#خاطرات_خواستگاری
#قسمت_اول
🧐می گویند در اوان و اعصاری که خیلی دور از حالا نیست و اتفاقا خیلی هم به الان نزدیک است قیامتی برپا بود... ریال از تومان فرار می کرد و تومان به دنبال دلار می دوید و سرانجام نه این به آن می رسید و نه آن یکی قر وغمزه اش را کم می کرد که این رهایش کند!
آن زمان که قیمت پیاز و خیار🥒 با قیمت موز🍌 و قیمت موز🍌 با قیمت طلا💰 برابری میکرد و 🚗پراید سرور و سالار ماشینها بود و کسی به گرد پای پراید سواران نمی رسید....ازدواج💑 رویایی شده بود بس شیرین، که برای اقتصادِ دیابتی آن روزها، شیرینی اش برای هر جوان به زهر بدل شده بود. همه چیز بهم پیچیده بود وحتی مذاکره هم توان یاری کلید🗝 رییس جمهور را نداشت.
🤯توقعات دختران و پسران جوان سرزمینم سربه فلک کشیده و گاها کمر کوه را از وسط نه دو نیم که صدها نیم می نمود و صبر ایوب هم در مقابل قر و غمزه های عجیب و غریبشان کم می آورد... رسم و رسومات سنتی به پستوی خانه ها پناه برده و در انزوا بسر می بردند و رسم و رسومات اینستایی بود که در معرکه ی زندگی ها جولان می داد.
📜مجموعه ی خاطراتی که زین پس دنبال خواهید کرد خاطرات دختران شیرزن و پسران پهلوان صفتی است که در این بحبوحه و تنگنا به استقبال ازدواج شتافته اند و روی شجاعت و صلابت را سپید کرده اند؛
😇لازم به ذکر است این خاطرات گاها مخلوط شده با اندکی تخیل نویسنده است که امید است اندک لبخندی برلبان شما نازنینان بنشاند.
#قندون_خواستگاری
🏡@banaye_mahboob