهي ربّاني دُرّی يتيم ، از صدف غيرت به ساحل وجود افكند! درّی كه از تلألؤاش چشم صيرفيان دهر برق زد! و دل دردمندان شهر روشن گشت! 💐 نگاری آمد ، از نگارستان ملكوت! و مردی رسيد، از مردستان جبروت! صنمی كه با يك كرشمه‌اش بازار بتان شكست گرفت! دلبری كه لعل لبانش رونق قنادّان برد! و دلداری كه مشك گيسوانش دكّه عطّاران بست! مهری كه با طلوعش؛ شراب نور در رگهاي منجمد شهر شب جاری كرد! و چراغ لاله در دامن سياه دشت شب روشن ساخت! گلعذاری كه از عرق پاک جبينش؛ صد هزار باغ گل محمّدی(ص) جوشيد! 🦋كسی كه با آمدنش در عالم و آدم شور و ولوله افتاد! و شكوفهٔ شادی در باغ چهره‌ها شكوفا شد! فرشتگان سپيد پوش آسمانی هلهله كنان به ميهمانی زمينيان آمدند! و عطر آواز بال جبرئيل امين در جهان پيچيد! دختران خنياگر آسمانی شورانگيزترين آوازها را سر دادند! وحوريان بهشت دست افشان و پاكوبان سرانداختند! 🌼وجهان طلوع سبز محمّد(ص) را جشن گرفت! وبدينسان آفتاب ناب محمّدی (ص) از گريبان كوهساران بي‌فرياد سرمدی، سرزد! وجهان را به طلعت دل آرایش روشن ساخت! و عطر بکرش در آفاق وانفاس عالم پيچيد! 🍎 نگاری رسيد كه؛ مكتب نرفته به غمزه مسأله آموز صد مدرّس شد! و مردی آمد كه هزار چشمهٔ خورشيد در نگاهش بود! 🌸‌ بهاری كه در نخستين صبح تنفسش زمين و آسمان تنفّس كرد! ستاره‌ای كه در طليعهٔ طلوعش آتشكدهٔ هزارهٔ فتنه، به خموشی گرایید! آفتابی كه از هرم نفسش برکه‌های فريب خشكيد! ماهی كه از طاق ابروانش بر طاق كسری شكست افتاد! 🍏محبوب چهارده ساله‌ای كه به يُمن مقدمش چهارده كنگره از كاخ استبداد ، فرو ريخت! مردی كه؛ رؤيايش ، خواب از سرخفتگان پرانيد! هيبتش ، پشت مستكبران را لرزانيد! و از همتش آه از نهاد شيطان برآمد! 🌞كوهسار بلندی كه از سينه‌اش چشمه‌های مهتاب می‌تراويد! و در دامنش گلهای معرفت می‌جوشيد! دختركان بکر عصمت‌‌ هر صبح و شام كوزهٔ دل را از زلال آن چشمه سار نور لبريز می‌كردند! و آهوان وحشي معصوم در دامن مرغزار مهر او می‌غنودند! و فرشتگان عرش؛ در زلال آبشار بلند قنوتش شستشو مي‌كردند! بامدادان وشامگاهان كه رايحهٔ بهشتی اذانش فضا را آكنده می‌ساخت! 🦋 پروانه‌های شيدا در حريم مقدس شمع وجودش در طواف می‌شدند! و در شعله آواز آسمانيش پر می‌سوختند! ودر صفوفي مرصوص در محراب ابروانش مبهوت می‌شدند! و از نيلوفر گيسوانش مدهوش! و چون بر خاک می‌‌افتادند! و با حبل‌المتين دستار بلند عشق او تا بام عرش عروج می‌‌كردند! ⏪ ادامه...(۲) ❤️ ابوالفضل فیروزی(نی نوا) 🦋@banavayeneynava 🏵🍃🦋🌼🍃🦋🌸🍃🦋🌺