eitaa logo
«با نوای نی نوا» گزیدهٔ آثار قلمی، بیانی وهنری ابوالفضل فیروزی(نی نوا)دکترای عرفان وتصوف است. ‌
486 دنبال‌کننده
722 عکس
781 ویدیو
192 فایل
این کانال حاوی منتخبی ازآثار قلمی، هنری و بیانی ونیز برخی از خاطرات و عکسهای یادگاری دکتر ابوالفضل فیروزی(نی نوا)است. ودر۱۷ ربیع الاول۱۴۴۳ه.ق =۱۴۰۰ه.ش، مصادف باطلوع سبز محمّد(صلی الله علیه‌وآله) ومیلاد خجسته امام صادق(علیه السلام)افتتاح گردید. @A_Firoozi
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️‍🔥🖌 📗 📙« »💔 💗یادباد آن روزگاران یاد باد گرچه شادان است‌و گر ناشاد باد 📙بشنو اینک خاطری زان یادها قصهٔ شیرین این فرهاد را 🖌قصّه‌ای از خاطرات خفته‌ام آنچه را در کنج دل بنهفته‌‌ام 🍋خاطرات خسته این«نی‌نوا» کز بیانش جان برافروزد تو را 💔خاطرات تلخ وشیرین وفگار که یکی خونبار ودیگر خنده‌دار 📘خاطراتی راکه دارم در سرم چون نویسم خون چکد بر دفترم 🖌گرچه رفت آنچه که دوران یاد داد غم گذشت وشادیش برباد داد 🍋شد هرآنچه بایدم بود ونبود پس تأسف خوردنش مارا چه سود؟ 💖 از عبر گویم یکیشان؛ در قدیم قریهٔ«گلچشمه»می‌بودم مقیم 📗آن‌زمان بچگی‌های خودم شیطنت‌هایی که کردم دم‌بدم 🖌رفت آن ایّام خوب کودکی که دلم خوش بود وبی‌غم الکی 🍋اغلب خویشان که بودندم پناه رفته‌اند ومانده‌ام بی‌تکیه‌گاه 🖤رفته‌اند وآرمیده زیر خاک مانده چندتایی ازآن یاران پاک 📙رحمت وغفران حق بررفتگان ماندگان را عمر وعزت همچنان 🖌گرچه ما هم میرویم با شوق وشور یک یکان گم میشویم درخاک گور 🍋جسممان فانی وجان اندر بقا دستمان خالی‌و دلها بینوا 🤍آن‌چنانکه گوئیا نابوده‌ایم از غم دنیای دون آسوده‌ایم 📕وای اگر باکیفر اعمالمان حق بگیرد باز آنجا حالمان 🖌بگذریم! و بازگردم بر سخن تانگیرد حال تو از قال من 🍋نک شنو این خاطره زان روزها که بوَد طنزی عجین باسوزها 💜گفتمت؛ گلچشمه بودم پیش ازاین که چنان بودیم وشد اینک چنین 📓یک‌هزار وسیصدوپنجاه بود روزگار تیره‌گون شاه بود 🖌مردم اغلب خسته وبیمار وزار یا به کار سخت، یا بیکار وخوار 🍋بی‌نوا وبی‌لباس وبی‌لحاف سفره‌ها خالی ز نان‌و آب صاف 💙نه کتابی بودشان، نی دفتری نه سواد‌و مشق‌و عشق دلبری 📔دلخوشان بوده به قُوْت لایموت اغلب خلق خدا علاف‌و شوت 🖌دلخوشان بودند با نان تهی در زمان شوکت شاهنشهی! 🍋غالبا در یک اتاق فسقلی بی‌دماغ ودل به دور منقلی 💚مسکن ما بود هم‌ درآن‌ زمان خانه‌ای میراثی اجدادمان 📒خانه‌ای روشن ز آب وآفتاب بس بزرگ وسبز، جنب جوب آب 🖌بر سر یک کوچه باغی پر صدا ساده اما گرم از مهرخدا 🍋در کنار مسجدو حمام‌و راه قرب قبرستان واستخری سیاه ❤️ماکه حاجی‌زاده بودیم هفت جدّ زندگیمان بود بهتر باز چند 📙دور از چشم رقیبان حسود البته ما زندگیمان بد نبود 🖌وای اما بر معاش آن‌کسان که نه سامان بودشان ونی توان 🍋مردمی‌که غالبا بودند فقیر یک شکم، یکشب نخوابیدند سیر 💜آن‌زمان من کودکی بودم جهول شرّ و شیطون وکمی هم بوالفضول 📘کودکی چالاک وچست وتخس‌و خام بودم اغلب سر درخت‌و پشت بام 🖌می‌پریدم هرکجا چونان پلنگ از در ودیوار وبام وتخته سنگ 🍋الغرض! یکروز نزدیک نهار رفتم اندر کوچه تا گیرم‌ قرار 🧡اول پاییز بود ومهر ماه باد سردی میوزیدم گاه‌گاه 📕جمعه بودو عدّه‌ای از بچه‌ها گرم بازی درمیان کوچه‌ها 🖌همکلاسی داشتم منگ وشمل سر رسیدش با کتابی در بغل 🍋تا بدیدم آن کتاب خوب را بازی خودرا یهو کردم رها 💝گفتم؛ آنرا میدهی یک لحظه‌ای؟ تابخوانم زان کتابت صفحه‌ای؟ 📙گفت؛ باشه! میدهم، آنرا اگر؛ دانه‌ای«به» چینیم زآن شاخ‌تر 🖌زان درخت«به»که در خانهٔ شماست بر«بهش» به‌به! بیاید گفت راست 🍋آن درخت پیر«به» کز پشت بام میدرخشد میوه‌اش خورشیدفام 💚زآن درخت عاطر وسبزه قبا بهترین«به»را بچینی بهرما 📒گر بچینییم«بهی»ترد ودرشت این کتابم را گذارم توی مشت 🖌چون کنی تو چاق مارا این چپق این کتابم را دهم من مُشتلُق 🍋چون نخوردم«به» به‌جان مادرم! گر خورم«به» به شود درد سرم 💖گفتمش برچشم! باش! ای نیکبخت تا بچینم بهر تو «به»زآن درخت 📘آمدیم در خانه‌مان باآن پسر تا بچینم آن«به» مدّ نظر 🖌«ننه‌قایم» بود در زیر درخت پشم می‌ریسید وگرم کار، سخت 🍋تامرا دیدم به‌روی شاخه‌ها که به‌سرعت می‌جهم چون گربه‌ها 💙گفت بّپا! که نیفتی ننه‌جون شاخه‌ها لیزندو نازک در خزون 📙تا بگفتم-ناگهان این شوربخت از قضا افتاد از اوج درخت 🖌از قضا پایین فتادم جفت پا برنشسته روبروی«ننه‌آقا» 🍋تا بدیدم، زد ز دل جیغ بنفش که ز ترسش درشدم بی لنگه کفش 💔مادرم آمد سراسیمه برون میزد از وحشت به‌سر دل گشته‌خون 📕من ز ترس مادرم اندر فرار او ز ترس لطمهٔ من بی‌قرار 🖌آن پسر هم در رسید‌و «به»ربود قول خود را زیرپا، بنهاد زود 🍋لیک هنگام پرش از نهر آب کلّه پا شد با«به» وباآن کتاب 💚آب بردش آن کتاب معتبر با تحسّر رفت دنبالش به‌سر 📘زیر پل شدغایب آن«به»با«کتاب» گم شدند از چشم،در نهر گِل‌آب 🖌مَخلصش را گفتمت ای هوشیار گر تو اهل عبرتی، الاعتبار! 🍋تا بگیری عبرت ازاین ماجرا نشکنی قولی که بستی ای فتیٰ 🖤گر تو چاهی را برای کس زنی گور خود را زودتر زآن می‌کنَی 📙گفت آن پیغمبرعالی‌تبار: باش برعهدی که بستی استوار 🖌گرمسلمانست یا کافر به کیش باش بر عهدی که با وی بسته پیش 🍋باش برقول وقرارت برقرار گر سرت هم‌ رفت مانا ماندگار 🖤 🗒۱۴۰۳/۱۱/۴ 🆔@banavayeneynava 🦋