🔻خطرناکتر از گوسالهپرستی🔻
این داستانِ قرآنی، خیلی عجیبه😱👇️
👈 حضرت موسی به قومش فرمود که سی روز برای عبادت به کوه طور میره،😊
👌 و در این مدّت، برادرش هارون رو جانشین خودش در قوم بنی اسرائیل قرار داد.
☝️ امّا وعدهی ۳۰ روزهی موسی، ۱۰ روز بیشتر طول کشید:👈 شد ۴۰ روز.
❗️ وقتی موسی بعد از چهل روز در میان قومش برگشت، دید عدّهای از قومش یک مجسّمه به شکل گوساله 🐄 درست کردند و اون رو میپرستند.😨
👈 اینجا قرآن میفرماید که موسی انقدر عصبانی و خشمگین شد😡😠 که سراغ برادرش رفت، و او رو توبیخ کرد.
❗️ حضرت موسی، موی سر و صورت هارون رو کشید، و گفت: تو چرا کاری نکردی؟!
👈 اینجا هارون یه جوابی داد که برای موسی قانع کننده بود، و البته برای ما تکاندهنده.😔😕
هارون جواب داد:↶
🕋 قَالَ یَا ابْنَ أُمَّ، لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لَا بِرَأْسِی، إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی (طه/۹۴)
💢 هارون گفت: «ای فرزند مادرم! و ای برادرم! ریش و موی سر مرا مگیر! و من را مواخذه مکن! من ترسیدم که تو بگویی، در میان بنی اسرائیل #تفرقه انداختی، و سفارشِ مرا به کار نبستی!»❗️
☝️ البته در آیه ۹۰ همین سوره اشاره شده که هارون ساکت نبود، و مردم رو از گوسالهپرستی نهی کرده بود، امّا مبارزهی عملی نکرد.
⁉چرا؟!
👈 چون از #تفرقه بین امّت میترسید.
🌴 إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِیإِسْرَائِیلَ.🌴
☝️ ترسیدم بینِ بنیاسرائیل #تفرقه بیفته.
📛 یعنی هارون که پیامبر معصوم الهی است، حاضر شد مردم گوسالهپرست بشن، ولی بینشون #تفرقه نیفته.😰
⁉⚠ واقعاً اثراتِ این #تفرقه چیه، که این دو پیامبر معصومِ الهی، اون رو خطرناکتر از گوسالهپرستی میدونند؟!
👈 چون #تفرقه ظرفیتِ نابودیِ یک امّت رو داره.
اگر #تفرقه ایجاد بشه، دیگه امّتی باقی نمیمونه.
✨✨✨✨✨
🔴 پیامبر اکرم (ص) بارها درباره حضرت علی (ع) فرمودند:
☝️ «يَاعَلِيُّ، أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسى.»
💢 «ای علی، منزلت و جایگاهِ تو برای من، مثل جایگاهِ هارون برای موسی است، و تو جانشینِ من هستی.»
🔚 حالا میفهمیم چرا امیرالمومنین، بعد از پیامبر اکرم (ص)، ۲۵ سالِ تمام سکوت کردند، و از حقّ خود گذشتند و خانهنشین شدند...
و حتّی با سه خلیفه قبل از خود، در مواردی همکاری کردند.
✔️ برای اینکه بین امّت اسلام #تفرقه ایجاد نشه، و #وحدتِ امّت اسلام از بین نره.
⚠️ حالا اگر خدای نکرده، ما کاری انجام بدیم که خواسته یا ناخواسته، بین امّتِ اسلام #تفرقه ایجاد بشه، تمام زحماتِ پیامبر و امیرالمومنین رو به هدر دادیم.👌
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
🌾@bandeghy 🌷
🔘 داستان کوتاه
یک ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺩﻭﮐﻮﺯه ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺍﺯ ﺟﻮﯾﺒﺎﺭ از آنها ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﺯﻩ ﻫﺎ ﺗﺮﮎ ﺩﺍﺷﺖ وﺩﯾﮕﺮی ﺑﯽ ﻋﯿﺐ ﻭ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ.
ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺯﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺮﮐﺮﺩﻥ ﮐﻮﺯﻩ ﻫﺎ ، ﺭﺍﻩ ﺩﺭﺍﺯ ﺟﻮﯾﺒﺎﺭ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﯿﻤﻮﺩ ، ﺁﺏ ﺍﺯ ﮐﻮﺯﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺗﺮﮎ ﺩﺍﺷﺖ ﭼﮑﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺯﻣﺎنیﮐﻪ ﺯﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺭﺳﯿﺪ ، ﮐﻮﺯﻩ ﻧﯿﻤﻪ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ.
ﮐﻮﺯﮤ ﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺮﮎ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ می بالید
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻮﺯﮤ ﺗﺮﮎ ﺩﺍﺭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﻮﯾﺒﺎﺭ ﺑﻪ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ ﺷﺮﻣﺴﺎﺭﻡ . ﺯﯾﺮﺍ ﺍﯾﻦ
ﺷﮑﺎﻓﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﺳﺒﺐ ﻧﺸﺖ ﺁﺏ میﺷﻮﺩ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ میرﺳﯽ ،من ﻧﯿﻤﻪ ﭘﺮ ﻫﺴﺘﻢ.
ﭘﯿﺮ ﺯﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭﺑﻪ ﮐﻮﺯﮤ ﺗﺮﮎ ﺩﺍﺭﮔﻔﺖ :
ﺁﯾﺎ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮔﻞ ﻫﺎﺋﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍینﺳﻮﯼ ﺭﺍﻩ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ؟ ولی ﺩﺭ ﺳﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﻠﯽ ﻧیست.
ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﻧﻘﺺ ﺗﻮ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﻮﺩﻡ ، ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﺍﻩ ﺗﺨﻢ ﮔﻞ ﮐﺎﺷﺘﻢ ﺗﺎ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺟﻮﯾﺒﺎﺭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺁﺏ ﺑﺪﻫﯽ.
ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﮎ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﯽ ، ﻫﺮﮔﺰ ﺍﯾﻦ ﮔﻞ ﻫﺎ ﻭ ﺯﯾﺒﺎﺋﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﮥ ﻣﻦ ﺭﺍﻩ ﻧﻤﯽ ﯾﺎﻓﺖ.
همهء ما کاستیهایی داریم ولی با نگرش درست همین کاستیها میتواند باعث رشدمان شود.
─┅─═इई 🍁🍂🍁 ईइ═─┅─
🌾@bandeghy 🌷
#شهیدی_که_به_مادرش_قران_خواندن_یاد_داد
○مادر در خواب پسر شهیدش را میبیند. پسر به او میگوید: توی بهشت جام خیلی خوبه. چی میخوای برات بفرستم؟
○مادر میگوید: «چیزی نمیخوام؛ فقط جلسه قرآن که میرم، همه قرآن میخونن و من نمیتونم بخونم خجالت میکشم. میدونن من سواد ندارم، بهم میگن همون سوره توحید رو بخون.».
○پسر میگوید: «نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون!»بعد از نماز یاد حرف پسرش میافتد.
○قرآن را بر میدارد و شروع میکند به خواندن. خبر میپیچد.
○پسر دیگرش اینرا به عنوان کرامت شهید محضر آیت الله نوری همدانی مطرح میکند و از ایشان میخواهد مادرش را امتحان کنند.
○حضرت آیتالله نوری همدانی نزد مادر شهید میروند. قرآنی را به او میدهند که بخواند. به راحتی همه جای قرآن را میخواند؛ اما بعضی جاها را نه.
○میفرمایند:«قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!».مادر شهید شروع میکند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط.
○آیت الله نوری گریه میکنند و چادر مادر شهید را میبوسند و میفرمایند:«جاهایی که نمیتوانستند بخوانند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم.
#صلوات
🌾@bandeghy 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خـــدایا...
سرآۼاز صبحمان را
با یاد و نام تو میگشایم
پنجره های قلبمان را
عاشقانه
بسویت باز میکنیم
تا نسیم رحمتت
به آن بوزد
الهی به امید تو
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺
🌾@bandeghy 🌷
ســـــلام ✋
صبحتون پراز خیر و برکت ☕
سلامی پُرازمهر🌻🍃
بر قلب هایی که جزعشق 🌼🍃
و محبت کردن 🌸🍃
چیزی نیاموخته اند💐🍃
یکشنبه تون سرشاراز🌺🍃
شادی و آرامش باشد🌻🍃
🌾@bandeghy 🌷
🍃مناجات زیبای سردارشهید دکتر چمران...
🌱خدایا ...
از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت
اما شکایتم را پس میگیرم ...
من نفهمیدم،
فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی
تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت،
نگاهم
به تو باشد ...
🌱گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی
کنار من نیست،
معنایش این نیست که تنهایم ...
معنایش این است که همه را
کنار زدی
تا خودم باشم و خودت ...
با تو بودن تنهایی معنا ندارد،
🍃مانده ام
تو را نداشتم چه میکردم ...
دوستت دارم،
خدای خوب من ...
شهید_مصطفی_چمران
ما_ملت_امام_حسینیم
🌾@bandeghy 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕تنها راه لذت بردن از زندگی،
پذیرش این واقعیت است که
زندگی یک جـریان و فرایند است
و نه رسیدن به یک مقصد.
پس منتظر زندگی نباشیم،
بلکه هر لحظه را زندگی کنیم.
🌾@bandeghy 🌷
#پندهایی_برای_زندگی
منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش و اشکهایت را با دستان خود پاک کن (همه رهگذرند)
زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی هست که بتواند به راحتی قلبی را بشکند (مراقب حرفهایت باش)
به کسانی که پشت سرت حرف میزنند بی اعتنا باش آنها جایشان همانجاست دقیقا پشت سرت (گذشت داشته باش)
انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش.اگرصدای بلند نشانگر مردانگی بود سگ سرور مردان بود
قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هات را به پیش خدا گلایه کنی نظری به پایین بینداز و داشته هات را شاکر باش.
انسان بزرگ نمیشود جز به وسیله ی فكرش
🌾@bandeghy 🌷
🔻زشت ترین قسمت بدن
🔻چشمیه که بد می بینه
🔻گوشیه که بد می شنوه
🔻و دهنیه که بد می گه
🔸بیاییم زیبا ببینیم
🔸و زیبا گوش کنیم
🔸و زیبا حرف بزنیم
🔸زندگیتون سرشار از زیبایی 🍁🍂
🌾@bandeghy 🌷
خوشبختی را کجا میتوان یافت؟"
از خدا پرسید: «خوشبختی را کجا میتوان یافت؟»
خدا گفت: «آن را در خواستههایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم.»
با خود فکر کرد و فکر کرد: «اگر خانهای بزرگ داشتم بیگمان خوشبخت بودم.»
خداوند به او داد.
«اگر پول فراوان داشتم یقیناً خوشبختترین مردم بودم.»
خداوند به او داد.
اگر… اگر… و اگر…
اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود.
از خدا پرسید: «حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم.»
خداوند گفت: «باز هم بخواه.»
گفت: «چه بخواهم؟ هر آنچه را که هست دارم.»
خدا گفت: «بخواه که دوست بداری، بخواه که دیگران را کمک کنی، بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی.»
او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها مینشیند و نگاههای سرشار از سپاس به او لذت میبخشد.
رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا خوشبختی اینجاست؛ در نگاه و لبخند دیگران.»
─┅─═इई 🍁🍂🍁 ईइ═─┅─
🌾@bandeghy 🌷
🌷 خداوند عزّوجلّ فرمودند :
☘ اخلاص ، رازى از رازهاى من است که آن را در دل هریک از بندگانم که دوست داشته باشم ، بـه ودیعت مى گذارم.
📚 المحجّة البیضاء ج ۸ ص ۱۲۵
---••*•🍃🌸🍃•*••----
🌾@bandeghy 🌷