♦️برای این کودکان خرید نکنید! / همدستی زیرپوستی با سوپرمارکتیها
🔹روش های تکدی گری توسط کودکان شکل جدیدی پیدا کرده است.
🔹یکی از شگردهایی که جدیدا این کودکان به کار میبرند این است که در مقابل سوپر مارکتها ایستاده و از رهگذان درخواست دارند تا برایشان مواد غذایی مانند: روغن، تن ماهی، چای و... خریداری کنند.
🔹کودکان کار با سوپرمارکتی همدست شدهاند. آن ها بعد از مدتی مخفی شدن اجناس را دوباره با نصف قیمت به مغازه دار میفروشند!
🔹بسیاری از مردم برای این کودکان خرید میکنند و آنچه که میخواهند را به دست میآورند. اما باید مراقب این شگرد جدید بود و برای این کودکان خرید انجام نداد.
🔹عدهای از این کودکان واقعا محتاج و نیازمند هستند اما عدهای دیگر با شیوههای جدید و آموزش هایی که از طرف مافیایی که بالا سر این افراد وجود دارد اقدام به کار های ناپسند میکنند. عدهای هم توسط بعضی از دارندگان سوپر مارکتیها این اقدام را انجام میدهند.
@AkhbareFori
دیگهای پخت نذری برای مهمانی ۱۰ کیلومتری برپا شدهاند
🔺موکبداران مهیای تهیه ۲ میلیون غذا و میانوعده برای پذیرایی از مردم در مهمانی ۱۰ کیلومتری عید غدیر در خیابان ولیعصر(عج) هستند.
🔺۷۰۰ موکب در حدفاصل چهارراه پارکوی تا چهارراه ولیعصر(عج) برپا شده است.
🔺همه چیز مهیای برپایی بزرگترین جشن خیابانی پایتخت در عید غدیر است،
#کتاب
#تخفیف
السلام علیک یا امیرالمومنین
*ارائه آثار مرتبط با غدیر با تخفیف ویژه تا پایان تیرماه*
yun.ir/jf1z82
https://eitaa.com/bandegizendegi
👆اینی که میبینید 👈راه حل #آمریکایی ها برای محافظت از #کودکان در #مدارس با ساخت محفظه ای که در مقابل #تیراندازی مقاومه!
یعنی چی خب🤨🧐🤯🤔
شبیه قفس هست ...
اونم تو مدرسه😨😑
این ته تمدن کدخداست ...
آخر تربیت تمدن غربی یه چنین چیزی هست💥
https://eitaa.com/bandegizendegi
👓 ماه پیش همسرم با مادرش،دوقلو های ۴ساله رو برده بود پارک. وقتی برگشتن با رنگی پریده دویدن بغلم، تند تند می خواستن بگن هاپو.
خانم گفت: ۲تا پسر، هرکدوم یه ژرمن شپرد دستشون بود، سگ ها با دیدن بچه ها تو پارک داشتند قلاده پاره میکردن و پارس کنان می خواستن برن سمت بچه های توی پارک که با اعتراض و جیغ مادرها، سگهارو به زور کشیدن و بردن.
الان یک ماه میشه جفتشون لکنت زبان گرفتن و ماهم جفت پامون توی جلسات گفتار درمانیه.
به خانمم گفتم، بچه هارو پارک نبر تنهایی تا ببینیم این کشور تا کجا می خواد این مماشاتِ مهوع رو با #قبیله_ی_سگ_بازان مخل امنیت و آسایش مردم ادامه بده.
چند بچه دیگه باید خونش ریخته بشه
چند بچه دیگه باید کل موهای تنش بریزه از شوکِ ترس
چند بچه ی دیگه باید لکنت ناشی از ترس بگیره
چند پدر و مادر دیگه باید داغدار جگر گوشه شون بشن
تا مسئولان کشور جمع کنن بساط #سگ_بازان و #حامیان_سگ_بازی رو.
آقای #مسئول خوابی یا چی؟
بزرگه اوضاعش بدترِ😔دیگه تو جمع حرف نمیزنه، اگرم بخواد چیزی بگه فقط درگوشی به من یا مادرش میگه و برای گفتن یه جمله ۱۰ کلمه ای، ربع ساعت مِن مِن میکنه😔
#مطالبه_گری_کنید
#سگها_را_جمع_کنید از #پارک ها
#فرزندان_مان_را_دریابیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💡 دفاع مهمان وطن پرست ایرانی در برابر یاوهگویی های مسیح علینژاد💥
مجری بیبیسی مجبور به قطع صحبتهای مهمان برنامه شد‼️
⭕️ "مرضیه آذرافزا" در یک مناظره جنجالی با علینژاد در تلویزیون بیبیسی فارسی👇
🔺"مسیح علینژاد مجری پروژههای #سیاسی، #امنیتی و #براندازانه است"
🔺"زمانی که کنار #ترامپ و #پمپئو که از #ضد_زنترین_سیاستمداران هستند میایستید و از تحریم #اقتصادی و #ورزشی علیه مردم ایران دفاع می کنید 👈 قطعا کمپینهای به ظاهر اجتماعیتان یک 💢پروژه سیاسی و امنیتی💢 خواهد بود!"
https://eitaa.com/bandegizendegi
*راننده جوان برزیلی گوشه روسری ام را بوسید و گفت : خوش به حال شوهرانتان*
طاهره اسماعیلنیا بانوی ایرانی است که به واسطه شغل همسرش، چندین سال به همراه همسر و فرزندان خود در کشور برزیل، زندگی کرده است میگوید:
در یکی از تابستانهایی که در برزیل بودیم، فاطمه دختر کوچکم بیمار شد. با توجه به مشغلاتی که همسرم داشت، با معصومه دختر سیزده سالهام، راهی مطب پزشک شدیم. در مسیر بازگشت، تاکسی گرفتیم ، من و دخترم در حالی که مانتو و روسری بلند پوشیده بودیم، سوار تاکسی شدیم. در مسیر حدس زدم که نوع پوشش ما، توجه راننده را به خود جلب کرده است.
راننده پس از دقایقی سکوت، با لحنی دلسوزانه در حالی که متوجه شده بود ما برزیلی نیستیم و خارجی هستیم، به ما گفت: الآن تابستان است و هوا بسیار گرم. شما با این لباس و پوشش خیلی اذیت میشوید. به نظر من اینجا که کشور خودتان نیست، راحت باشید. در کشور ما آزادی هست و میتوانید حجاب خود را بردارید.
من در جواب گفتم: بله ما هم گرمیِ هوا اذیتمان میکند؛ ولی ما به این پوشش اعتقاد داریم. من به خاطر کشورم حجاب ندارم، حجاب من به خاطر دین و اعتقادم به خداوند جهانیان است.
راننده مسیحی که باورِ حرفهایم برایش سنگین بود، تاملی کرد و گفت: بله متوجه شدم؛ اما من شنیده بودم که همسرانتان شما را با کتک مجبور به داشتن حجاب میکنند! من لبخندی زدم و به آرامی گفتم: خُب اگر این طور بود، الآن که شوهر من اینجا و همراه ما نیست، دیگر ترسی از همسرم نداشتم و میتوانستم حجابم را بردارم!
راننده تاکسی در حالی که با سَر حرفهایم را تائید میکرد، در فکر فرو رفت و گفت: خُب چرا دخترِ نوجوانت را مجبور کردی حجاب داشته باشد؟ گفتم: میتوانی از خودش بپرسی تا جواب سوالت را بگوید. سپس از دخترم پرسید: عزیزم! مادرت مجبورت کرده تا اینگونه لباس بپوشی؟ اینجا دخترم معصومه با لحنی قاطع و محکم به راننده گفت: نه! نه! من حجاب را دوست دارم و به حجاب معتقدم و به این نتیجه رسیدم که حجاب به من امنیت میدهد و از من محافظت میکند. من هم مثل مادرم حاضر نیستم بدون حجاب باشم و به دستورات دینم عمل میکنم.
من مثل راننده که از نگاهش معلوم بود از جواب معصومه خوشحال و فطرتش تا اندازهای بیدار شده است
در درونم از پاسخ دقیقِ دخترم به وجد آمده بودم و سکوت کردم. دقایقی بعد راننده بالحنی پُر از حسرت، آهی کشید و چند بار گفت: خوش به حال شوهرانتان، سپس ماشین را کنار خیابان نگه داشت.
من و دخترم کمی ترسیدیم، بعد دیدیم که راننده جوان، سَر بر روی فرمانِ ماشین گذاشت و با لحنی محزون گفت: من اینطور زندگی را بیشتر دوست دارم. زمانی که خانمِ من از خانه خارج میشود، نمیدانم با دوستانش کجا میرود، با چه کسانی سخن میگوید و حتی من اجازه ندارم از او این سوالات را بپرسم. من در زندگیام آرامش ندارم و خیلی ناراحتم. اوقاتی که دلم میگیرد و غصهدار هستم، به خانه مادربزرگم که مثل شما انسان معتقدی هست میروم. مادربزرگم اعتقاد دارد که نباید لباس کوتاه پوشید و پوشش نسل جدید و بسیاری از کارهای آنان را قبول ندارد.
به نظر من افرادی مثل مادربزرگ من، زنان بسیار خوب، پاک و خلاصه پایبند به همسر و زندگی خودشان هستند؛ به همین خاطر من او را خیلی دوست دارم، سر روی شانهاش میگذارم و ضمن دریافت آرامش، از او میخواهم تا برایم دعا کند.
راننده تاکسی با تمام احساس ادامه داد: واقعا خوش بهحال همسرتان. شما برای من هم خیلی محترم هستید که حتی در نبودِ او هم، پوششتان را حفظ کردید و با اینکه اینجا تنها بودید و هیچکس هم نبود، با اصرار من، حاضر نشدید حجابتان را بردارید. سپس راننده تاکسی از ماشین پیاده شد، درب ماشین را باز کرد و گوشه روسری من را گرفت و بوسید و ضمن معذرتخواهی گفت: دوست داشتم از زبان خودتان بشنوم که زن مسلمان به زور حجاب نمیگذارد، خدا شما را حفظ کند. لطفا برای من هم دعا کنید.
منبع: سایت روزنامه همشهری ۲۴ تیرماه ۱۴۰۱
#یه_نکته_مهم
از ۲۰تیر امسال ، ۶ برنامه #بدون_توقف با حضور #دکترغلامی از شبکه ۳ در باب موضوع #حجاب شروع شده و پخش شده
این برنامه کوتاه و نهایت ۳۰ دقیقه ای هستند و در جهت تبیین و پاسخ به پرسش ها به زبان روز جوانان
عالی هست
از قسمت اول گذاشتم لینک رو براتون 👇
👈 برنامه 20 تیر 1401
در #تلوبیون ببینید 👇
http://www.telewebion.com/episode/0x28fa3ac
تمنا دارم حتما بقیه رو هم ببینید 👌
فرصت کنم لینک باقی جلساتش رو هم میزارم
مطمینا شما هم مثل خانم های شرکت کننده در این برنامه ، همین تیپ سوالات روز رو در باب #مسئله_حجاب دارید 💡
پس این برنامه رو از دست ندید 👆
https://eitaa.com/bandegizendegi
میتونید اپلیکیشن تلوبیون رو نصب کنید و راحت تر ببینید .